سلام به همه ی دوستان این اولین بار که این داستان زندگیم و به کسی غیر از خودم میگم دوست دارم شما ها هم بخونید و به سرنوشت من دچار نشید.قسمت سکسش خیلی کمه ولی دوست دارم همتون بخونید و نظرتون رو بدید خیلی خلاصه کردم من علی 22 سالمه یه پسر کاملا معمولی ولی بعضی از دوستان میگن خوبم.قصه ی من از حدود 3 سال پیش شروع میشه زمانی که من تو یه خدمات کامپیوتری کار می کردم.دوستان این خدمات کامپیوتری خیلی معروف بود تا اینکه یک سال پیش اون و بستند. اون موقع من با یه دختری به اسم آرزو دوست بودم دروغ نباشه یکمی هم دوستش داشتم تا اینکه حدودا آبان 87 بود که یه دختری اومد مغازه برای کپی اولش مثل بقیه مشتری ها باهاش رفتار کردم چون خیلی خجالتی بودم دوست دخترم رو هم یکی دیگه جور کرده بود.این رفتن اومدنا ادامه داشت تا ازش خوشم اومد یه روز که کپی هاش زیاد بود گفتم 1 ساعت دیگه بیاید ببرید اونم گفت میشه زنگ بزنم بعد بیام که من هم شماره ی مغازه رو دادم ولی گفت شماره مغازه رو می خوام چیکار چون صاحب مغازه با داییش دوست بود بهش گفتم شماره مرتضی رو بدم که اونم گفت اون و دارم تازه اون که هیچ وقت نیست تا اینکه شماره خودم رو دادم.
0 views
Date: April 29, 2018