هوا تقریبا تاریک شده بود و همسایه ها چراغ ها شونو روشن کرده بودن . من هم تو اتاق بالا مشغول درس خوندن بودم (البته خیر سرم).سرم از کتاب داشت سوت می کشید اخه همش حواسم پیش کس هایی بود که تو خیابون دیده بودم.پیش خودم گفتم برم کنار پنجره یه سیگاری دود کنم . روبروی خونه ما یه خونه بود که یه خانواده ارمنی تازه اومده بودن اونجا .همین طور مشغول دود کردن بودم که یهو چراغ حمامشون روشن شد .چون تازه اسباب کشی کرده بودن هنوز پرده نداشت البته از داخل کوچه دید نداشت طوری بود که تنها از بالا دیده می شد . من هم امار دخترای اون خونه رو داشتم تنها 2 تا دختر داشت یکی 18 و دیگری 29.خلاصه دیدم خواهر کوچیکه می خواد حمام بگیره من هم سریع چراغ اتاقم خاموش کردم که دیده نشوم.خلاصه دختره مشغول در اوردن لباس هاش شد وای خدا چه بدن سفیدی داشت برجستگیهای سینش کیر هر جنبنده ای رو سیخ میکرد.در همین حین که داشت لباسشو در می اورد دوش اب رو باز کرد تا اب گرم بشه.کم کم شلوارشو در اورد وای یه کونی داشت ابته از دور دلم می خواست گازش بزنم(حیف که نمی شد).کیرم داشت ورجونک ورجونک از شلوارم می زد بیرون . دست به کیرم زدم دیدم اه چه حرارتی داره شده بود مثل سنگ سفت.خلاصه ماهایا (اسمش بود)شرت و کرستشو در اورد و رفت زیر دوش . ای خدای من چه صحنه ای بود وقتی با لیف و صابون داشت بدنش رو می شست.یه چند دقیقه ای گذشت دیدم که دستش رفت لای کسش شروع کرد به بالا و پایین کردن.چیزی رو که می دیدم نمی تونستم باور کنم .بهد از چند دقیقه مالیدن دیدم یه کیر سیخ از جلوی کسش زد بیرون…..اول فکر کردم دارم اشتباه می بینم بیشتر دقت کرم دیدم نه بابا کیر واقعییه.مغزم تا چند دقیقه چیزی رو که چشمم می دید نمی تونست تحلیل کنه .اره یعنی اون دو جنسه بود؟(shemale).با یه دستش نوک سینشو می مالیدو با اون یکی با کیرش بازی می کرد…..تو این فکر ها بودم که احساس سوزش تو دستم کردم …..سیگارم مثل ادمای معتاد تا اخر سوخته بود .نشستم و تو ذهنم اون چیرو که دیده بودم دوباره مرور کردم.با خودم گفتم شاید اشتباه می کنم و اونی که دیدم یه جور کیر مصنوعی باشه! ولی نه نمی شد . تصمیم گرفتم سر از این راز در بیارم ولی چه جوری ……اها باید باهاش طرح دوستی می ریختم. ساعت 8 بعد ازظهر کلاس کنکورش تمام میشد و باید با ماشین یه جوری مثلا تصادفی از جلوش رد می شدم و انوقت ابراز اشنایی می کردم.خلاصه در ماشینو وا کرد و نشست تو ماشین و گفت :سلام . تو دلم گفتم صداش که دوخترونه است.کم کم که باهاش صحبت می کردم بیشتر شک می کردم که شاید چیزی که دیدم خطای چشمی بوده. تو راه هر از چند گاهی چشمم رو به وسط پاهاش می انداختم ولی از روی شلوار لی چیزی معلوم نبود.از ماشین که داشت پیاده می شد گفتم ما می تونیم بیشتر با هم اشنا بشیم .یه نگاهی به من کرد و چند لحظه ای تو چشمم خیره شد و گفت من هر روز همین ساعت از کلاس می یام خونه اگه دوست داری می تونیم این مسیرو با هم بیاییم .از جیبم شماره موبایل رو که از قبل نوشته بودم بهش دادم و گفتم اگه خواستی زنگ بزنی این شماره همراهمه.کاغذ رو گرفت و در ماشین رو بست رفت به سمت خونه.چشمم روی کونش زوم شده بود که یههو سرشو به طرف عقب چرخوندو منهم سریع نگامو عوض کردم و براش دستی تکون دادم.تقریبا یه چند ماهی هر روز با هم همین مسیر رو می رفتیم خونه و تو راه از درس و کتاب و کس و شعرای اینجوری حرف می زدیم. حدودای ظهر بود و من سرم تو کتاب بود ولی فکرم پیش اون چیزی که دیده بودم .یهو صدای موبایلم در اومد یه تکس مسیج بود از ماهایا. نوشته بود که فردا تمام خانواده دارن میرن کلیسا و یه چند ساعاتی تنها است .ازم خواسته بود برم اونجا با هم درس بخونیم (خیر سرمون) شب از ذوق فردا و اظطراب خوابم نمی برد.همش داشتم فکر می کردم اگه فردا کار به سکس کشید و دیدم چیزی که شک داشتم حقیقته باید چی عکس العملی نشون بدم ؟ حدودای ساعت 10 صبح بود که تکس داد زود بیا اینجا….من هم که از قبل خودمو اماده و تر تمیز کرده بودم رفتم به سمت خونشون.در رو برام باز گذاشته بود . اومد جلوی در به استقبالم وای خدای من یه دامن کوتاه با یه تاپ پوشیده بود .خیلی سکسی شده بود .بوی عطرش داشت دیونه ام می کرد .گفت بیا تو .رفتم داخل رو کاناپه نشستم اومد کنارم نشست و چند دقیقه ای تو چشم های هم دیگه ذل زدیم. تو دلم اشوب بود و می ترسیدم چیزی که دیده بودم واقعیت داشته باشه. می دونستم چند ساعتی بیشتر وقت نداریم و باید سریع کار و تموم کنیم .از جاش بلند شد که بره چیزی بیاره بخوریم که یهو وسطای راه خشکش زد .بر گشت یه نگاهی به من کرد و دوباره راهشو ادامه داد.صدای خوردن لیوان و استکان و از اشپزخونه می شنیدم .صداش کردم ماهایا :بیا نمی خواد چیزی بیاری بیا کنار من بیشتر با هم باشیم. خلاصه با دو تا لیوان بزرگ شربت البالو اومد و نشست . یه چند دقیقه ای مشغول خوردن شربت بودیم . همش هواسم به ساعت بود که دیر نشه . خلاصه دل رو زدم به دریا و گفتم نمی خوای اتاقتو به من نشون بدی….. رو تختش دراز کشیدم و گفتم تخت نرمی داری . بهش گفتم بیا کنار من دراز بکش .تو صورتش پر از تردید بود ولی خلاصه اومد و کنار من دراز کشید من هم از پشت بغلش کردم و کیرم رو هی به کونش فشار می دادم .صدای نفس هاش به شماره افتاده بود و هی تندتر می شد .با خودم گفتم حالا وقتشه.خیلی اروم دستم کردم زیر بلوزش و سینه هاش با ملایمت تمام مالش دادم.گفتم با هام قهری چرا پشتت رو به من کردی .تا روشو برگردوند لبش رو گرفتم و شروع به مکیدن کردم .در تمام این مدت هیچ حرفی یا مقاومتی نمی کرد و این به من جرات ادامه کار رو می داد ولی نمی دونم چرا جرات دست زدن به کوسش رو نداشتم. پیرهنش رو دراوردم و سوتینش رو باز کردم .وای خدای من سینهاش سفت و شق کرده بود .بدنش اونقدر سفید بود که جای دستم تا چند ثانیه رو بدنش می موند. از گردنش شروع به خوردن کردم و به سینه هاش رسیدم .نوک زبونم رو رو سینه هاش می چرخوندم و بازی بازی تا نافش رسیدم .دکمه اول شلوارشو بازکردم همین جور تا دکمه اخر شلوارش رفتم .تو دلم اشوب بود که زیر این شلوار یه کس منتظر منه یا یه کیر گنده. خلاصه با هزار بدبختی شلوارشو در اوردم و …………چیزی که ازش می ترسیدم و دیدم .یه کیر سفید نیمه خواب با 2 تا خایه سفید بدون حتی یه موی سیاه. از جام بلند شدم که بگم این چیه که ………..دستم و محکم گرفت و گفت هیچی نگو.شلوارم رو از تنم در اورد و کیرم رو گذاشت تو دهنش . کیرم که گرمای دهنش رو حس کرده بود شروع به سیخ شدن کرد .با زبونش زیر کلگی کیرم رو می مالید . صدای خوردن کیرم و ملچ و ملوچش ذهنم رو قفل کرده بود و هیچی نمی تونستم بگم .با نوک زبونش زیر خایه هامو لیس می زد و یا دستش کیرم رو بالا و پایین می کرد . رو تخت منو خوابوند و یه کم روغن بچه رو کیرم ریخت و شروع به بازی با کیرم کرد .دیگه داشت خوشم می اومد و نمی تونستم هیچ تکونی بخورم . کم کم دستم رو بردم سمت کونش و شروع به مالیدن کونش و سوراخ کونش کردم. یهو دیدم حالت 69 روی من دراز کشیده و داره برام ساک میزنه .کیرش راست شده بود . زبونم گذاشتم روی خایه های کوچیکشو شروع به لیسیدنشون کردم .هر بار که این کارو تکرار می کردم کیرش حالت ارتجاعی تکون می خورد معلوم بود داره حال می کنه.یهو کیرشو گذاشت رو لبم و کم کم فشار می داد که بره تو دهنم . سر کیرشو شروع به خوردن کردم که دیدم از شدت لذت ساک زدن کیرم رو متوقف کرده بود و کیرم بدون هیچ حرکتی تو دهنش جا خوش کرده بود. یه کاندم اورد و رو کیرم کشید و خیلی اروم کردش تو سوراخ کونش .وای که چه قدر تنگ و گرم بود.همون جور که روم نشته بود من هم از پشت سینه هاشو مشت کردم و می مالیدم .دستمو گرفت و گذاشت رو کیرش منهم براش کیرشو بالا و پایین می کردم.کیرش خیلی خوشگل بود .یه کیر بلند و صاف .حتی یه ذره کجی هم نداشت.دراز و سفت بود. خوابوندمش رو تخت و لنگاشو دادم هوا و شروع به تلمبه زدن کردم با یه دستم هم براش حالت جق زدن کیرش رو می مالیدم .احساس کردم که داره ارضاع می شه منهم سریع خودم رو ارضا کردم و با تمام قدرت ابم رو ریختم تو کونش . یا یه دستم زیر خایه هاشو می مالیدم و با اون یکی دستم براش جق می زدم که یهو ابش اومد و با چند تا جهش بلند کلی اب ازش اومد . یه چند دقیقه ای کنار هم دراز کشیدیم و بعدش لباسا مونو پوشیدیم و بدون حتی یه کلام حرف از هم جدا شدیم و من اومدم خونه و بعد از اون جریان انگار که تا حالا همدیگر رو نمی شناختیم به زندگی روزمره ادامه دادیم ……….. ولی باید اعتراف کنم سکس با اون برام شده یه خاطره که نمی دونم باید بهش افتخار کنم چون خیلی لذت بخش بود یا باید شرم کنم .ولی به هر حال یه تجربه شیرین بود . 4 سال بعد از این قضیه اونها از اون خونه رفتند و این خاطره هر وقت که می رم کنار اون پنجره برام دوباره زنده می شه .
0 views
Date: May 3, 2018