دلجویی از خاله بیچاره

0 views
0%

من سهیل هستم ۱۷سالمه یه خاله به اسم بیتا دارم که یه سال از من کوچیکتره خونه شون تبریزه ماهر سال واسه عیدمیریم خونه مادربزرگم که خالم هم نزدیک اونا زندگی میکنن خاله بیتا یه سال ازدواج کرده اندام سکسی داره خیلی خیلی نازه یعنی اداوافاده اش همه روکشته خلاصه با قدمتوسط سفیدعین ماه سینه وکون نرمال باموهای بور ماشب رسیدم تبریزرفتیم خونه مادر بزرگ شام خوردیم همه خسته بودیم می خواستیم بخوابیم که خاله گفت اکبر شوهرش شب کاره به همین دلیل شب نمی تونه بیادخونه سهیل من شب بیادخونه مابخوابه که من نترسم هیچکی اعتراض نکرد بلکه گفتندخوبه سهیل بره خونه خاله اش اینجاهم جا کمه شب راحت میخوابیم من با خاله رفتم خونه شون یه کم نشستیم میوه خوردیم فیلم نگاه کردیم درموردشغل شوهرش و حرف زدیم دل تودلم نبود خاله بیتاناز نازی من با تاب ویه ساپورت کنارم نشسته بودباهام دردودل میکرد هرچی فکرکردم نتونستم راهی پیدا کنم مخشوبزنم فکرشوبکنین یه داف به اون خشگلی باهات تویه خونه خلوت خلاصه همه چی جور بودولی من مونده بودم چطوری بکنمش اون شب گذشت نتونستم کاری کنم شب فرداش که خونه خالم بودم رفت لباس عوض کنه خاله لباس هاش عوض کرد بایه تاب زردخوشگل که چسبیده بود به بدنش ولای سینش کاملا معلوم بودویه دامن نسبتا بلند که تازانوش میرسیداومد من دامن رو دیدم تعجب کردم اخه پیشم شلوارک ساپورت می پوشیدنمیدونم چی شده بودکه دامن پوشیده بود اومد نشست کنارم یه جوری که بغض گلوشو گرفته بود گفت دیروزاکبر عوضی منو خیلی زد منم گفتم چرا خاله جون گفت بایکی دیگه رابطه داره منم اعتراض کردم خواستم رابطشو تموم کنه اونم گفت که هرگزاین کارو نمیکنه به من رابطی نداره بعدجروبحث مون شدباکمربند منو زد منم غیرتی شدم گفتم غلط کرده مرتیکه بی شرف بزار صبح بیاربا همون کمربندش خفش میکم بعدخاله بیتا دامن شو زد بالا تاکسش ولی کسش معلوم نبودگفت سهیل ببین جای کمربندوروی پاهام منم که کم مونده بود چشام از حلقه بزنه بیرون یاغش کنم ازخوشگلی پاهاش که عین کاغذسفید مثل شیشه صاف بودگفتم الهی قربون پاهات بشم خاله اوون بی شعور چهطوری دلش اومده با کمربنده به همچین پای خوشگلی بزنه ولی دوروغ میگفت اصلاروی روناش کبودی چیزی نبود از اون جا بودکه فهمیدم این نقشه خاله هست واسه نزدیکی به من منم واسه همین دل زدم به دریاوگفتم خاله اگه اون خیانت ممیکنه توهم همون کاروبکن خاله بیتا گفت چه جوری اخه اون وقت ابروم میره من به هیشکی اعتماد ندارم بعدا ابرومو میبرن منم نمیدونم چی شدکه باتته پته گفتم خاله جونم به من اعتمادداری اونم هیچی نگفت فقط نگام کردبعدسرشو به علامت بله تکون داد منم اروم بغلش کردم ازپشت دستمو گذاشتم رو کونش ودوستااز لباش بوس کردم بعد درازش کردم رو مبل شروع کردم از پاهاش به لیسیدن یه جوراب صورتی پاش بودکه در نیاوردم از نوک انگشتش بعدساق پاش بعد اون روناش که داشتم واسش میمردم رسیدم هی روناشومیک میزدم لیس میزدم بهش میگفتم اخ قربون پاهات بشم خاله بوی تنت رومیده داره دیوونم میکنه اونم یه نیش خندزدگفت عه بدسم نکن بیابالا ببین چی چی دارم زود باش کسم دل دل میزنه منم گفتم باشه لخت شو اونم سریع لخت شد که دیدم شرت پاش نیس اون حکمت اون دامن فهمیدم کن پوشیده بود پاهاشو باز کردم دیدم یه کس سفیدخوشگل که خیلی خوش تراش بودباسوراخ کونش که صورتی بود خیلی تنگ اندازه یه عدس دیوونم میکرد البته اینم بگم که منم خیلی خوش بودم که بهم پا داده بود قد۱۸۰بدن صافوبدون مو سبزه روشن باچهره خوش تیپ وهمیشه فشن از کسش شروع کردم به خوردن که مزه نسبتا شیرینش حشریم میکرد خاله هم بادستش سرم گرفته بود فشارمیدادروکسش میگفت لیس بزن کسم امشب ماله تویه بعدسرم بلند کردم گفتم خاله می خوام سوراخ کنتو لیس بزنم اون حالت سگی نشست گفت بیا زود باش من کیرتو میخوام بخورم منم عین وحشی ها لیس میزدم اب از دهنم راه افتاده بوداب دهنم ازکسش میریخت پایین ولی نذاشت زیاد ادامه بدم روزانو نشست گفت کیرتو بیارساک بزنم زودباش مردم منم زود لخت شدم کیرم تقریبا۲۰سانت بود یکم کلفت تا خاله کیرم رو دید گفت چه کیر بزرگی واییییی منم گفتم کجاش بزرگه مگه کیر اکبر چه قدره اونم گفت نصف کیر تو ول کن زود باش بکن دهنم خودت عقب و جلو بکن باشه گفتم باشه عزیزم بیا کیرم کردم دهنش وقتی لبای خوشگلش بارژ نارنجی منحصر به فردش خورد به کیرم اون گرما ی لب زبونش داشت میکشتم منم دو دستی سرخاله روگرفتم وحشیانه تا خایه کردم دهنش می خواست ساک نزنه که نزاشتم هی تلمبه زدم تا اشکش دراومد کشیدم بیرون یه نفس کشیدوگفت خفه شدم وحشی چه خبرته منم گفتم ببخشین حشرم زدخ بود بالا گفت خودم ساک میزنم بیا کیرم گرفت لباشو می مالید به کیرم لیس میزد بعضی وقت سرشوکوچلو گاز می گرفت منم کم مونده بودبی هوش بشم بعداایس تاد دستاشوگذتشن رو دیوارکونشو قمبل کردگفت سهیل جون زودباش بکن تو کسم فقط اروم چون کیرت واسم بزرگه من یه کیرم که خاله خیس خیس کرده بودگذاشتم دم کسش اروم کردم تو تانصف که رفت گفت بسه بسه اروم عقب جلو بکن منم تا نصف دستشو میکردم تو درمی اوردم کسش واسه کیرم تنگ بود منم تنگی شو احساس میکردم ولی یه دفعه تا خایه کردم تو نگه داشتم یه جیغ ردبعدگفت درار مردم زودباش منم بایه دستم دهنشو گرفتم محکم بغلش کردم تلمبه زدم خیرخیلی تنگ بودخیلیم گرم عین سونا ۵دقیقه که کردم دیدم دیگه لذت میره دستم ازدهنش برداشتم ودودستی کمشوگرفتم تلمبه زدم صدای ناله اش خونه رو برداشته بود گفتم یواش یکی میشنوه خاله خاله گفت باشه اماشیطون توهم خوب بلدی ها منم گفتم خاله جون بزار یکم از کون بکنم خاله گفت نومیشه یه باراز کون دادم از درد مردم منحتی به اکبرم کون نمیدم منم گفتم خاله من یه جوری بکنم نفهمی گفت نه به هیچ وجه نمیشه نمیدونم چی شدمنم مثل خرکیرمو از کسش کشیدم بیرون درازش کردم رو زمین زیر من نمی تونست تکون بخوره چاک کونش رو باز کردم کیرم گذاشتم رو سوراخش اونم داد میزد نه نه ولم کن دیوونم نکن منم درازکشیدم روش دهنشو بادستم گرفتم همین که در از کشیم کیرم تا ته رفت تو کونش اونم داد میزد دید اشکش دراومد ولی من خیلی لذت میبردم سوراخش خیلی تنگ بودانگاریکی بادستتش گیرمو کرفته بود فشارمیداد شروع کردم تلمبه زدن خاله هم داشت گریه میکرددوبی امانجیغ میزد دیدم داره ابم میاد محکم بغلش کردم تا اونجایی که جا داشت کیرمو دادم توکونش ابمو ریختم تو کونش خیلی حال دادقفکر کنم یه لریوان اب خالی کردم بعد کیرم کسیدم بیرون دستم از رو دهنش برداشتم ازروش بلند شدم دیدم کیرم خونی هس فهمیدم بیچاره خاله ناز نازی من کونش جر خورده اونم همون جوری رو زمین مونده بود ناله میکرد حال نداشت پاشه یکم پیگه پاشدوهی به من فش میداد میگفت از خونم گمشم بیرون کونم جر خورد عوضی دارم از دردمیمیرم دو سه قدم رفت یهو خودشو نتونست نگه داره گوزید کلا اب کیرم پلشید رو فرش اونم خیلی خجالت کشید دوید رفت حموم منم یکم فکرکردم دیدم نامردی اینطوری ولش کنم کلا من حال کردم خاله هم فقط درد کشیده وگریه کرده منم رفتم در حموم باز کرد رفتم تو حموم ولی دو سه تافش داد گفت گمشو بیرون منم دیدم راه نمییاد خوابوند رو زمین فقط کسشو خوردم یه کم یگه که گذشت هیچی نگفت داش لذت میبردیه ربع طول کشید تا ارضا بشه وقتی ارضا شداب کسشو کلا خوردم انقدر حشری بودم بعد بلند شدم یکم جق زدم دوباره ابم اومدریختم تو صورتش کیرمو تمیزکردم اومدم بیرون گرفتم خوابیدم تقریبا ۹روز موندیم تبریزهرشب خاله بیتا رو میکردم ولی دیگه از کون نذاشت بکنم فقط منتظرم امسال عیدبرم دوباره یه دل سیر از کون بکنم ش وعقدمو خالی

Date: August 23, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *