دوست دختر مطلقه فیسبوکی

0 views
0%

سلام خدمت دوستان شهوانی این جریان که تعریف میکنم واقعی هستش وبرام هم مهم نیست باور میکنید یا نه یکی از روزهای مثل همیشه تو فیس داشتم چرخ میزدمو کامنت میذاشتم لایک میکردم سربسر این اون میزاشتم که تو یکی از کامنتها یه دختر امد شروع کرد تو شوخی ما خودشو انداخت وسط تو همین گپ وگفتها تو خصوصی دیدم پیام امد سلام ببخشید که تو شوخی شما امدم دخالت کردم قصدم خندیدن بود منم با کلی کلاس گذاشتن که خواهش میکنم مشکلی نیست که ی دفه گفت میتونم هرازچند وقت پیام بدم منم که از خدا خواسته گفتم حتما من تازه دوستایی که باهم گپ نمیزنم انفرند میکنم پیش خودم گفتم بزار شماره هم بهش بدم که شماره دادم گفتم وایبر دارم خواستی پیام بده اخر شب بود داشتیم تو وایبر میحرفیدیم که حرف کشیدم به حرفهای سکسی مستقیم که گفتم بزار ماساژت بدم اخه میگفت خوابم نمیبره یکم گذشت ازش خواستم میتونم راحت راحت باشم گفت اره منم دیگه به هرقسمت میرسیدم اسم میاوردم کم کم به کوس کونش که رسیدم گفتم چته چیزی شد گفت حالم خراب شده بعد کلی از این حرفها گفتم میشه عکس کوستو بفرستی گفت باشه اصلا باورم نمیشد گفتم سرکارم یکم گذشت دیدم عکس امد ولی باز گفتم شاید از جایی دانلود کرده فرستاده خلاصه خوابیدیم ولی دل تو دلم نبود فردا اون روز بهم زنگ زد باهم بگو بخند کردیم خودشو معرفی کرد باسم مهربان که گفت اسم دومش ستاره هستش تو رشت زندگی میکنن تو چند وقت خیلی بهم وابسته شده بودیم هرجور بود باید صدای همو میشنیدیم کم کم موقع امدن مرخصی من بود که از کیش امدم تهران قرار گذاشته بودیم من برم رشت ببینمش رفتم وقتی امد جوری همدیگرو بغل کردیم که کل مردم دور بر مارو نگاه میکردن اینو نگفتم اون بمن گفته بود که پرده ش ارتجاعی هستش که بعدا فهمیدم اون شوهر کرده طلاق گرفته که تو داستان های بعدی توضیح میدم القصه رفتیم به ویلایی که من ازقبلش توسط یه دوست کرایه کرده بودم اصلا باورم نمیشد وقتی یکم گذشت لباسهاش عوض کرد یه شورتک با یه تاپ پوشیده بود داشتم میمردم یدفعه بغلش کردم بردم رو تخت خوابوندمش شروع کردم به لب گرفتن اونم همکاری میکرد چه لبهای نرم و شیرینی داشت بادستام داشتم سینه هاش میمالیدم سینه هاش زیاد بزرگ نبودن کلا بدنش لاغر بود ولی نه زیاد کم کم داغ شدیم لختش کردم با دستم کوسشو میمالیدم سینه هاش میخوردم وقتی رفتم که شروع کنم کوسشو بخورم اول یکم ناراضی بود که وقتی با مقاومت من مواجه شد گذاشت بخورم دیگه صدای ناله هاش اه اوهش پیچیده بود که گفت کیربزار توش منم کیرمو دادم بهش که گفتم بخوره یکم خورد ولی از رو اجبار منمم بیخیال شدم امدم پاهش انداختم دوشونه هام سر کیرمو کردم تو دیدم کوسش خیس خیس کم کم شروع کردم تلمبه زدن تند کردم کردنو دیدم داره داره جیغ فریاد میزنه خودمم داشتم اه اوه میکردم قربون صدقه ش میرفتم یکم گذشت حالت عوض کردیم داگ استیل کردمشو شروع کردم مثل وحشیها تلمبه میزدم اونم از لذت خودشم کمکم تبلبه میزد حالت عوض کردیم خوابیدم اون امد نشست رو کیرم تند تند تلمبه میزدو چنگ مینداخت به سینه هام منم سینه هاش میمالیدم بعضی وقتهل کپلهاش میگرفتم کمکش میردم تو تلمبه زدن یکم گذشت دیدم یدفعه جیع بلندی کشیدوافتاد روم دراز کشید فهمیدم ارضا شده منم دیگه نتونستم جلو خودمو بگیرم داشتم ارضا میشدم گفتم کجا بریزم گفت بریز تو باتموم قدرت ریختم تو کوسش کنارهم خوابیدیم سه روز اونجا بودم تو این سه روز فقط سکس میکردم اگه بدنوشته بودم چون بار اولم بودش باورکردنشم هم به عهده خودتون میزارم اگه دوست داشتین داستانهای بعدی بنویسم با نظراتون تشویق کنید نوشته

Date: April 14, 2020

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *