داستان گی شدنم

0 views
0%

سلام به همه کاربران شهوانی من اسمم کامرانه و 19 سالمه خیلی با خودم کلنجار رفتم که دیگه سکس نکنمو این جر یان رو ننویسم ولی دوس داشتم نظرات شما رو بدونم بریم سر اصل مطلب اون موقه من بچه بودم و خیلی ساده بودم البته الان هم سادم ولی نه مثل اون موقع من اندامه خیلی خوبی داشتم و سفید و بور تو محله مون اکثرن منو به هر بهونه ای که شده بود میبردن خونه ولی اون موقه فقط در حد لا پا بود بس من تو اون دوران با دایی کوچیکم که الان 30 سالشه هم سکس داشتم البته فقط لا پا بودن با 2 تا از پسر خاله ها مامانم پسر عمه هام 2تاشون 1کی از پسر عمو هام به هر حال همه یه جوارای از من استفاده میبردن با من حال میکردن تا اینکه ما از اون محله بار کردیم اومدیم یه جایی که تقریبا اروم بود البته اوایل خیلی ها واسم تیز کرده بودن ولی من دیگه اون کامرانه سابق نبودم یه روز یکی از پسر خاله ها مامانم که فرمانده بسیج بود اومد با مامانم صحبت کرد و راضیش کرد که اجازه بده باهم باشیم و بریم پایگاه رفتیم مسجد تقریبا ساعت 2 ظهر بود و مسجد خالی و ما تو یه اتاق با یه کولر پتو کلا مثل یه خونه خالی بود اونجا که من 13 سالم بود تجربه یه حالو حوله اساسی رو داشتم تقریبا 3الی4 ساعت باهم حال کردیم بازم در حد لاپا بود کلی واسه رضا ساک زدم اونم هی میخواست که بکونه تو سوراخم ولی اون موقه سوراخم خیلی تنگ بود و واسه کیر کلفتی مثل کیر اون خیلی کوچیک بود البته الان حسرتشو دارم میخورم که یه بار دیگه باش سکس کنم ولی این بار بکنه تو سوراخمو هی تلمبه بزنه خلاصه اون روز خیلی خوش گذشت و من حسابی کیرشو واسش خوردم ناگفته نماند من تو دوران کودکیم خیلی شیطون بودمو زیاد فیلم سکسی میدیدم بخاطر همین خیلی خوب واسش ساک زدمو بهش حال دادم طوری که فکرشو نمیکرد گذشت تا دوان دبیرستانم ا ن موقه ما با یه خانواده از دوستا بابام دوباره رفت آمد رو شروع کرده بودیم تو اون خانواده یه پسر بود به اسم کیوان که میشه اون رو لاشی ترین آدم دنیا خطاب کرد اون بود کا باعث کونی شدن من بود اون بوده که واسه باره اول منو گشاد کرد اون بود مه آبشو ریخت تو کونم و از اون روز به بعد شد مثل شوهرم ازش نمیگذزم که منو به ای روز انداختـــ خوب حالا رسیدم به جایی که دیگه افتاده بودم با کیوان هر شب بساط مشروب سیگار با ماشین بیروووون یه واسه باره اول تو دوران رفاقتمون دلم واسش تنگ شدو بهش زنگ زدم که هرطور شده امشب بیا خونمون اون روز مهدی هم گفتم بیاد مهدی مثل دادشمه و تا قبل عید که بهم رکب نزده بود با اون هم گاهی سکس میکردم خلاصه اومدن و تا صبح باهم سیگار خنده و شوخی کیوان هم که رفیق جینگم بود بهم گفت برو یه صبحانه ردیف کن من هم رفتمو آماده کردم و اومدمو باهم خوردیم کلی هم تعریف کرد خوب دیگه موقعع خواب بود تشک پهن کردم تو حال آخه خونه ما به او صورت بزرگ نیست اول کیوان من مهدی من وسط بودم یه 10 دقیقه خوابیدیمو بعد دیدیم کیون اسمس داد که بیا تو حیاط مهدی نفهمه من رفتم دیدم کیوان تو دستشویی وایساده شلوارشم تا زانو پایین با کیره کلفت و تقریبا دراز کلا خوش فرم مخصوص گشاد کردن پاورقی منو کیوان چند بار تو خونشون باهم حال کردیم ولی انم لا کون بودومخوابوندم رو به پشت واسش ساک میزدیم خودشم تف میریخت لا درز کونمو کیرش که خوب لیز میشد هی عقب جلو میکرد بهم گفت سری برو یه خورده مایع دستشویی بریز تو دستت بیا من هی التماس میکردم بیا با ساک ابتو میارم ولی اون بیشتره من اسرار که از پشت بلاخره من هم راضی شدم که ای کارو کنم کیرشو با مایع خوب مالش دادم تا راست شد گفت به پشت شو منم پشت کردم و اون بهترین لحظه زندگیم بود یا بهتره بگم بد ترین لحظه عمرم هم درد بود هم لذت تقریبا 15 دقیقه طول کشید اولش بالا پایی میکرد تو اون هوا گرم جا کم منم خیس شدم از عرق و هی سینه هام میمالیدم پاورقی من یه نموره تپلم ولی سینه هم بخاطر اینکه زیاد باشون بازی کردن بزرگ شدن و مایه کردن و الام سایزشون 56هست رون و کونمم بزرگه و سکسی سفید کردو کرد منم که داشتم از سوزش کونم میمردم کیر خودمم شق و داشتم با خودم ور میرفتم دیدم دراورد کونم داشت بازو بسته میشد 2 بار سرشو کرد تو و دراورد بعد آبش اومد منو کیوان تو دستشویی بودیم یه دف دیدم یکی بهم میگه درد داشت ها به نظرتون کی میتونست باشه بله مهدی بود اونم تا کیوان رو دید زد زیره خنده و منم رو توالت فرنگی لش افتاده بودمو خودمو میشستم مهدی اومد یکم با سینه هام بازی کرد تا آبم اومد دوباره رفتم تو بغل کیوان و پشتم بهش بودو کلا تو بغلش بودم با خوابم برد این بود جریان اولین سکس من که از کون بود و برای اولین بار الان که دارم این داتنو مینویسم غرق شهوتمو دارم واسه کیوان یا امین که بعد جریان اون رو هم میگم تو قسمت های بعد له له میزنم ولی دیگه نمیخوام جغ بزنمو سکس کنم دانستان هام زیادن تمامه تلاشمو میکنم که سکسی تر جلوه شون بدم منتظر نظراتتون هستم این داستا فوش نداره و هدفمم فقط اینه که مشورت کنم با شما و نظراتتون رو بگیرم و بیشتر عبرت داره واسه ساده دل هایی مثل من نوشته

Date: July 27, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *