داسنان خود ارضای آبجیم

0 views
0%

سلام اسم من حمید و۲۵سال دارم این داستان واقعی و لطفا فش ندید فشم بدید شخصیت خودتون میارید پایین داستان من از اونجای شروع شد که ده سالم بود واوج شهوت بلوغ بودم من یه ابجی دارم به اسم المیرا ۲۹سالشه و الان متاهله قد۱۶۹ وزن ۶۹سینه۹۰سفید سکسی موقع مجردی همیشه دیدش میزدم تو حموم دستشویی یه روز وقتی رفت حموم من رفتم بالا پنجره شروع مردم ب دید زدن اوف عجب سینه ای داشت عاشق سبنه اش بودم روزا همین جوری میگذشت من دید زنمو زیاد مردم شورت سوتینشو برمیداشتم بو میکردم تو سبد حموم بو شورتش عالی بود بو سوتینش هم بو عرق میداد یه روز رفت بود حموم خونمو تو روستا اصفهان بود حمومش تو حیاط بود وقتی رفت حموم حمومش که تموم شد اومد تو رختکن تو رختکن یه پنچره بود داشت خودشو خشک میکرد من کیرمو در اورده بودم شروع مردم ب جق زدن تو همین هوا بودم که ابجیم منو دید گف داری چکار میکنی منم هول کردم سری گفتم هچی و فرار کردم گدشت گذشت تا من موزیک ویدیو سکسی خواننده های امریگایی نگاه میکردم یه روز بابا مامنم رفته بودن ختم همکارسون منو ابجیمم خونه تنها بودیم اون روز من موزیک ویدیو گداشتم رفتم به ابجیم گفتم میرم خونه سعید اونم گفت باشه منم در باز کردم دوباره بستم کفشمو برداشتم که شک نکنه رفتم تو اتاق خودمو درو بستم بعد ۱ساعت دیدم ابجیم اومد وای چی میدم دامنشو داده بود بالا با یه تاپ تنگ دامنش مشکی بود شبیه این 6649 بعد وقتی اومد تو تاق شد این شکلی خب ادامه داستان وقتی اومد ی بالش اورد و دارز گشید دوسه تا موزیک ویدیو عقب اورد و شروع کرد ب نگاه کردن ولی دامنشو کشید بالا وشورتشو دراورد وشروع کرد به مالیدن کسش هر میماید و اخ اوخ میکد بعد تاپشو داد بالا و سوتینشو داد بالا اوف عجب سینه ای داشت شروع کرد ب مایدین منم داشتم از شهوت میمودم بعد چند دقیقه هی تند تند تکون خردنش کم شد فکر کنم ارضا شد ادامه دارد داستان واقعی لطفا فوش ندید تا داستان های بعدشو بزارم نوشته حمید

Date: April 16, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *