بنام خدا سلام من م 25 سالمه و این داستان مربوط به سال اول دبیرستان یعنی حدود 8 سال پیشه.من توی دبیرستان یه دوست جدید پیدا کرده بودم بهش اسی می گفتم خانواده ثروتمندی داشت و پسر خوش خلق انرژیکی بود من درسام از اون بهتر بود اکثر روزها باهم بودیم یه عادت بد که من داشتم این بود که مدام اونو ماچ می کردم اونم گاهی این کارو می کرد واقعا دوستش داشتم و الان که این داستان رو می نویسم دلم براش تنگ شده برای هم داستان تعریف می کردیم بیرون می رفتیم باهم می رفتیم خرید راستی یادم رفت بگم اون یه سال از من بزرگتر بود بعضی وقتها من می رفتم خونشون وبعضی وقتها اون می اومد یه بار تو خونشون بهم یاد داد چه جوری جلق بزنم یادش بخیر اون روز کلی خندیدم کیرش رو در آورده بود باصدای شهوتناکی اسم دختر همسایه ها شومی آورد جلق می زد. یه روز صبح رفتم خونشون هنوز از خواب بیدار نشده بود به زور در زدن بیداش کردم وقتی اومد دم در چشاش پف کرده بود تا منو دید گفت: گائیدی این وقت صبح !!!! منم بی مقدمه رفتم تو مثل اینکه مان باباش نبودند و تا دیر دقت داشته فیلم نگاه می کرده …. رفتم تو اتاقش یه تخت با یه آیینه کمد روبروش …مثل مرده ها تو تخت ولو شد به منم گفت بیا بخواب من خوابم می آد بعدش می ریم تو حال …. رفتم کنارش خوابیدم خیلی ناز شده بود دلم نیومد ماچش نکنم آروم ماچش کردم چشای بزرگش رو باز کرد یه نگاهی بهم انداخت بادست چپش بازوی راستم گرفت جوریکه پتو ش منو پوشوند یه ماچ آبدار منو کرد یه لحظه برخورد کیرش رو با پام احساس کردم یادمه وقتی ازش پرسیدم چرا کیرت بزرگه می گفت :چون خیلی جلق زدم!!!! یواش دستش رو گذاشت رو سینه ام شروع کرد مالیدن باورتون نمی شه چقدر مست شده بودم دو باره ماچم کرد این بار کمی خودشو بشتر کشید روم دستش رو از پست گذاشت رو کنم سوراخ کونم رو می مالید منم مثل آدمهای مست تو بستر تسلیم رها شده بودم تا شلوار شو کشید پائین ناخوداگاه ترسیدم می خواستم بلند شم اول با دستش اشاره کرد نه ولی من ترسیده بودم …بلند شدم اونم پشت سرم منو از پشت گرفت .من گفتم نه و به صورتش نگاه کردم اون یه ذره خودشو بهم محکمتر گرفت گفت :آلان تمومه جون اسی.دستام یواش گذاشت روی لبه کند آیینه من درحال که تو دلم دوست داشتم منو بکنه قیافه ای کسای رو که دارن از خود گذشتگی می کنن به خودم گرفته بودم . سینه هامو می مالید و دکمه های پیرهنم رو باز می کرد چند بار سرمو برگردوند ماچم کرد دیدن این صحنه و صحنه ای مالیده شدن سینه هام تو آیینه منو خیلی شهوتی می کرد. یهو کمربند شلوارمو باز کرد و شلوارمو با شرتم در آورد خوبیش این بود که قدمون کوتاه بود اون پائینا توی آینه دیده نمی شد . کیرش رو لای شق کونم احساس کردم وقتی برگشتم دیدم زیر پیرهنیشو داره در می یاره یه نگاهی به کیر خودم کیر اون انداختم دوبار منو برگردوند سر کیرش یه تف انداخت گذاشت لا شق کونم یه کم فشار داد کیرش از سوراخ کونم بالاتر رفت راست ایستاد مثل اینکه چیزی دونسته باشه کمی عقب تر رفت منو بسمت خودش کشوند من کمی بشتر خم شدم دوباره دستمو روی کمد گذاشتم این بار کمی تف با دستش دم سوراخ کونم گذاشت و با دستش اونو باز کرد کیرشو دم سوراخم مالید یه صدای مثل صدای ماچ بلند شد تفش و گرمی کیرش رو ،احساس می کردم کمی خوشم اومد بشتر خم کردم و کونم گشاد تر گرفتم اونم می مالید و اون صدا می پیچید یهو سر کیرش رو توی کونم فرو کرد کله کیرش داشت منو جر می داد احساس کردم یه جای بدنم داره جر می خوره سوزش عجیبی از کونم تا سرم پیچید یهو راست شدم و با دستام پاهای اسی رو سفت گرفتم و ناخوداگاه گفتم آخ ….. اسی منو محکم گرفته بود از چشام اشک اومده بود انو تو آیینه دیدم ..به اسی گفتم بکش بیرون خیلی درد می کنه …گفت شل کن تا در بیارم …منم گفتم نمی تونم درد می کنه …گفت با سفت کردن بیشتر درد می گیره …شل کن در می آرم ….منم تا اومدم شل کنم یهو منو محکم گرفت تا آخرش کرد تو کونم ولو شده بودم دیگه آبشم رو تو کونم ریخته بود ….. ببخشید اگه زیاد جالب نبود….بعد اون سال من دیگه اونو ندیدم و تا حالا هیچ تجربه ای سکس دیگه ای نداشتم جالبه بگم فقط جلق زدن و فکر کردن به این موضوع که چرا باید من دوست پسر مو ماچ کنم چرا؟برااینکه به قول خودش کون بچگیم رو از دست بدم.
0 views
Date: May 19, 2018
سلام خوبی تهران هستی