دختر زود باور

0 views
0%

سلام میكنم اسم من مهران هست و ١٧ سالمه من ٦ماه پیش موقعی كه داشتم با پسر عمم میرفتیم كه براش یه شلوار بخریم تو بازار یه دختری رو دیدم كه نشسته بود پیش مامانش دختر خوشكل نازی بود منم بایه نگاه عاشقش شدم چند ثانیه ای كه شد از پیشش رد شدم یه همش دوتامو چشممون به هم بود و همو نگاه میكردیم كه من یه لب خند زدم بهش اونم یه تعجب خاصی كرد منو پسر عمم یه تیپ باحال زده بودیم دوتامونم چند روز پیشش موهامون رو كوتاه كرده بودیم خوشكل خوشكل لباسامون هم كه دختر كش خلاصه رد شدیم رفتیم تو پاساژ كه برای پسر عمم یه شلوار ورزشی با یه كفش بخریم خلاصه ماهم كه همین جور طبقه بالا پایین میكردیم یدفعه باز دختره رو دیدم كه اومد داخل مامانش رفت تو یه مغازه اونم به هوای لاك رفت تو یه مغازه لوازم ارایشی منم الكی رفتم گفتم استن دارید و گفت وایسا باید از انبار بیارم و منم وایسادم به دختره گفتم كه شما لاك میخواین گفت بله گفتم چه صدای گفت كه كارتون رو بگید گفتم خیره خندید گفت میدونم خیره ولی چی كارم داری گفتم یه ایدی شماره ای چیزی بده بهم اونم ایدی اینستا داد بهم و گفت فالو كن و منم كردم من استن گرفتم اومدم بیرون محسن پسر عمم هم داشت كفش نگاه میكرد دیگه منم همونجا تو دایركت پیام دادمو فلان تا همین جور گزشت تا یه روزی گفت كه میریم پارك جنگلی تو هم بیا منم با دوچرخه رفتم اونم اومد تا با دوتا از دوساشه و گفت این عشقمه و فلان یكیش گفت من كه عشقمو میبینم بغلم میكنه لب ازم میگیره شما خیلی اماتور هستید اونم برا رو كم كنی گفت كه ماهم همین جوری هستیم دختر ١٥ سالش بود ولی خیلی ناز بود بدن تقریبا تپل اونا هم گفتن كه باید لب بدین و لج كردن قرار شد تو تاریكی بدیم رفتیم تو تاریكی و اومد بغلمو لبشو گزاشت رو لبم منم از زیر كونشو كمرش گرفته بودم منم گردنشو خوردم خلی كیف میداد كه دختر تو بغلت باشه خلاصه اونم گزشت تا یه روز خیلی تو كفش بودم زنگ زدم بهش گفتم كه میخوام خواستگاریت بیام و به مامان و بابات بگم دخترتون رو دوست دارم و از این حرفا اونم كه احساساتش خلی لطیف بود باور كرد و چند روزی بدجور عاشقم شده بود و فكر میكرد من واقعا میخوامش و هر كاری براش میكنم چند روز بعد گفت خونه دوسم هستم توهم بیا گفتم چند نفرید گفت كه سه نفر ادرسو گرفتم با اسنپ رفتم در زدم رفتم تو تا پاسور و قلیون میوه ای دارن سیگار و مشروب البته دوسش ١٨ سالش بود یكیشم ١٥ منم كه روم باز شد دیگه كشیدم ولی نخوردم ولی اونا خوردن اومد كنارم و گفت شوهر گلم عشقم من برا تو هم گفتم میدی گفت اره منو بكن منم گفتم بیا تو اتاق رفتیمو زود شلوارشو در اورد و شرتشم كشید پایین من داشتم ذوق مرگ میشدم و حال میكردم باورم نمیشد وای چه پایی چه رون تمیزی و چه كس تپلی منم حسابی دست به بدن ترمش زدم و حال كردم و از رو كونش كرفتم و كسشو اوردم جلو صورتم و بوس از كسش زدم اونم رفت عقب اومد خوابید رو تخت منم درو قفل كردمو لباسام رو در اوردم و یكم كرم زدمو براش لایی پایی زدم براش داخل نمیكردم تا این كه گفت بكن تو منم یواش كردم تو كه یه جیغ بدی زد كه اون دوتا هم اومدن پشت در و فهمیدن چه خبره و رژان گفت دیگه بسه برام درد داره منم گفتم باشه ولش اومدیم بیرون البته لباس پوشیدیم كه گفتن تازه داشتین حال میكردین كه زود تموم شد منم گفتم كه فعلا تنگه گفت كه ولی مال من گشاده گفتم خوب تو بده گف من فقط به یاسین میدم عشقم اون زنگ زد و یاسین أومد خونشن ملیكا كه ١٨سالش بود عشقش هم ١٧ داشت اومد یاسین تا یه پسره بور چشم ابیه دیگه بعد چند دیقه رفتن تو اتاق و باهم حال میكردن صداشونم هم میو مد كه یاسین سوخت در بیارو از این حرفا وای خدایی كسی بود این ملیكا هیكلی داشت كه الكسیس پیشش هیچی نبود منم درو واز كردم تا قفل نیست دوتاشون بلند شدن و برگشتن ولی چیزی نگفتن گفت كه كو عشقت گفتم تو پذیراییه گفت بیارش همین جا بكنش منم رفتم اوردمش و شلوارشو در اوردم و شرت قرمزش هم در اوردم براش مالیدم تا كس ناز سفیدش خیس شد یكم مالیدم به انگشتم و كردم تو كونش یواش یواش بازش كردم و اونم لبمو میخورد و بوسم میكرد خیلی عاشقانه بود تا این كه پستوناشهم در اورد وای كوچیك تو دست جاشو منم میمالیدمو گاز كوچیك میگرفتم تا این كه گفت منو بكن و منم كردم داخلش چشماشو بسته بود و اه اه میكرد منم از پاهاش میخوردم چوچولشو گاز میگرفتم و بادو هاشو تا سینه هاشو لیس میزدم و به دستام سینه هاشو حجم میدادم بغلش كردم و خوابوندمش رو تخت بدن دوتامون روهم بود و شروع به خوردن گردنش كردم كه ارضا شد انقدر ادامه دادم كه خودم به گا رفتم سه بار ابم اومد خلاصه اون ماجرا تموم شد و منم یه عشق پیدا كردم هر موقه میخوام بهم میده هنوز هم باهم هستیم و چونكهاز تو شهرك ما خونه خوردیم احساس میكنه كه من واقعا شوهرشم شبا كه خونشون خالیه من كنارش میخوابم تازه دوبار هم باهاش رفتم حموم میخوام بگم به دخترا كه پسرا با این ترفند آدمو گول میزنن نوشته مهران

Date: October 18, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *