سلام خدمت دوستان این خاطره گی هستش و اگه کسی دوست نداره نخونه مرسی من امینم و این اتفاق برمیگرده به 15 سالگی من من اون موقع حدود 180 قدم بود و 80 کیلو هم وزنم البته بالا تنه ی من خیلی لاغر هست و وزنم به خاطر رون ها و باسن های توپل منه اسم پارتنر سکس من که پسر خالم هم هست احسانه ما از بچگی با همیم و اون هیکلش از هر جهت بزرگ تر از منه و کیرش دقیقا 17 سانته ما تا حالا خیلی با هم سکس کردیم ولی این یکی به من خیلی چسبید اون موقع پدرو مادرم قرار بود واسه کاری از شهر خارج شن و من قرار بود دو روز پیش خالم بمونم حدود ساعت 5 بعد از ظهر بود خالم رفت حمام و خوشبختانه حماماش طولانین احسانم روی مبل جلوم دراز کشیده بودم با گوشیش ور میرفت تصمیم گرفتم یکم شیطونی کنم گفتم احسان پایه ای خودش منظورمو فهمیو گفت اوهوم بش گفتم میخوام یه کار متفاوت کنم گفت چی کار منم ریزریز خندیدمو گفتم نمیگم اونم گفت ای جااانم عشقم بیا منوبکش اصلا یکم خجالت کشیدمو بهش گفتم بیشین رو صندلی سریع رفتم دو بند اووردم که ماله دوتا حوله بود دستو پاشو لستم به صندلی ایستادم جلوش شلوارمو کشیدم پایین وقتی شورتمو رونهای برفی بی مو رو دید مثله همیشه چشاش زد بیرون و کیرشو دیدم زیر شلوارش که داشت راست میشد برگشتمو پشتم بهش بود اروم و با نازو عشوه رفتم عقب با یه قر ریز به کمرم باسن نرممو کشیدم رو کیرش مثله سنگ سفت شده بود بعد اروم کونمو کشیدم رو شکمو سینه وبعد رسید جلوی صورتش که تا خواست لیس بزنه جا خالی دادمو رفتم جلو برگشتم دیدم دهنش هنوز بازه و نفسش بند اومده بود با لحن التماس گفت امینم این کارو باهام نکن منم با شیطنت گفتم نوچ دوباره رفتم جولوش شلوارمو که خواستم بپوشم از عمد گیرش میدادم به کونم صدای در حمام اومد خالم بود سریع دست های احیانو باز کردمو همه چیزو به حالت اول برگردوندیم بعد که خالم رفت تو اتاق دیدم احسان گفت اینجوریه هاااا منم گفتم بله که هست خلاصه تا شب باهام حرف نزد خدایی خیلی بد باهاش بازی کردم خلاصه وقت خواب رسید منم عادت دارم فقط با شورت میخوابم دیگه داشت چشمام گرم میشد که دیدم یکی از پشت من گرفتم با دست جلو دهنمو گرفتو با حرص گفت بامن بازی میکنی هااا حالا میفهمی و نشست روی رونمو دستامو با همون بند بست منو روی زانو نشوندو کیرشو کردتو حلقم تاته و کلمو نگه داشت هر چی تتقلا میکردم ولم نمیکرد داشتم خفه میشدم مجبور شدم یکم گاز بگیرم که ای کاش نمیگرفتم اه عمیقو سختی کشیدم با خشم نگام کرد منم ترسیدم منو انداخت رو تخت و چون میدونست اولش درد داره و من همیشه بهش میگفتم اولش اروم اومد پشتمو قبل از اینکه چیزی بگم گفت چیه میخوای بگی اولش اروم منم برگشتمو با یه نگاه مظلوم زل زدم تو چشاش یه دو سه ثانیه هیچی نگفت بعد منو برگردوندو گفت اونجوری نگام نکن ای دفعه خر نمشم بعد یه هل محکم داد تا ته کرد تومم واااایی هنوز که یادم میاد اشکم در میاد خیلی سوز داشت وقتی تکون شدید بدنو وول خوردن رونامو اشکامو دید یه خنده ای زدو گفت حالا فهمیدب رعیس کیه منم سرمو به نشونه ی اره تکون دادم بعد اروم شروع کرد به تلمبه زدن یه 5 دیقه زدو بعد بهم گفت ساک بزن ابم داره میاد یکم مقاومت کردمو با یکم ناله به نشانه ی ناراضی بودن شروع کردم ساک زدن بعد یه دیقه خیلی محکم کلمو فشار داد و چند ثانیه تو حلقم نگه داشت تا ابش تو گلوم خالی شه اصلا لازم نبود من قورتش بدم اینقدر ته حلقم بود که خودش رفت پایین خلاصه دستامو باز کردو از پشت بغلم کردو تو گوشم گفت تو ماله منی بعد یکی اروم زد رو باسنومو کمرمو بوسیدوشرتمو پام کردو گفت حالا راحت بخواب دوس دارم نظراتتونو بدونم مرسی نوشته
0 views
Date: December 31, 2018