من سیاوش هستم مهندسی عمران خوندم و این دومین داستانی ست که می نویسم سال هفتادو سه بود که سال دوم راهنمایی بودم بچه درس خوان و خوش تیپ به خاطر وضعیت مالی خوب پدرم همیشه گرانترین و بهترین لباسهای کلاسمون رو من می پوشیدم تنها فکرم درس فوتبال و ویدئو و فیلم های قدیم قبل از انقلاب بود کلی فیلم داشتم خیلی از دوستان همیشه سراغم می اومدن و ازم فیلم میگرفتن ولی تا اون زمان حتی یکبارم به جنس مخالف فکر نکرده بودم تو خیابونی که ما زندگی میکردیم یه دختر به اسم زهره بود که به همه پا میداد و تمام پسر های محله دنبالش بودن البته اون تابلو ترین بود و همه ازش خبر داشتن خلاصه یک روز که از سر کلاس به خونه برمیگشتم سر نبش کوچه مون به یه دختر خوردم و پلاستیکی که خریداش توش بود ریخت منم بدون توجه به دختر وسایلشو کمکش جمع کردم و معذرت خواست و رفتم چند روزی از این ماجرا گذشت که هر روز یکی به خونه مون زنگ میزد و هر کسی جواب میداد چیزی نمیگفت و قطع میکرد این زنگ زدنا به حدی ادامه داشت که همه کلافه شدن بودن تو همین اوصاف یک روز که تلفن زنگ خورد از دست قضا من جواب دادم که یک دختر با صدای اروم صحبت کرد سیاوش تویی خودتی منم جواب دادم بله خودم هستم دیدم دختره شروع به صحبت کرد مردم اینقده شماره شما رو گرفتم و خودت جواب ندادی مزاحم تلفنی مشخص شد اسم دختره رویا بود و انگار از خیلی وقت پیش منو دیده و خوشش ازم اومده همون دختره که بهش زده بود بعد کلی صحبت کردن دختره ازم خواست که با هم دوست بشیم منم قبول کردم خونه شون پشت خونه ما بود نمیدونم چطور شماره خونه ما رو پیدا کرده بود هیچ وقت ازش سوال نکردم رویا چشماش ابی بور و موهای خرمایی داشت واقعا خوشگل بود ناز ناز حتی الان که سنی ازم گذشته همیشه به یادش هستم رابطه من و رویا شروع شد همیشه سر راه مدرسه همدیگه رو میدیدم و مثل اون زمان تلفنی و یا گاهی وقتی ها برای همدیگه نامه می نوشتیم علاقه ی ما به حدی بود که در اون سن و سال کم تا روز بعد که همدیگه رو نمی توستیم ببینیم کلی دل تنگ همدیگه می شدیم تو همین روزا یکی از دوستام یک نوار ویدئو بهم داد که روش نوشته شده بود ورزش و مردم کلی ازش تعریف و تمجید کرد ولی به من نگفت این فیلم چیه فیلم رو گرفتم و به خونه اومدم اتفاقا کسی خونه نبود فیلم و که گذاشتم چشمتون روز بد نبینه فیلم پورن بود کاملا شکه شده بودم تا اون زمان همچین چیزی ندیده بودم توی یک هفته که دستم بود چند بار فیلم رو نگاه کردم حتی یک نسخه ازش کپی کردم و اولین شبی که فیلم رو دیدم شب تو خواب ارضا شدم ماجرای فیلم رو برای رویا تعریف میکردم با هیجان تنها کاری که من و رویا انجام میدادم این بود که اگه کوچه خلوط باشه دست همدیگه رو بگیرم بغل کنیم منم چند بار لباشو بوسیده بودم بعد دیدن فیلم چند بار از رویا خواستم که بیاد پیشم و همون کارها رو انجام بدیم البته رویا هم موافق بود ولی موقعیت نداشت که بیاد پیشم یادمه یک روز پنج شنبه که همه خانواده سر خاک پدر بزرگم رفته بودن و کسی خونه نبود به خونه ی رویا زنگ زدم و گفتم کسی خونه ی ما نیست و می تونه بیاد که جواب داد نه نمی تونم منم ناراحت گرفتم خوابیدم یک ربع از تلفن زدنم نگذشته بود و هنوز هم خوابم نگرفته بود که صدای زنگ خونه اومد در رو باز کردم چشمام چهارتا شده بود کی رو می دیدم رویا اومده بود خونه زود اومد تو تو که نمی تونستی بیای چطور اومدی جواب داد کلی از مامانم خواهش کردم که میخوام برای درسام برم خونه دوستم اعظم اونم قبول کرده و یک ساعت بهم اجازه داده تلفنی با اعظم هماهنگ کرد که اگه مامانش بهش زنگ بزنه در جریان باشه یادمه با دوتا سیب و یک لیوان اب ازش پذیرایی کردم و زود فیلم رو براش گذاشتم اونم مثل اولای من چشماش چهارتا شده بود بهش گفتم رویا بیا همین کارها رو دوتایی بکنیم اونم قبول کرد و مثل بازیگر فیلم شروع به ساک زدن کردن بدش می اومد ولی به خاطر من انجام میداد کلی برام ساک زد بعد از ساک زدن من تمام لباسای رویا رو در اوردم سینه های کوچلوی داشت یعنی هنوز کامل جلو نیومده بودن سال دوم راهنمایی بودیم بچه از دید همه ولی داشتیم سکس میکردیم منم کس رویا رو براش لیس میزدم دیدم رویا خیلی خوشش اومده و صدای ناله هاش بالا رفته بعد از کلی لیس زدن همدیگه رو بغل کردیم لبهای هم رو میخوردیم در ادامه از رویا خواستم که بکنمش ولی اون از من باهوشتر بود و نگذاشت کسشو بکنم کلی برام توضیح داد که به خاطر پرده نمیشه این کار رو بکنیم منم قبول کردم و قرار شد از کون بکنمش ولی تا اون زمان من با هیچ کسی سکس نداشتم هر کاری میکردم کیر تو کون رویا نمیرفت خلاصه به هر بدبختی بود کیرم رو تو کون رویا جا دادم و با مسخره بازی شروع به تلبمه زدن کردم هنوز پنج دقیقه نشده بود که ارضا شدم و ابم رو تو کون رویا ریختم اونم با دستمال کونشو تمیز کرد کلی همدیگ رو بغل کردیم بوسیدیم تنمون داغ داغ شده بود اخ یا اون عشق بخیر دقیقه ها زود می گذشت که رویا میخواست بره لباساشو پوشید من کوچه رو نگاهی کردم و رفت خونه شون بعد ازاین ماجرا هر وقت خونه مون خالی می شد به رویا زنگ میزدم و اونم زود می اومد پیشم ولی دفعه های بعد بهتر سکس میکردیم و راحت تر می تونستم بکنمش تا سال دوم دبیرستان منو رویا با همدیگه دوست بودیم حتی میخواستیم ازدواج کنیم ولی اونو زود شوهر دادن تو سن سال کاری ازم دست من بر نمی اومد ولی با گذشت سالها هنوزم ازش خبر الانم ازش خبر دارم دوتا دختر داره و زندگی نسبتا خوبی داره ولی بعد از ازدواج هیچ وقت با هم نبودیم بازم براتون از دوست دخترای دیگه م و پرستاری بخشی که توش کار میکردم و سکس با هم محله هام دخترای همکلاسم می نویسم
0 views
Date: July 8, 2023
[email protected]
Fa12345Fa
Fa12345Fa
Fa12345Fa
Fa12345Fa
Fa12345Fa
Fa12345Fa
[email protected]
Fa12345Fa