دانشجو و دختر صاحبخونه

0 views
0%

سلام دوستان امید هستم دانشجو مهندسی تاسیسات ۲۴ سالم هست قد ۱۷۵ وزن ۷۳ کیلو لیسانس مشهد قبول شدم اون دو سال اونجا بودم روز اول ثبت نام که تمام شد ترم اول خوابگاه بودم بعد ترم اول از طرف مسئول خوابگاه اخراج شدم نه به خاطر بی نظمی کلا قانون بود ترم اول خوابگاه میدادن بعد اون رفتم سراغ گشتن خونه یا سویت کوچیک دانشجویی دو روزی گشتم چیز پیدا نکردم یعنی بود ولی برای دانشجو نبود اذیت میکردن که پسری ما ب مجرد خونه نمیدیم روز سوم داشتم میگشتم دیگه ناامید عصبی تا جایی که خواستم فرداش برم دانشگاه انصراف بدم برگردم شهر خودم که یه بنگاه گشتم اونم جواب کرد گفت نیست از بنگاه امدم بیرون یه زنی مسن تقریبا ۴۵ تا ۴۷ ساله امد داخل گفت اقا نجفی من دنبال یه نفری میگردم که یه اتاق دارم طبقه پایین خونه بهش بدم دختر پسرش فرقی نمی کنه فقط ادم خوبی باشه همون لحظه صاحب بنگاه گفت حقیقتش این اقا پسر هست به ظاهرش میاد اروم بی سر صدا باشه بعدش دانشجو هست صبح میره دانشگاه شب میاد مال این جا هم نیست خانوم برگشت نگاه کرد بهم ولی من زیاد حال خوبی نداشتم بهش دقت نکردم سرم پایین بود بعد گفت اقا پسر دنبال خونه هستی گفتم اره ولی اسمم امید هست ممنون میشم امید صدا کنی به جایی پسر یا اقا پسر یه خنده ای زدن هر دو گفت باش امید خان بیا خونه رو نگاه کن از بابت من مشکلی نیست فقط الان بهت بگم من دختر جون دارم همسرم از شلوغی خوشش نمیاد منم گفتم کسی رو ندارم که بیاد پیشم تنهام رفیتم خونه رو نگاه کردم گفتم خونه خوبیه همون چیز که تو نظرم بود خونه موکت کاری بود سرویس حمام دستشویی تو خودش بود یه آشپزخونه کوچیک و یه حال ۲۰ متری قرار داد امضا کردیم وسایل جمع کردم از خوابگاه رفتم به سمت خونه بعدش یه جاروی تو خونه کشیدم حمام توالت شستم اشپزخونه رو تمیز داشتم میکردم صدای در امد اولش فکر کردم طبقه بالا باشه یکم بیشتر توجه کردم در ورودی خونه خودم بود در که باز کردم دیدم یه دختر خوشگل رو به روم وایساده یه ظرف دستشه گفت بفرمایید منم چند لحظه خشکم زده بود بعد یهویی به خودم امدم به من من افتادم اخرش گفتم ممنون رفت بالا یه دختر ۱۸ ساله خوشگل با اندام ردیف قشنگ قد ۱۶۸ میشد وزنش شاید ۶۰ یا ۶۵ سینه های برجسته ۷۰ که به اون نمی امد خلاصه یه مدتی گذشت میرفتم کلاس می امدم خونه درس هام میخوندم کاری به کار کسی نداشتم ولی همش تو فکر دختر صاحب خونه بودم که تو این مدت فهمیدم اسمش فرشته هست داره واسه کنکور میخونه اونم رشته تجربی یه روز از دانشگاه برگشتم کلید انداختم برم داخل سر صدا پدر مادرش می امد یه مکثی کردم که شنیدم میخوان برم مراسم خاک سپاری یکی از فامیل ها و به فرشته دارن میگن خوب درست هات بخون غذا سر وقت بخور امید هم که صبح میره شب میاد طبقه پایین هست نه اون تو این یک ماه کاری کرده چیزی خواسته نه تو هم باهاش کاری داشته باشی پس درست بخون صدای پاهاشون امد منم رفتم داخل رفتم تو فکر ای جان بهترین شانس بهترین باید مخ فرشته رو بزنم روز اول گذشت هم چنان تو فکر بودم رفتم دانشگاه رسیدم خونه لباس هام خواستم عوض کنم که صدای در امد رفتم جلو در بله فرشته خانوم بود ولی خیس شده بود در که باز کردم حول شده گفت اقا امید برس به دادم اب خونه رو گرفت منم رفتم بالا دیدم شیر اشپزخونه خراب شده رفت فلکه اب بست بهش گفتم فرشته خانوم آچر و وسایل کجاس اورد برم شیر باز کردم نگو واشر خراب شده یه خورده از جا در امده کله شیر اب واشر عوض کردم چون توی جعبه داشتن کله شیر اب هم جا انداختم بستم براش بهش گفتم کنکوری داری میخونی گفت اره گفتم پس از به بسم الله بخون تا پ پایان هیچی جا نزار گفت یکم ریاضی با فیزیکم ضعیفه تو دلم گفتم خدایا شکرت بعد بهش گفتم بیار برات میگم بعد یخورده مکث گفت اخه زحمت میشه برای شما خودتون درس دارین گفتم نه بابا بیار میگم برات هر وقتی خواستی بگو بهم همسایه به درد این جور روز ها میخوره گذشت بعد دو روز شب تو خونه تنها سرم تو کتاب بود در خونه رو زد رفتم در باز کردم فرشته بود گفت اقا امید بد موقع مزاحم نشدم گفتم این چه حرفیه بفرما داخل چی میخوای گفت ریاضی تو این قسمتش گیر کردم گیج شدم گفتم بیار نگاه کنم نگاه کردم بیشتر داشتم خودش دید میزدم دیدم چادر سرشه هی میکشه بالا هی میافته گفتم چادر بردار راحت باش این جوری به جای درس باید حواست به چادر باشه میفته گفت اخه گفتم بردار نترس یه خنده ریزی کرد با ناز چادر برداشت یه تاب یه شلوار نازک پاش بود که شرت کس معولم بود ریاضی براش گفتم وقتی رفت بالا بلند شدم همراهی کنم نگو کیرم سیخ شده فرشته متوجه شده دختر ارومی بود حرفی زد که ازش انتظار نداشتم گفت انگار بیدار شده تند رفت بالا من اول متوجه نشدم خواستم بگم چی بیدار شده بعد شلوار دیدم کیرم راست شده هیچی نگفتم از خجالت همین جوری گذشت یه شب دیگه امد پایین برای فیزیک براش گفتم ولی دیگه فرشته بیشتر راحت شده بود تابی تنش بود که خط سینه معلوم بود منم هی دید میزدم اونم فهمیده بود اروم اروم خودم کش میدادم سمتش بعد دستم خورد رو دستش کشید عقب یه نگاهی کرد تو دلم گفتم امید الان وقتشه لبم گذاشتم رو لبش بیچاره هنگ کرده بود یهویی کشید عقب بدون هیچ حرفی کتاب هاش جمع کرد رفت بالا فرداش پدر مادرش برگشتن یک هفته طول کشید روز پنج شنبه بود به خودم گفتم امید کارت تمومه از خونه پرتت میکنن بیرون شد جمعه شد شنبه انگار نه انگار فرشته هیچی نگفته بود روز بعدش پدرش از طرف اداره رفته بود ماموریت مادرش هم رفته بود بازار فرشته خونه تنها بود منم کلاسم زود تمام شده بود برگشتم خونه وقتی رسیدم دم خونه دیدم فرشته پشت پنجره من نگاه کرد رفت کنار رفتم جلو خونه کلید انداختم خواستم برم تو یهو فرشته گفت اقا معلم ریاضی درس نمیدی امروز خشکم زد بعد گفتم چرا درس میدم گفت پس برو داخل نگو فرشته هم کس کونش اتیش گرفته امد داخل گفتم کتاب بیار گفت کتاب چی خودم کتابم امد بغلم شروع کردن خوردن لب منم شروع کردم در اوردن لباس هر دو لخت مادر زاد شدیم گفتم فرشته مادرت نیست خونه گفت نه پنج دقیقه قبل پای تو رفته بازار شروع کردم خوردن گردنش بازی کردن با سینش خوردنش مالوندن کسش با انگشتم بعد گفتم سگی شو فرشته گفت نمی خوای کیرت خیس کنم ساکش بزنم گفتم چرا که نمی خوام گلم حسابی ساک زد نیم بلد بود بعد گفتم به گشت بخواب گفت درد داره گفتم اروم شروع میکنم گفت باش به پشت شد منم کیرم گذاشتم جلو کونش اروم فرستادم تو یه اخی کشید بعد دوباره فشار دادم این بار یکم محکم تر یه اخ بلند کشید اروم شروع کردم جلو عقب یک ربع داشتم از کونش میکردم یهویی لرزید اورگاسم شد منم یک دقیقه بعدش ارضا شدم تو همون حالت خوابیدم کیرم از کونش در اوردم دراز کشیدم بعد گفتم بیا بغلم امد چند تا لب ریز گرفیتم بعد گوشی انداختم رو ساعت زنگ یک ربع تو بغلم خوابید گوشی زنگ خورد بلند شدیم رفتیم حمام دوباره یه ساک دیگه زد این بار ابم ریخت رو صورتش که عصبی شد بعدش رفت بالا قبلش گفت کلاس خوبی بود اقا معلم منم گفتم تو هم شاگرد خوبی هستی خانوم دکتر بعد اون ماجرا چند بار دیگه سکس داشتیم تا این که درسم تمام شد امدم شهر خودم شماره که گرفتم در تماس بودیم که جواب کنکورش پرستاری سمنان قبول شده بود نوشته

Date: April 21, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *