سلام دوستان امروز راستش میخوام یه واقعیتیو تعریف کنم که تا حالا جایی نگفتم و بر خلاف 90درصد داستانای این سایت کاملا واقعیه و بدون هیچ کم و کسری براتون میگم داستان مال 3 سال پیشه من شاهینم 29 سالمه اهل کرجم خونمم گوهردشته قد نسبتا بلندی دارم باشگاه بدنسازی ام خیلی وقته میرم اگه تا حالا اومده باشین گوهردشت کرج میدونین که تو تابستونا نزدیک پارک هفتم شبا دست فروشا میان جنساشونو میفروشن یه شب مثله همه شبا با دوستام تو خیابون اصلی میچرخیدیم نزدیک پارک که شدیم یه خانومی رو دیدم که خیلی خوشگل بود سن و سال کمی هم داشت نزدیک تر که بش شدم زول زدم تو چشاش لباس میفروخت هیکلش خیلی خوب بود تو همون نگاه اول بدجوری دلمو گرفت منم الکی رفتم دو سه تا قیمت گرفتم ازش اونم بد نگاه میکرد تو نگاهش خیلی چیزا رو میشد خوند من ازش پرسیدم تا کی اینجا هستین گفت تا یه هفته ای هستم بعد میرم تهران منم تشکر کردم رفتم برگشتم پیش دوستام اون شب که رفته بودم خونه از فکر دختره خوابم نمیبرد فرداش صبح بلند شدم ساعت 12 رفتم باشگاه برگشتم خونه یه حموم کردم شده بود ساعت 5 ساعت 6 زدم بیرون از خونه پیش رفیقام نرفتم مستقیم رفتم همونجا که دختره بود این دفعه با خودم پول برده بودم تا چند تا چیز ازش بخرم ناگفته نماند تا اونجا که من فهمیده بودم خود دختره تنها کار میکرد رفتم همون جای همیشگی دیدم دختره نیستش یه دوری زدم اون دور و ورا نیم ساعت بعد رفتم دیدم دختره اونجاست سرشم خلوت بود رفتم پیش دختره سلام کردم گفتم دیروزم اومده بودم پیشتون اونم شناخت منو چار تا لباس خریدم برا خودم گرون تریناشو خریدم تا دختره شاد شه بعد بهش گفتم دوباره کی برمیگردین کرج من بیام پیشتون چون قیمتتاتون مناسبه دختره یه شماره داد بهم گفت شماره خودمه هر وقت خواستین زنگ بزنین من میگم کی باز جنس جدید میارم تشکر کردم و بعدش خدافظی کردم رفتم پیش رفییقام گفتن چرا دیر اومدی و از این حرفا منم همه چیو بهشون گفتم گفتم دختره خیلی سکسیه دوستامم که همه منتظر همچین فرصتی بودن شب که شد با دوستام از کنار اونجا رد شدیم بهشون نشونش دادم از دور دو سه تا از رفیقام خیلی خوششون اومده بود ازش بهم گفتن اینو ما میخوایم منم گفتم اول خودم پیداش کردم این همه مورد خوب هست بقیشون برا شما دیگه الحق و والانصاف دختره خیلی خوشگل و سکسی بود اون شب رفتم خونه شماره دختره رو سیو کردم رفتم تو واتس اپ دیدم دختره واتس اپ داره عکسش یه نوشته بود زدم لود شه وقتی باز شد نوشته بود خوشبختی یعنی اینکه اسمت فرشته باشه از همونجا اسمشو فهمیدم خیلی وسوسه شدم بهش پیام بدم یا نه اصن نمیدونستم بهش چی بگم اخرش تو واتس اپ بهش پیام دادم سلام خوبی منتظر جوابش بودم به من پیام داد 58 دیدم شماره حساب فرستاده گفتم بهش که شماره حساب قضیش چیه گفت اول نصف پولو بریز بعد عکسا رو میدم من اونجا متوجه شدم اشتباه گرفته منو یه خورده فک کردم گفتم شاید اصلا شماره اشتباه به من داده پیش خودم گفتم باید مطمین شم بهش گفتم میشه بگید این شماره حساب و این چیزااصلا قضیش چیه گفت من فرشته 21 ام دیگه عکسامو برات ایمیل کردم تو هم خوشت اومد گفتی حاضری واسه یه شب 400 بدی دیگه فقط من الان سرکارم دیر به دیر جواب پیاماتو میتونم بدم اونجا بود شوکه شدم باورم نمیشد اون دختره دست فروش تن فروشی هم میکنه اولش خیلی ناراحت شدم متوجه شدم کلا قید دوستی با این دختر رو باید زد ولی بعدش از این خوشحال شدم که حداقلش برا یه بارم که شده میتونم با فرشته سکس کنم بهش پیام دادم اشتباه گرفتی منو من همونی ام که دو روزه میام پیشت ازت شمارتو گرفتم منتظر جوابش بودم دیدم منو بلاک کرد خیلی عصبی شدم از این کارش فردا عصر رفتم پیش همونجایی که لباساشو میفروخت از دور این بار که دیدمش یه حس دیگه ای بهم دست داد حواسش به من نبود گفتم فرشته خانوم سلام جدیدا بلاک میکنی چیزی نگفت مشغول مرتب کردن وسایلش بود رفتم نزدیکش بهش گفتم نترس من محرم رازم به کسی چیزی نمیگم دختره برگشت منو نگاه کرد دیدم تو چشاش اشک جمع شده با حالت بغض بهم گفت زودتر از اینجا برو تا زنگ نزدم پلیس منم خندیدم گفتم ببین دختر خانوم بابت یه شب پول خوبی میتونم بهت بدم بهش هر چی تو دلم بود گفتم دختره چیزی نگفت منم بش گفتم من میرم تا امشب تصمیمتو بگیر به همون شماره که بلاکش کردی بفرست رفتم خونه منتظر پیام دختره بودم نزدیکای 12 شب بود پیام داد گفت تا چه قدر میتونی بدی گفتم منم همون 400 برا یه شب میدم گفت الان من پارک هفتمم میخوام برم مسافرخونه اگه امشب مکان داری امشب بیام منم که از خداخواسته گفتم یه ده دیقه صب کن الان میام اونجا یه ماشین پراید هاچ بک داشتم سریع رفتم بیرون رفتم اونجا دیدم دختره سر کوچه هفتمه سوارش کردم با جنساش اولش که سوار شد خجالت میکشید گفتم بش یه داروخونه شبانه روزی میشناسم بزار برم از اونجا کاندوم و تاخیری بگیرم اروم گفت همشو تو کیفم دارم بهش گفتم چرا خجالت میکشی اروم صحبت میکنی دو سه تا شوخی باش کردم تا یه خورده یخش بازشه ولی اصلا عکس و العمل خاصی نشون نمیداد فقط یه لبخند مصنوعی میزد بش خودمو معرفی کردم گفتم چند سالتونه گفت 19 گفتم با این سن و سال کم کسی نیست بهت کمک کنه فقط گفت نه هیچی دیگه نگفت رسیدیم خونه یواشکی از ترس همسایه طبقه اولمون ک خیلی ادم فوضولی بود اروم اروم بردمش تو خونه ساعت تقریبا 12 30 شب بود بش گفتم به خاطر کارم تنها زندگی میکنم چون مربی بدنسازی ام خانواده و فامیلامم شیرازن نشستم رو مبل از این کاندومایی داشت که تاخییری هم هستن شلوارمو در اوردم شرتمم در اوردم یه هفته قبلش پشما کیرمو زده بودم یه خوردش در اومده بود کاندومو جا زدم اونم جلوم بود اروم اروم لباسشو در ارود منم پرده ها رو کشیده بودم چراغو روشن کرده بودم بدنش خیلی صاف و تمیز و سفید بود بعد لباسش سوتینو در اورد وای عجب سینه هایییییی بود هیچ وقت اون صحنه رو یادم نمیره سینه هاش 60 70 بود همون موقع خیلی حشری شدم بلند شدم بغلش کردم شروع کردم به بوسیدنش بعد سینه هاشو اروم گاز میزدم اونم یه صداهای ارومی که منو بدتر حشری میکرد از خودش در می اورد نشستم سریع شلوارشو در اوردم خیلی حشری شده بودم دختره هم معلوم بود کاربلده وای کسش خیلی خوب بود معلوم بود چار پنج بار بیشتر سکس نداشته برگردوندمش خوابوندمش رو مبل دست میزدم اطراف کسش بعد اروم کیرمو مالیدم به لبه ها کسش واییییییی چه حالی میداد قبلش چند بار فیلم سوپر دیده بودم انواع پوزیشنا رو دیده بودم ولی لامصب وقتی ادم حشری میشه پوزیشن نمیفهمه چیه فقط میکنه به پشت خوابوندمش کامل رو مبل منم خوابیدم روش دو سه دیقه تلمبه زدم صداهایی که از دختره در نیومد خیلی بدتر حشریم میکرد اروم گفت من تا صبح قراره اینجا باشم اینطوری ده دیقه ای ارضاع میشیا راست میگفت منم کیرمو در اوردم بردمش رو تخت خوابم یه ربع بغل هم همدیگرو میمالیدیم و میبیوسیدیم همدیگرو بعدش باز این دفعه به کمر خوابوندمش رو تخت وای این دفعه کسش یه گرمایی داشت کیرمو که کردم توش یه گرمای خاصی داشت کسش منم از اونجا که کیرم 14 سانته تا ته میکردم تو کسش وایییی واقعا نمیشه اون حالی که میکردمو توصیف کنم بعد چار پنج دیقه در اوردم نزدیکت ساعت 1 30 شب بود بغلش کردم کنارش خوابیدم باز ساعت 2 30 بود داشتیم همدیگرو میبوسیدیم باز بغلش کردم به همون سبک قبلی کیرمو کردم تو کسش واقعا هم بدنش خوب بود هم قیافش همه چیش عالی بود بعد پنج شش دیقه ابم اومد خیلی حس لذت بخشی بود بعدش یه ربع تو بغلش بودم بعد رفتم کاندومو در اوردم دختره هم بردم رفتیم با هم حموم کردیم بعد دو نفری تو تخت خواب یه نفری من به زور جا شدیم خوابیدیم خواب با فرشته لذت بخش ترین خواب زندگیم بود بعد ساعت 5 صبح بود بلند شد گفت باید برم تهران منم سوارش کردم بردمش یه باجه پولو کارت به کارت کردم بعد بردمش سمت مترو پیادش کردم جنساشم خالی کردم و هنوز که هنوزه شماره دختره رو دارم و تو تلگرام باهاش در ارتباطم بعضی موقع ها هم میبینمش این خاطره ای که گفتم مثله اکثر داستانای این سایت نیست کاملا واقعی بود بازم میدونم بعضیاتون میاین فش میدین ولی خب این خاطره ای بود که فضای اینجارو مناسب دیدم تا براتون بدون کم و زیاد کردن داستان تعریف کنم به امید این که تو دنیا هیچ غمی نباشه نوشته
0 views
Date: February 9, 2020