دختر سکسی صاحبخونه

0 views
0%

با سلام من امیر 20 سالمه تا الان سکس نداشتم و قصد دارم اولین خاطره دو سال پیشمو براتون بنویسم دیگه اونقد این دخترا دماغشونو بالا میگرفتن و محل نمیذاشتن خب منم خیلی دلم یه رابطه عاطفی میخواست اما این دلیل نمیشد که از سکس خوشم نیاد معمولا تو خیابون از لباسای تنگ دخترا و اندامشون هوش از سرم میپرید به خودم میگفتم اگ دلت یه رابطه عاطفی میخواست چرا سکسم دوس داری بخاطر مغروریتم بود که دوس دختر نداشتم تو ایرانم که امکان نداره یه دختر بیوفته دنبالت حالا هر چقدرم جذاب باشی از خودمم بگم قدم 190 و یه بدن نه سفت عظله ای اما رو فرم بودم تا اینکه خونمون رفت به یه محله ای دیگه و متوجه شدم دختر سابخونه دختر ازادیه و با صدای بلند اواز میخونه گاهی وقتام میدیدمش تیپ خفن میزدو میرفت بیرون مثه همون دخترا ولی با اندام خیلی سکسی تر ولی منم طبق معمول فکر میکردم که اینم مث بقیه مغروره بقول معروف دماغشو بالا میگیره اما اینطور نبود اما یبار که داشتم میرفتم بیرون حواسم رفت به پنجره خونشون که متوجه شدم تا من سرمو بردم بالا اون پنجره سریع بسته شد فهمیدم یکی حواسش به منه بعد اون وقتی میدیدمش بر خلاف بقیه دخترا بهم لبخند میزد منم مث اون تا دیگه چند بار اتفاق افتادو منم بالاخره شماره رو رد کردم با هم تو تل دوست بودیم و طبق معمول مثه بقیه حرفامون از بوسیدن به سکس لاو اینا تبدیل شد البته عادت داشتم چون قبلش از این سکس چتا تو مجازی زیاد کردم اما این فرق داشت چون میتونستم ترتیبشو واقعا بدم دختر خوشگل اندامشم خیلی خوب بود یه چال لپ داشت وقتی میخندید دلم ضعف میرفت بش به شوخی میگفتم بیام بالا خخ دیگه کم کم جدیش کردم اونم بدش نمیومد اما میترسید تا اینکه وقتی پدر مادرش نبودن رفتم خونشون قبلا فهمیده بود از شلوار تنگ پای دخترا خوشم میاد و حسابی دلم براش غش کرد وقتی دیدمش یه ساپورت خاکستری نازک که پاهای کشیده شو زیبا تر کرده بود یه تاپ سفید نازک و جذبب جلب قدش فقط ده سانت ازم کوتاه تر بود رفتیم رو مبل نشستیم یه فلش با خودم برده بودم و فیلم عاشقونه گذاشتم ولی صحنه زیاد داشت تو بقلم لم داده بود انگار بالاخره اون حس تنهایی شکسته شده بود ولی قلبم درد میگرفت که چرا اینقدر دیر چون قبلا خیلی احساس تنهایی کرده بودم اشک تو چشام جمع شده بود تا حواسش بم پرت شد و اونم با لحن ناراحت گفت چیشده ارزوم بود که یه دتر به این خوشگلی و جذابی باهام باشه انگار یه خواب بود و لبای همو بوسیدیم اشکام سرازیر شده بود دیگه قضیه منو فهمیده بود و بهم میگفت دیگه تنها نیستی من پیشتم بهتم قول میدم تنهات نذارم احساس گناه میکردم اگه سکس رو با این احساس قاطی میکردم حس میکردم خراب میشه رابطه ولی حرف چرته که میگن تو رابطه احساسی سکس حوسه و عشق نیست انگار همه اینارو دختره از قبل میدونست دوس داشت از هر نیاز برطرف باشم دستمو بردم سمت سینه هاشو فشارشون میدادم و به لب بازی ادامه میدادم وقتی دستم به سینش بود اونم دستشو گذاشته بود رو دستم و همراهی میکرد لب بازی که تموم شد چشامون خمار باز شد و یه لبخند قشنگی کرد و دستمو گرفت داشت منو میبرد سمت اتاق خوابش از پشت که باسنشو میدیدم با هر قدم برجستگی لپ کونش معلوم میشد و رفتیم رو تختش لباساشو باز کردم حس خیلی عجیبی بود که واسه اولین بار یه دختر به این خوشگلی و بدن نازو با سینه های سفت میدیدم وقتی سینشو تو دستام فشار دادم یه آه بلند کشید اولش با صدای بلند و اخرش با نفسش میکشید حشری تر شدم لبای خوش فرمشو مک میزدم و فشارشون میدادم و اونم لب پایینمو با لبش گرفتو فشار داد صدای نفسمون تنها صدای اتاق بود و هر بار که لبای همو میمکیدیم انگار زندگی تو رگ هام دوباره جریان پیدا میکرد و تپشای قلبم بیشتر میشد صدای نفساش گوشمو نوازش میداد لبمو که جدا کردم با صدای دخترونه نازش گفت امیرم دوست دارم خیلی ذوق کردم تو دل خودم جفت دستمو گرفتم دور کمر باریکش و اوردمش پایین تخت رفتم روش سراغ سینه هاش دهنمو چسبوندم به پستونش و با زبونم دور نوکش میچرخوندم و نوکشو میکیدم و فشارشون میدادم بازم یه آه ناز کشید و با دستام از زیر سینش میگرفتم جمعشون میکردم و پنجه هامو میندم و با همون سفتی ممه هاش تو دستم جمع میشو و بازش کردم و چند باری همینطوری تکرارش کردم اونم چشماش که بسته بود ساپورتوشو باز زحمت دراوردم و جفت پاهای سفید و نازشو انداختم رو شونه هام البته قبل از اینکه نزدیک به کسش بشم چون از قبل از مچ لخت پای دخترا رو توی کتونی دیدم تو ذهنم مرورش کردم و شروع کردم به لیسیدن مچ پاهااش و انگشتاشو دونه دونه تو دهنم میمکیدمشون رفتم سراغ کسش یه بوی مطلوبی خاصی میداد ولی به شهوتم اضافه میکرد زبونمو رو سطح کسش میکشیدم و سعی میکردم تو دهنم جمعشون کنم اما چوچولش برامدگی نداشت صاف بود صدای آه نالش کل فضای اتاق رو پوشونده بود هر بار که آه میکشید بیشتر خوشم اومد تحمل زیادی داشتم جلو کیرمو بگیرم واقعا به شق درد تبدیل شده بود عجیب اینجا بود که اون لحظه نمیفهمیدم پرده داره و عجیب تر اینکه خودشم حواسش نبود واقعا تا عمق زیادی تو حس رفته بودیم کیرمو که کردم تو یه جیغ خفیفی زدو چشای کشیده خمارش بلند شد درد داشت و من همینطوری ادامه میدادم به آروم تلنبه زدن قطره های خونش از سطح کیرمو اویزون شده بود و روی تخت ریخت بعد اینکه پردشو زدم بیشتر ازش خوشم میومد احساس میکردم واقعا مال من شده که همینطورم بود جفت پاهاش رو شونه هام بود و یه دستم به رونش و عقب جلو میکردم تو کوسش زیاد طول نکشید که ابم بیاد از صدام فهمید که میخواد ابم میاد کشیدم بیرون و ریختم بالای کوسش و افتادم روش دستشو میکشید رو موهام و بدن عرق کردمون رو هم افتاده بود سینه هاش به سینه هام چسبیده بود مثه یه فرشته بی پرو بالا تو بقلم بود واقعا بهش علاقه مند شدم بودم اونم بدش نیومده بود که پردشو زدم چون جفتمون اینو میخواستیم بعد این همه نا امیدی و تنهایی یه دختر خوش حیکل و جذاب مال من شده بود الان دو سال گذشته و روز به روز بیشتر عاشق همدیگه شده شدیم نوشته

Date: March 18, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *