این اتفاق برای من سحر و دوستم الناز افتاد عید 89 بود که به پیشنهاد همکلاسیم برای دوچرخه سواری به چیتگر رفته بودیم الناز و دوست پسرش رضا به صورت حرفه ای دوچرخه سواری میکنند من زیاد دوچرخه سواریم خوب نیست و نمیتونستم مثل اونها رکاب بزنم تازه هر جایی که خسته میشدند از همدیگه لب میگرفتند و من هم دلم آب افتاده بود خلاصه ما دفعات زیادی را قرار میزاشتیم و دوچرخه سواری میکردیم یه روز رضا دوستشو آورده بود خیلی بدن ورزیده ای داشت راستش من علاقه زیادی دارم که بدن پسرهارو با لباس چسبناک دوچرخه سواری ببینم دوستش اسمش محمود بود و ما چهارتایی رکاب میزدیم تا اینکه به یک جای خلوت رسیدیم و رضا و الناز از همدیگه لب گرفتند من برام عادی بود ولی محمود خشکش زده بود در همین حال نگاهم افتاد به شورت محمود که راست کرده بود اصلا هواسم نبود محمود داشت منو نگاه میکرد و من هم شورت باد کرده محمود را نگاه میکردم که محمود اومد جلو و لبم را بوسید الناز و رضا با تعجب مارا نگاه میکردند من یکدفعه به خودم اومدم و با خجالت رکاب زدم محمود پشت سرم اومد و معذرت خواست من گفتم اشکال نداره هردومون حشری شدیم که یکدفعه محمود گفت چی من گفتم نه اصلا ولش کن همگی شروع کردیم به رکاب زدن که محمود از پشت سر اومد و باسنمو نوازش کرد من شلوار استرج پام بود و شورت هم نداشتم محمود گفت عجب باسن نرمی داری وصورتمو بوس کرد موقع رفتن گفت که میرسونمت خونه سوار ماشینش شدم یک پاترول قدیمی در راه دستشو گذاشت لای پاهام و میمالید بعدش کرد توی شورتم و با انگشت کسمو میمالید من آهم در اومده بود شب بود و تاریک من هم کیرشو گرفتم و حسابی براش ساک زدم تا آبش اومد از اون به بعد هر وقت رفتم دوچرخه سواری من و محمود یه حالی به همدیگه میدادیم نوشته
0 views
Date: August 4, 2018