در کمین پسرم

0 views
0%

برام نوشتن سخته چون یه زنم یه زن 48 ساله که شاید نباید اینجا باشم اما خوب الان هستم و حالا که امشب تنها نشستم زده به سرم که بنویسم اما بلد نیستم چجوری شروع کنم ده سالی میشه که طلاق گرفتم معلم هستم و با پسرم زندگی میکنم پسرم 27 سالشه چون بچه طلاق بود همیشه حواسم بهش بود نمیخواستم که کمبود چیزیو حس کنه اما اخیرا بهش مشکوک شده بودم اما نتونستم از کاراش سر در بیارم تا اینکه یکبار فهمیدم وقتی سر کار بودم اونم سر کار نبوده و حس کردم کسیو آورده خونه فقط یه حس بود خیلی حساس شده بودم بفهمم واقعا با کسی هست یا نه بارها بهش گفتم بیا برات زن بگیرم زیربار نرفت نمیتونستم کارمو ول کنم بیفتم دنبالش به سختی بعد بازنشستگی تو یه مدرسه عیرانتفاعی کار پیدا کرده بودم مدتها گذشت و من همچنان دنبال راهی بودم از کاراش سر در بیارم یه شب پشت در اتاقش شنیدم که گفت فردا سر کار نمیرم بیا دیگه فهمیدم پای کسی وسطه به همکارم اس ام اس دادم که فردا نمیتونم بیام مدرسه خوب الان باید چیکار میکردم موقع شام خواستم بفهمم که فردا برنامش چیه رو نکرد که سر کار نمیره فهمیدم که شاید میخواد خودش بره دنبالش صبح همیشه اون زود تر از من میرفت سر کار شب موقع خواب همش تو فکر بودم این دختره کیه اگه خودم مطلقه نبودم و طعم بی کسی رو نچشیده بودم اینقدر دو دل نمیشدم و حتما حساب سعید رو میرسیدم اما چون خودم ده سال بود بی کس بودم و از لذت جنسی به دور بودم یکم بیخیال شدم درکش کردم صبح که شد سعید رفت میدونستم که با دختره برمیگرده منتظر شدم دو ساعت شد اما خبری ازش نبود تصمیم گرفتم وقتی اومد برم تو اتاق خودم قایم بشم شاید بخواد بیاد تو اتاق من رو تخت دو نفره منم میرم زیر تخت از این تخت های قدیمی که پایه هاش بلنده ومن با اینکه چاق بودم زیرش جا میشدم رو تختی هم بلند بود زیر تخت دیده نمیشد سر و صدا که شنیدم فهمیدم داره میاد رفتم تو اتاق زیر تخت نفسم تو سینه حبس شده بود یه صدای گنگ میشنیدم چون در اتاق بسته بود همیشه میبستم میرفتم سر کار سعی کرده بودم همه چیز عادی باشه که شک نکنه خونه هستم بعد از حدود بیست دقیقه صدای در اومد در که باز شد سعی کردم یجوری باشم که ببینم دختره کیه اما نشد سعید درو باز کرد گفت بیا برو رو تخت الان میام قلبم تند تند میزد خیلی هیجان عجیبی بود چند دقیقه بعد دیدم طرف گفت سعید جون بیا دیگه چقدر صدا آشنا بود کی بود صدای دخترونه نبود سعید اومد گفت صبر کن خاله جون داشتم شاخ در میاوردم یه لحظه خواستم بیام بیرون سعید با خواهرم خودمو کترل کردم بفهمم که چه خبره مریم خواهرم از من 5 سال کوچیکتره اونم طلاق گرفته اما دو سه سال پیش خیلی بهش گفتم طلاق نگیر مدارا کن مثل من تنها میشی نیاز داری گوش نکرد این اواخر که سر حال بود خودش میگفت با یکی دوست شدم به منم توصیه میکرد دوست بشم چقدر از سکسش برام تعریف میکرد دل منو میسوزوند از دوستش با چنان هیجانی میگفت دل منم میریخت حالا میفهمم دوستش سعید پسر منه سعید گفت بیا بغلم مریم جون قربونت بشم از صداهای ریز فهمیدم دارن لب میگیرن قربون صدقش میرفت از سینه هاش تعریف میکرد مریم و من تقریبا هم هیکلیم وقتی سعید از اون تعریف میکرد حس میکردم به من میگه ما قدمون حدود 163 میشه من خودم 76 کیلو هستم مریم هم همین حدوده هر دو تامون شکم داریم باسنمون هم بزرگه سینه هامونم هم آویزون و بزرگه مثل اکثر زنای هم سن خودم صدای با ولع خوردنه سعید تمام تنم میلرزوند انگار داشت گردنشو میخورد چنان اهی میکشید مریم بهش گفت جون عزیزم بخورش سعید دوباره شروع کرد به خوردنش انگار شورتشو در آورد بهش گفت به به چه تر تمیزه افتاد به جونش میخورد و تعریف میکرد مریم چنان آه و ناله میکرد بهش گفت زودتر سعید جون زودتر بخورش سعید هم با آه و ناله ها انگار انرژی میکرد با صدا میخورد به مریم گفت آماده باش عزیزم بعدش شد سکس صدای نفس نفس سعید بود و ناله های مریم با صدای تخت من حس و حال عجیبی داشتم تحریک شده بودم دستمو بردم توی شورتم خیسه خیس بود اون بالا خواهرم با پسرم داشتن چه سکس داغی میکردن و من این زیر تو داغیه خودم میسوختم معلوم بود سعید کارشو خوب بلده همیشه مریم از سکس خودش و دوستش که امروز فهمیدم سعیده با هیجان صحبت میکرد سعید و مریم همچنان سکس میکردن فهمیدم داره از پشت کارشو میکنه کارشون بعد از اینکه تموم شد از اتاق رفتن من مونده بودم زیر تخت با یه حال خراب تمام بدنم درد میکرد من نمیتونستم مثل مریم باشم برای اولین بار خود ارضایی کردم اما برام راضی کننده نبود امشب که سعید با دوستاش رفته بیرون از تنهایی نشستم نوشتم بعد از اون ماجرا بود که پام به سایتهای سکسی باز شد زیاد بلد نبودم سکسی بنویسم چون زیاد آدم اونجوری نیستم حتی تو نوشتن هم شرم دارم اما واقعا نیاز دارم همین نوشته

Date: April 29, 2022

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *