یک روز صب مادرم از خونه رفت بیرون برای خرید وگفت تاظهر نمیاد راستی من اسمم فرازه و25 سال سن دارم تو رختخواب غلت میزدم و اونوقت صب فکرهای سکسی به سرم زده بود که زنگ خونه به صدا دراومد گفتم حتما مامان یه چیزی یادش رفته اومده با خودش ببره بعد باخودم گفتم اونکه کلید داره لابد دوره گردی گدایی یا….که زنگ در دوباره زده شد. بلندشدم از مونیتور آیفون دیدم گلسا دختر خالمه. گوشی رو برداشتم گفتم سلام بیا بالا. گفت خاله هست گفتم بگم نه نمیاد گفتم آره دستشوییه. درو زدم اومد بالا.
وقتی اومد تو درو بستم گفتم نه خاله نیست دستپاچه شد. میخواست بره قبل از اینکه دستش بدر برسه درو قفل کردم وکلیدو نشونش دادم. گفت می خوای چیکار کنی؟ گفتم هیچی یه لب میدی بعدا میری. گفت بخواب ببینم. رفتم طرفش درمیرفت باهزار مصیبت گرفتمش میخواستم ببوسمش نمیذاشت. بالاخره لبمو رو لبش قراردادم و یک بوسه طولانی از اون لبهای قلوه ایی گرفتم. راستی یادم رفت بگم گلسا که ما گلی صداش میکردیم 20 سالشه باقدی 168سانت و سینه های گرد و بزرگ. شماره سوتین 90 دور باسن 97. وزنی درحدود 74کیلو پوست سفید چشم آبی. ضمن بوسیدن مقاومت میکرد ولی آخرهاش نرم شده بود. زیاد درنمی رفت. روسریشو بازکردم و از روی مانتو سینه هاشو میمالیدم که چشمهاش خمار شد. دست انداخت به گردنم ایندفعه اون بودکه ازمن لب میگرفت. دگمه های مانتوش باز کردم و از تنش دراوردم. زیر مانتو یک تاپ کوتاه صورتی ناف پیدا پوشیده بود. تاپ رو دراوردم. تاپلس بود. روی کاناپه هال گذاشتمش وشروع کردم به خوردن اون سینه ها. نوک های قهوه ایی کمرنگ متمایل به صورتی. آخ چه شیرین بود چون عسل .
شلوارجین سبزی هم پاش بود در آوردم ازین شورتهای که از پشت فقط یک بنده وازجلو فقط به اندازه یک کفه دسته پوشیده بود اونرو هم دراوردم حرفی نزد شروع کردم به خوردن کسش. فقط ناله میکرد و میگفت زودباش زودباش تاخاله نیومده. گفتم خیالت راحت باشه تا ظهر نمیاد که ناگهان بدنش به رعشه افتاد و بعد شل شد و نای حرف زدن هم نداشت وبه ارگاسم رسیده بود. من هم که فقط یک شورت پام بود از پا دراوردم رویش افتادم بافراز کوچیکه یک کنم بازی کرد و بعد شروع کرد به ساک زدن. مثل حرفه ایی ها ساک میزد. انقدر تند تند ساک زد که نفهمیدم آبم چطور اومد تو دهان گلی پر آب شده بود. همه رو با ولع قورت داد. بعد هم بلند شد لباس پوشید وگفت تا خاله نیومده برم که بیاد ابروم میره چون خاله خیلی تیزه. اون رفت و من رفتم حمام در حمام دوباره یکباره دیگر بخاطرش جلق مفصلی زدم. حوالی ظهر مادر به خانه امد.