دختر عمه خوشگلم هدیه خانم

0 views
0%

سلام یه همه بنده آرش هستم ۲۷ساله قدم بلند وهیکل خوبی دارم خاطره من از بچگی شرو شد وقتی عروسی یکی از اقوام بود منم یه راست رفتم توی اتاقی که زنای فامیل آرایش میکردم یدفعه چشمم به اندام دختر عمم هدیه افتاد از همون بچگی ی حس دیگه ای بهش پیدا کردم کم کم که بزرگ میشدم بیشتر تو نخش بودم ولی اخه اون ۱۰ سال ازمن بزرگتر بود و بسیار سرسنگین خلاصه اینکه زمان گذشت و ماهم بزرگ و بزرگتر شدیم اونم بالاخره ازدواج کرد و رفت سرخونه زندگیش گذشت و گذشت تا اینکه من بعد دانشگاه یه کار خوب توی ی شرکت خصوصی مشغول شدم و مسئول نیروی انسانی و امور استخدام شدم ایام عیدنوروز۹۳ بود که رفتم شهرستان و اونجا توی دیدوبازدیدای عید بود که هدیه خانم دختر عمم گفت که شوهرش کار درس وحسابی نداره میتونی ی جای توی شرکت مشغولش کنی منم بخاطر عشقی که بهش داشتم برای سکس گفتم حتما خلاصه اینکه کاراشو که جفت و جور کردم زنگش زدم شوهر هدیه اومد تهران و دوهفته ای که پیش من زندگی می کرد و براش مرخصی گرفتم که رفت ی خونه اجاره کرد و رفت شهرستان وخونه شور بار خاور کرد و با هدیه جون من اومدن منم از خوشحالی اینکه بیشتر میتونن عشقمو ببینم خیلی بهشون حال میدادم خلاصه اینکه توشرکت کاری کردم که ناصر شوهر هدیه شیفت عصر بشه که مخالف شیفت من چون ما قسمت اداری همیشه شیفت صبح بودیم فرداش رفتم در خونه عشقم ساعت ۹ بود تازه از خواب بیدار شده بود آیفن رو زدم اونم باز کرد رفتم تو صبحونه آوردو خوردیم بهش گفتم حهدیه جان راستش من میخوام ی سری لوازم آشپزخانه بخرم برا خودم اگه ممکنه تو هم بیا باهم تو انتخاب کمکم کن هرچی باشه شما خانما تخصص این کارا رو داری اونم تو رودربایسی قبول کرد و اومد تو تاکسی که نشستیم کلا چسبیده بودم بهش و سعی میکردم شرایط پیش بیاد دست بهش بزنم ی لحظه فکری بسرم زد که گفتم بهترین جا مترو هست ابهش گفتم بامترو بریم زودتر میرسیم اونم که حرفی نداشت از سر شانس خوب من مترو شلوغه شلوغ گفتم نمیخاد بری واگن خانما چون ممکنه نتوننیم همو ببینیم خلاصه اوردمش واگن آقایون و از بس شلوغ بود دیگه رسما تو بغلم بود وای باورشو نمیکردم اولین ی روز هدیه رو بغل بگیرم خلاصه یواش یواش باهش شوخی میکردم و از خوشگلیش تعریف میکردم اونم میگفت خواهش میکنم و ازم پرسید که چرا ازدواج نمیکنی با این شرایط خوبی که داری گفتم که فعلا کیسی رو مدنظر ندارم خلاصه اینکه بعد اون روز به بهانه های مختلف میبردمش بیرون و خوش میگذرونیم و شوخی های سکسی و ایزین جور حرفا تا یه روز بعد از برگشتن از سرکار بهم پیام داد که میتونی بیای پیشم منم که از خدام بود رفتم خونشون اول برام چای اورد و گفت که میخوام باهات دردودل کنم گفتم مگه چی شده گفت قول بده بین خودمون بمونه گفتم که حتما معلومه که به کسی نمیگم بهم گفت منم توی این ۶ سال که ازدواج کردم ی مشکلی هست که خیلی اذیتم میکنه اونم اینه که ناصر شوهرم زیاد نمی تونه نیازامو برطرف کنه سرد مزاجه یه قطره اشک هم از چشماش افتاد که منم موقعیت رو غنیمت شمردم سریع دستش گرفتم و بغلش کردم و بوسیدمش و دلداریش دادم اونم آروم شد و دریک چشم بهم زدن لبش رو روی لبم گذاشت و بوسید منم رفتم تو فضا وای لباس چه طعمی داشت یواش یواش لباس هم میخوردیم فیلم منم با دستمم سینه هاشو میگرفتن داشت حال میکردم بعدش دست کشیدم رو شکمشو بین پاهاشو باسنشو اونم خوب حشری شد بود ازم التماس کرد که شروع کنم بکنمش منم در یک چشم بهم زدن لخت شدن و لختش کردم گفتم هدیه واسم ساک بزن اونم کیرمو کرد تو دهنش خوشگل ساک میزد وای چه کیفی میداد واقعا استاد بود مگفتمش بسه دیگه نمی خوام زود آبم بیاد میخوام کستو جر بدم خیلی ساله منتظر این لحظه بودم کسش لیز لیز بود از بس آبش اومده بوذ به پشت خوابید و لنگاشو انداختم رو شونه هامو کیر همایونی رو در کسش گذاشتم ولی فرو نکردم از عمد تا جرش بدم التامسم میکردم که بکن منو کسمو بکن توروخدا منم در کسری از ثانیه تا خایه فرو کردم که جیغش درومد شرو کردم به تلمبه زدن خوشگل میکردمشا بعدش گفتم حالت داگی وایسه از پشت تا خایه فرو میکردم تو کسش و با سوراخ خوشگل کونش ور میرفتمو انگشت میکردم توش که چون از کس داشت حال میکرد زیاد متوجه درد نمیشه خلاصه اینکه بهد ۱۵ یا ۲۰ دقیقه کس کردنش بهش گفتم میخوام از کون هم بکنمت که قبول نکرد گفت تا حالا ندادم دردم میاد گفتم من ی جوری میکنم که دردت نیاد اگه درد داشت میکشم بیرون اونم بالاخره قبول کرد رفتم لوبرکانت اوردم زدم رو سوراخ کونش و یکم به کیرم زدم گذاشتم رو سوراخ کونشو آروم اروم فشار دادم که اصلا تو نمیرفت از بس تنگ بود بیشتر لوبریکانت زدم و ایندفعه با فشار زدم که کله کیرم رفت توکونش که جیغش خونه رو پر کرد منم اهمیت نمیدام و هی تلمبه زدم و که دیگه گشاد گشاد شده بود ۱۰ دقیقه ای از کون کردکش که داشت آبم اومد و همشو تو کونش خالی کردم و بی حال روش افتاده بودم نوشته

Date: August 23, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *