سلام اسم من متینه الان ۲۳ سالمه و این داستان برمیگرده به سال پیش از ویژگی های خودم اینه خیلی خوشگلم حالا از خود تعریف نباشه و قدم ۱۷۳ هست و نه چاقم ونه لاغر تو یکی از روستا های اراک زندگی میکنییم داستان از این جا شروع میشه که من خیلی خوشگلم ولی خجالتی واقعا خجالتی ولی خیلی سکسی و حشریم و درسم هم خیلی خوبه حالا یه روز اتفاقی رفته ودم تو حیاط درس میخوندم غروب که صدای دخترهای همسایه رو شنیدم که تو کوچه از اینستگرام و تلگرم میگن و بهار به سمیرا میگفت که گل یخی اینستگرام تو که گفت آره و گفت چرا اسم خودت نیس گفت دوس ندارم کسی بفهمه و کلی صحبت عادی کردن که واس من زیاد اهمیتی نداشت این سمیرا خانم که دختر همسایه ماس فوق العاده خوشگل و باربی و سینه های متوسط که کل دخترای روستا دنبالش سنش ۱۸ هست و همیشه یه جوری نگام میکرد میدونستم که جورایی دوسم داره ولی چون من نسبتا مذهبی بودم تو چشم مردم و خجالتی هم که بودم از ترس آبرو و میدونستم عرضه مخ زنی ندارم فقط به یادش جق میزدم خلاصه یه روز اینستا نصب کردم بعد چند ماه و اصلا اون قضیه یادم نبود یه روز دیدم یکی پستام و لایک کرده اون هایی که عکس خودمه دیدم آیدیش گل یخی محل ندادم ولی خیلی هیجان زده بودم خلاصه اومد دایرکت که ماشالله خوشگلی و و منم گفتم شما سم یه دختر گفت که اتفاقی دیدمت منم چون میدونستم کیه خودم زدم به بیخیالی گیر ندادم و هی کم کم سکسی هم کرده بودم چون میدونستم واس آبروی خودشم شده جایی نمیگه حرفام و یه شب تو چت گفت بین حرفاش دوستم عروسیشه و منم شیطونی کردم گفتم فردا جر میخوره و سکسی کردم بحث و گفت اصلا بهت نمیاد سکسی باشی و حرف سکسی بزنی منم گفتم من دلم نمیخواد اون د لش میخواد و اذیت میکنه گفت چی گفتم اون کوچولوی شیطوووون گفت جرا کوچولو گفتم نسبت به خودم کوچولو دیگه و گفتم تو چه جور دوس داری گفت بزرگ و کلفت گفتم و خلاصه وسط حرفای سکسیمون گفت حالا واس تو بزرگه یا کوچیک گفتم بزرگه ۱۸ سانته و کلفت گفت دروف میگی باید ثابت کنی گفت عکسش و بگیر منم که داشت دیگه از حرفاش آبم میومد یه عکس از روشرت گرفتم و گفتم اول باید تو عکس مممت و بدی عکس مممش و که فرستاد کیرم داشت میترکید یه ممه ی سفید و هلویی گفت توهم بفرس منم فرستادم گفتف اوووووف داخلشم بده زود داغم کردی گفتم میدونم که سمیرایی کیرم و خونمون اومدی نشونت میدم و فرستادم یهو که فرستادم یه ۱۰ دقیقه ای هیچی نگفت بعد گفتم بهش نترس منم دوست دارم و خوب شد که اومدی خودت دایرکت و بعد قسم داد به کسی نگم و منم گفت دوس داری بیا خونون کسی نبود اونم قبول کرد بعد یه روز خونه آوردش کسی نبود محله هم کسی نبود خونواده هم مسافرت خلاصه آروم آومد توخونه من و که دید نگاه کرد پاین در و قفل کرد منم شوکه شدم بردمش خونه و هی چشاش و میدزدید منم اولین بارم بود بردم خونه گفتم رو تشک بخواب اونم نشست گفتم لباست و دربیارم وقت نیس دیگه چیزی نگفت لبخند استرس داری زد منم اول شلوارو لباسش و درآوردم موند فقط شرط و سوتین یه بدن سفید و مممه های ناز و ۷۵ خلاصه هردومون استرسم داشتیم کیرم داشت کنده میشد که گفت میشه تو هم لخت شی منم لخت شدم فقط موند شرتم گفت واسم ساک میزنی هیچی نگفت رفتم پیشش سوتین و شرطشم در آوردم نوووک ممه هاش و سفیدیش دیونم میکردم اولین بار یه کس و ممه و از نزدیگ میدیدم خلاصه خوابدم روش و محکم مممه هاش و بوسیدم و خوردم دیدم آره یه دستی اومد رو کیرم و از تو شرت در آورد بیرون خودمم کمکش کردم گفت حالا ساک بزن گفت بلد نیستم گفتم یاد میگیری کیرم که برد دهنس یه دفعه تحملم سراومدو آبم و ریختم دهنش و گفت برو دیگه خونتون میان و بعد اونم یه بار دیگه کردمش تا رفت دیگه شوهر هر وقت منو میبینه حالا یه لبخندی میزنه و منم تخمی تخمی اولین کوسم و اون موقع کردم امیدوارم خوستون بیاد چون واقعی بود نوشته متین
0 views
Date: August 26, 2018