سلام دوستان حدودا یک ماهی میشه این سایت رو هر از گاهی میبینم و فقط میخندم وبعضی وقتهام با خوندن بعضی داستانها مثلا سکس با خاله و عمه و خواهر چندشم میشه 23 سالمه دوسال پیش یا یه پسره خیلی خوشگل دوس شدم هرچندخودم بهش سر بودم دوسالی ازم بزرگتر بود و واقعا دوسم داشت روابطمون خوب و گرم بود اما من فقط به عنوان دوست دوسش داشتم نه عشق و اما اون نه خلاصش کنم که با زیاد شدن رفت و آمدمون علی هی خودشو به در و دیوار میزد که دوسدارم بغلت کنم حست کنم ارامش بگیرم چرا من باید جق بزنم وقتی عشق دارم اما من زیر بار نمیرفتم چون همش چهره ی مامانم و اعتمادش میومد جلو چشمم و در کل تمایلی به سکس نداشتم یه روز که تولدش بود ازم خواست برم خونشونو کمکش کنم منم رفتم از لحظه ی ورودم به خونشون بهم چسبید تا نیم ساعت مونده به اومدنه مهمونا اولین بارم بود خیلی گریه کردم هم دلم واسه اون میسوخت هم واسه خودم اما شهوتش وحشیش کرده بود ول کن نبود به زور لختم کرد ولبم و خورد و شروع کرد به خورد بدنم اما من فقط زجر میکشیدم چون به اعتمادم داشت خیانت میکرد سرتونو درد نیارم وقتی خوردنش تموم شد کیرشو گذاشت پشتم و وااااااااااااااااااااااااااااااااای واقعا فک کردم مردم با اون همه کرم و نرم کننده اما واقعا تو نمیرفت من داشتم جیغ میزدم خداییش خیلی قربون صدقم میرفت اما کاره خودشم پیش میبرد ووقتی هم ارضا شد ابشو تو سوراخ باسنم خالی کرد باورتون نمیشه نه تنها از اون حتی از بدن خودمم چندشم میشد اون روز بدترین و گند ترین روز زندگیم بود بلافاصله رفت حموم و منم تو دستشوییی با گریه و حالت تهوع عصبی خودم مرتب کردم و جلو مهمونا تظاهر کردم همه جی خوبه اما بعد از اون روز ازش متنفر شدم و باهاش تموم کردم اما از بس التماس کرد بخشیدمش اما کارشو بازم تکرار کرد و الان یکساله کاملا باهاش تموم کردم و از جنس مخالف بیزار شدم از دوستام شنیدم که از رفتن من داغون شده و افسردگی گرفته ولی دیگه نمیتونم باهاش باشم هنوزم مدعیه دوسم داره شما بگین چیکار کنم نوشته
0 views
Date: August 21, 2018