دستیار پزشک

0 views
0%

در آشپزخانه کنار سماوری که می جوشید نشسته بودم و در حال ورق زدن یکی دیگر از مجلات مزخرفی بودم که در سالن انتظار مریض ها قرار داده بودند که خانم متین وارد شد و با بی میلی همیشگی اش به من گفت دکتر صدات کرده با عجله پرسیدم پزشکیه در حالی که رو بر می گرداند گفت نه بلند شدم دم موهایم را دسته کردم روی شانه ام و با عجله از اشپزخانه کوچک بیرون زدم و به اتاق دکتر وارد شدم اتاق خالی بود نگاهم کرد و با دست اشاره کرد به سمت اتاق پشتی بروم جلوی در دستش را روی شانه ام گذاشت و به داخل هدایتم کرد داخل اتاق که رفتم زن جوانی روی تخت نشسته بود یکی از همان مریض های پولدار و پر زرق و برقش بود با دیدن من کمی خودش را جمع کرد تا ران های تپل و لختش زیر بارانی مخفی شود دکتر به من نگاه کرد و گفت گیتی جون خانم رو حاضر کن تا من بیام سرم شلوغه خانم مهندس هم کارش واجبه کم نزاری ها نگاهش کردم و گفتم بله دکتر زن کمی جا خورده بود اما معلوم بود که از قبل توجیح شده است دکتر شانه ام را فشار داد و با لبخندی به زن و من بیرون رفت به صورت زن نگاه کردم و جلو رفتم مودبانه مثل همیشه جلویش ایستادم وگفتم سلام می تونم شروع کنم با تعجب نگاهم کرد و پرسید چه کاری رو می خواهی شروع کنی فهمیدم از آن مریض های نچسب است از آنهایی که برای دکتر باید مدهوش می شد مودبانه گفتم اگه اجازه بدید لباسهاتون رو در بیارم بلند شد و من خودم را به او نزدیک کردم از گره روسری اش شروع کردم فکر می کرد آمادگی قبل از عمل است خودش را شل کرده بود روسری اش را در آوردم و موهای طلایی انبوهش را دوروبرش ریخت دست به دکمه های بارانی اش بردم باز کردم و زیرش با بهشت های خانم مهندس روبرو شدم یک سوتین تنگ مشکی بسته بود میدانستم فقط باید بمالمشان و نباید درشان بیاورم این از صحنه های مورد علاقه دکتر بود یک دامن چرمی پایش بود که همخوان با بارانی چرمش بود بارانی را مرتب کردم و کناری گذاشتم نگاهم می کرد کم کم از داشتن یک ندیمه سکسی خوشش آمده بود با عشوه نگاهم کرد فکر می کرد خیلی هیکل منحصر به فردی دارد سینه های گرد و درشتی داشت که داشتن سوتین توری مشکی اش را پاره می کردند جلو رفتم وسعی کردم آماده اش کنم برای ستایش بدنش خودم را به بدنش نزدیک کردم و و دست به کمرش و زیپ دامنش بردم زیپ پشت کمرش بود به همین خاطر از جلو بهم چسبیدیم صورت در صورت هم نگاهش را از من می دزدید اما تماسمان باعث شده بود نفسش به شماره بیفتد خیلی آرام دامنش را باز کردم و پایین کشیدم یک شورت توری مشکی و چکمه های مشکی که تا زانویش بود واقعا سکسی بود از خودم می پرسیدم در این هوای تهران سردش نمی شود بعد یادم افتاد حتما ماشین دارد یا راننده دارد پس همه اینها برای لوندی است نه حفاظت از سرما و گرما بلند شدم و ارام دستم را لای رانش بردم و پرسیدم اجازه میدید خیسش کنم با چشمهای خمار نگاهم کرد و سرش را به معنای بله تکان داد آرام روی تخت برش گرداندم نشست لب تخت و به عقب تکیه دادمش لای پاهایش روی زمین نشستم و شروع کردم به بوسیدن لای پایش زن زیبا و سرحالی بود حتما شنا می رفت چون داخل رانش سفت بود و یک بار هم حامله شده بود چون شکمش جای چند ترک ریز داشت انگشتم را از لای شورتش داخل بردم و رساندمش روی کسش خیلی گرم و نرم بود ناگهان آهی کشید و پاهایش را سفت کرد و با خشمی ساختگی پرسید چیکار می کنی آرام گفتم فقط میمیالمش خیس و آماده بشه اگر می خواهید نکنم کسش داغ شده بود اما گفت من به مالیدن تحریک نمی شم با نوک سینه ام تحریک میشم در دلم گفتم زر زدی و بعد ایستادم و رویش خم شدم آرام با انگشتهایم سینه اش را از لای سوتین بیرون کشیدم و با زبان به نوکش زدم دیدم که از جایش کنده شد نوک سینه اش بزرگ شده بود و دور قهوه ای اش چروک افتاده بود لای لبهایم گرفتم و دیگر صدای گرم ناله هایش بلند شده بود آرام میک زدن را شروع کردم اما علی رغم حرف او به آرامی انگشتهایم را زیر شورتش بردم و با تاجک کسش شروع کردم به بازی کردن همان موقع در باز شد و دکتر داخل آمد حتما می خواست زودتر شروع کند در حالی که نوک سینه اش در دهانم بود به دکتر نگاه کردم و او پرسید کارت تمومه آرام سرم را به معنای بله تکان دادم و خواستم از سینه خانم مهندس که حالا برای دکتر خودنمایی می کرد و اصلا انگار من در اتاق نبودم جدا کنم و کنار بروم که دکتر دیگر به تخت رسیده بود و مشغول کندن شورت خانم مهندس بود دستی به داخل رانهای خانم دکتر کشید و با دستش دید که چقدر خیس شده بلخره زبان چرب و نرمش را به کار انداخت و گفت جون دلم عشقم چه خیس شدی برای کی اینجوبی خیس کردی خودتو عزیزم با اون هیکل سکسیت قشنگم باز کن اون کس قشنگتو تا ببینم چه خبره تو اون کس تنگت بعد روپوشش را در آورد روپوشش را گرفتم شلوارش را باز کرد و کیرش را که ورم کرده بود و بزرگ بود را از شورتش در آورد بزرگ و متورم و قرمز اصلا انگار نه انگار این کیر یک مرد 59 ساله است بزرگ و سرحال و آماده درست مثل خودش که یک مرد سرحال و جوانتر از سنش بود کیرش را روی کس خانم گذاشت و فرو کرد ناله خانم مهندس بالا رفت و روی تخت ول شد دکتر شروع به تلمبه زدن کرد و به من اشاره کرد سینه اش را بخورم البته اینها برای لذت بردن خانم نبود بخاطر وقت کم دکتر بود روی تخت رفتم و کنارش خم شدم و نوک سینه اش را لای لبهایم گرفتم و شروع کردم به مکشهای محکم دکتر دستم را گرفت و روی تاجک خانم گذاشت فرو رفتن کیرش را در کس خانم دکتر تماشا می کردم و زیر انگشتم بالا پایین رفتن کسش را می مالیدم نوک سینه اش هم در دهانم بود و می مکیدم شاید کمتر از چند دقیقه طول کشید که دکتر کاندومی روی آلتش کشید و با ضربات محکمتری خانم را مهمان کرد خانم مهندس به عرش رفته بود سرو صدایش از اتاق آکوستیک بیرون نمی رفت و او بی محابا ناله می کرد دکتر هم قربان صدقه اش می رفت نزدیک ارضا شدن هر دویشان باهم بود که سر و صدایشان به عرش رسیده بود و با حرکات تند من روی سینه و تاجکش و سرعت وحشیانه دکتر در کردن خانم بلخره ارضا شدند و شل شد از رویش بلند شدم کار من هم تمام شده بود دکتر مشغول تمیز کردن خودش شد لبهای خانم مهندس را بوسید و بغلش کرد و حرفهایی درباره جراحی آقای مهندس زدند و گفت بیرون منتظرش می ماند تا آماده شود من هم لباسهای خانم را کنارش گذاشتم وگفتم با اجازتون اگر کمک نمی خواهید نگاهم کرد و گفت کیفمو بده بهت انعام بدم سعی کردم مودبانه بگویم ممنون دکتر بهم اجازه ندادن ممنون از لطفتون آرام گفت بهش نمیگم سرم را تکان دادم و گفتم ممنون خانم بعد خودم را مرتب کردم روپوش سفید تنگم را مرتب کردم و موهایم را روی شانه ام ریختم و خداحافظی کردم و بیرون رفتم دکتر لبخندی زد و گفت مرسی گیتی جون آرام برای حفظ ظاهر جلوی مریشهای مطبش گفتم در خدمتم دکتر بیرون آمدم و دوباره به آشپزخانه برگشتم هوا بیشتر دم کرده بود من هم داغ شده بودم برای اطمینان از اینکه اوضاع خیلی بد نیست دستم را زیر شورت و شلوارم بردم و دیدم کاملا لای کسم خیس شده است دیدن بدن بی نقص خانم مهندس تحریکم کرده بود و دیدن دکتر که با قدرت تمام او را می کرد بیشتر تحریکم کرده بود می دانستم برای دکتر خیلی جذاب نیست با من سکس کند من یک دانشجوی پرستاری ساده شهرستانی بیشتر نبودم دانشجوهای پرستاری همینطوری هم برای دکترها جذاب نبودند و نیستند چه برسد به اینکه حالا من دستیار سکسی دکتر هم هستم فقط یکبار من را کرده بود آن هم بار اول بود که به قول خودش می خواست کشفم کند و بعد از آن دیگر من را نکرده بود گاهی سینه ام را می مالید یا برای تحریک زنهایی که با آنها می خوابید اسپنکم می کرد اما دوباره نشده بود که من را بکند علی رغم اینکه حداقل هفته ای یکبار من را در اتاق پشتی لخت یا نیمه لخت دیده بود تا وقتی به مطب دکتر نیامده بودم نمی دانستم که تمام دکترها تعدادی مریض دارند که کار پزشکی با آنها ندارند و فقط برای استفاده از تخت می آیند دکتر خسرو هم که جراح عمومی بود و یک فوق تخصص گردن کلفت از این قاعده مستثنی نبود سادگی و بی زبانی من برای دکتر مهلتی شده بود تا با دادن هزینه تحصیل و تغییر شیفت های من از شب به روز در بیمارستان و پرکردن ساعت طرحم در مطبش یک دستیار سکسی قابل اعتماد پیدا کند یک دختر جوان که هم خوش هیکل بود هم قوی و سکسی و با کمی توضیح دادن و نشان دادن فیلم کاملا همه چیز را به من یاد داده بود که باید چه باشم و چطور سکس کنم خسته از اتفاق اول بودم که دوباره خانم متین صدایم زد و گفت دکتر کارم دارد نگاهش کردم و او گفت بازم باید بری بلند شدم و آرام داخل اتاق دکتر رفتم با دیدن دکتر بیدی در جایم ماندم بیدی نگاهم کرد و لبخند زنان جلو آمد و گفت سلام گیتی جون چه خوشگل شدی عزیزم بعد بغلم کرد و صورتم را بوسید به دکتر خسرو نگاه کردم مریض ها تمام شده بودند و خانم متین همان موقع خداحافظی کرد و رفت دکتر خسرو نگاهم کرد و اشاره کرد به سمتش جلو بروم جلو رفتم و و با اشاره دستش روی پایش نشستم آرام دستش را پشتم گذاشت و گفت گیتی جون دکتر بیدی اومده باهم یه حالی بکنیم میمونی بازم مثل اون دفعه باهم حال کنیم یه چیزی هم آخرش بهت بدم که از خجالتت در بیام نگاهش کردم میخواستم مثل دفعه قبل نباشد نمی خواستم دکتر بیدی بشنود که چه می گویم در گوشش آرام گفتم میشه از عقب نباشه بغلم کرد و به خودش فشارم داد و رو به بیدی گفت از عقب نباید بکنی دکتر جون بیدی اخمی کرد و گفت مگه دفعه قبل بد کردم خسرو نگاهش کرد و گفت دخترک من نمی خواد دکتر کوتاه میایی یا نه بیدی شانه بالا انداخت و گفت هر جور تو بخاهی از روی پای دکتر بلند شدم و هر سه به اتاق پشتی رفتیم دکتر بیدی و دکتر خسرو مشغول لب گرفتن شده بودند و کم کم همدیگر را لخت می کردند من هم لخت شدم تا خواستم روی لبه تخت منتظر نوبتم بنشینم خسرو اشاره کرد جلو بروم و به خیال خودش خواست من را با مالیدن خیس کند که وقتی دستش را لای کسم برد و من ناله ای از تماسش کشیدم و دید خیس خیس است با خیال راحت انگشتش را عقب و جلو می کشید وقتی کارش را تمام کرد دوباره روی لبه تخت برگشتم و نشستم تا ببینم باید چه کار کنم بیدی جلو خم شد و خسرو در حال ژل مالیدن به کیرش و سوراخ عقب بیدی بود و بیدی ناله های ظریفی می کشید بیدی به سمتم روی تخت آمد مجبورم کرد زیرش دراز بکشم بعد خودش روی من چهار دست و پا شد برای دکتر و قمبل کرد و سر و سینه اش را به سمت من پایین آورد و لبش را روی لبهایم گذاشت و کمی هم با زبانش صورتم را لیس کرد فکر کنم خسرو با بدجنسی ناگهان در او فرو کرد و او هم تمام زورش را روی لب من با دندانهایش خالی کرد و لبم را گار محکمی گرفت جیغم بلند شد جیغ او هم خسرو فرو کرده بود و محکم ضربه می زد بی رحمانه و محکم و بیدی را جلو پرت می کرد بیدی با دستهایش به دو طرف سر من و تخت چنگ می زد و ناله می کرد خسرو هم حرف زدن را شروع کرده بود چه کون تنگی داری بهمن جون عاشق کونتم چه داغه عشق من عزیزمممم بیا همه اش بهم کون بده عاشق کونتم بیدی خودش را نگه داشته بود و دایم ناله می کرد اما ضربات خسرو محکم تر بود بلخره به لذت رسیده بود و از دردش ظاهرا کمتر شده بود به عقب برگشت و گفت خسرو جون بزار منم بکنم گیتی رو خسرو خودش را از کون بیدی بیرون کشید و به بیدی مهلت داد من را برگرداند و بالشی زیر شکمم بگذارد بعد رویم دراز کشید و آلتش را روی سوراخم گذاشت و فشار داد به داخل تمام تنم لرزید کیرش خیلی بزرگ یا کلفت نبود اما در حالتی که او می کرد تنگ شدن من باعث شده بود اذیت شوم فشار محکمش روی شانه هایم و ضرباتش باعث شده بود درد در کمرم بپیچد وقتی سنگینی بیشتری روی خودم احساس کردم فهمیدم خسرو هم دست به کار شده و در بیدی فرو کرده سر و صدای هر سه مان بلند شده بود بیشتر از درد با کیر کوچک بیدی فشار سنگینی را احساس می کردم وقتی درد بیدی دوباره به لذت رسیده بود و ناله های مستانه می کشید خسرو پرسید گیتی جون خوبی گلم در حالی که خوب زخم لبم را می خوردم که روی ملحفه سفید نریزد گفت لبم خون اومده بیدی بلافاصله گفت خفه شو جنده خانم حرفش ناراحتم کرده بود خسرو برای جبران محکمتر بیدی را می کرد و بیدی کم کم داشت به اوج می رسید و ضرباتش در من آرامتر شد وقتی خسرو در بیدی خالی شد بیدی با تمام وزنش روی من افتاد و کیرش بدون آب ریختن از کسم بیرون زد هیچ لذتی از کار آنها نبرده بودم و فکر می کردم چقدر بیدی آدم شل و ول و چندش آوری است بعد از چند ثانیه خودش را کنار زد من هم برگشتم و بالش را برداشتم خسرو درست وسطمان روی تخت افتاد و گفت چقدر امروز کار کردم بعد به سمت بیدی چرخید بلند شدم و روی صندلی کنار تخت برای نفس تازه کردن رفتم خسرو برگشت و نگاهم کرد و گفت خوبی گیتی جون لبم را نشانش دادم و او هم بلند شد و به سمتم آمد و خم شد و گفت بزار ببینم چی شده بعد با دستمالی از میز کنار تخت خون را پاک کرد و گفت چیزی نشده عزیزم یه زخم کوچولویه دندونهات بشکنه بهمن بعد دستش را روی شانه ام گذاشت و پرسید ارضات کرد آرام گفتم نه با مهربانی دستش را روی صورتم کشید و گفت میخاهای من ارضات کنم دلم می خاست اما نمی توانستم به زبان بیایم آرام گفتم نه دکتر موقع بیرون رفتن از مطب برایم پولی را در پاکت گذاشته بود دستیار سکسی دکتر بودن در آمد خوبی برایم داشت هرچند همیشه کامروا نبودی در واقع بیشترمواقع کامروا نبودم

Date: March 15, 2021

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *