سلام اسمم جعفره داستانم بر میگرده به سه سال پیش من از خیلی قبل عاشق کون یکی از خاله هام شدم ولی هیچوقت نتونستم بهش برسم هر وقت میخواستم یه کاری بکنم شب خونه پدر بزرگم میخوابیدم و آخر شب که خواب بود میرفتم دستمو میمالیدم رو کونش و سینه هاش البته از رو لباس خالم هم همیشه جلو من و پسر خاله هام با یه پیراهن و یه شلوار میگرده که کونش حسابی از رو شلوار خود نمایی میکنه یه شب دلو زدم به دریا و رفتم تو اتاقش یواش پتو رو کنار زدم و یکم دستمالیش کردم بعد از بالای شلوارش دستمو بردم تو از تو شرتش هم کردم تو حالا کونش رو میتونستم لمس کنم یکم کونشو فشار دادم و انگشتمو ت و شیار کونش حرکت میدادم به خیال اینکه تحریک بشه و یه کون بهم بده نمیدونم اینا که خاله هاشون رو میکنند چجوری موفق میشند راضیشون کنند من که نتونستم بگذریم همونجور که داشتم کونشو میمالیدم یه چرخی زد دستم گیر کرد اون تو بیدار شد ولی خودشو زد به خواب چون دستم اذیتش میکرد دوباره چرخید منم قلبم داشت از سینم در میومد دستمو در آوردم و رفتم توجام خوابیدم با کلی ترس که به همه بگه ولی دمش گرم به کسی چیزی نگفت ولی یه جور باهام رفتار کرد که نمیشه نزدیکش بشم امید وارم دوست داشته باشید نوشته کیر
0 views
Date: July 29, 2019