دوست گی و زنش

0 views
0%

خاطرهای که براتون میگم واقعیه چند سال پیش تو اوج شهوتم در بدر دنبال کس میگشتم که نیاز جنسیمو بر طرف کنه دیگه برام زنومردو دخترو پسرش فرقی نمی کرد تا این که با پسری اشنا شدم 15 ساله زیبا خوش اندام واقعا چیزی از دخترا کم نداشت کم کم به هم وا بسته شدیم مخصوصا اون بحدی که کاملا مطیع من شده بودو با کمی اماواگر خودشو در اختیار من گذاشت به مرور زمان دیگه حکم معشوقه منو پیدا کرد و هر وقت موقعیتی میشد حال میکر دیم گی شده بود سال گذشته با دختری دوست شد در واقع دختره مخشو زد وگیرای خانوادش ازدواج کرد با دختری که واقعا زیبا با اندامی هوس انگیز و شیطون پسر 22 عروس خانم 18 ساله ولی بازم رابطه ما ادامه داشت و برا اینکه راحتر باشیم انقدر از خوبیها و رفاقتمون برا عروس خانم گفت که پای من به خونشون باز شد و خیلی صمیمی شدیم طوری که کاملا راحت بودیم و من بیشتر شبها تا دیر وقت خونشون بودموگاهی هم شب میموندم ومشروب میخوردیم بگو بخندو فیلمو رقص و صحبت عروس خانم هم بیشتر با من گرم میگرفت تا شوهرش میگفت کاش اونم عین تو بود هیجیش به مردا نمیخوره گفتم چطور پسر خوبیه گفت اره ولی خوبیه تنها که برا یه زن اونم زنی متل من کافی نیست گفتم مشکل چیه گفت تو که غریبه نیستی راستش نه از نظر احساسی و نه سکس تمایل زیادی به من نشون نمیده خوب منم زنم تازه عروسم نیازهایی دارم . به شوخی گفتم مخصوصا با اون چیز کوچیکی که اون داره اگه هم میخواست مشکلی رو حل نمیکرد الت کوچیکی داشت خندید گفت اره واقعا

Date: May 4, 2018