سلام من اسمم سمیرا و نامزد دارم و امسال تابستون ازدواج میکنم میخوام خاطره یکی از شیطنت هامو با نامزدم تعریف کنم من 175 قدم و 80کیلوم سفید پوستم و چشمام سبز و نامزدم علی کیلو و بدنسازی میره و هیکل رو فرمی داره یه هفته از مراسم خواستگاری و اینا گذشته بود و خانواده ها گفته بودن صیغه کنیم تا زمان عقد 1ماه گذشته بود وعقدکردیم شیطونی هامون شروع شده بود و یواشکی به بهونه کمک کردن بیاد آشپزخونه و یه لب بگیر و تو ماشین کنارم با پاهام ور بره و دیگه علی کم کم شیطنتش بیشتر شده بود و شبا با اس و اینا پدرم و در میاورد تا اینکه مادر و پدر علی رفتن مشهد و علی و خواهرش موندن خونه علی خواهرش 20سالشه و تقریبا هم سنیم پدر و مادر علی و بدرقه کردیم و خواستم بیام خونه با مامان اینا علی گفت شب بیا خونه ما چند شب قبلا هم علی خونه ما هم من خونه اونا مونده بودم فقط این بار پدر و مادر علی نبودن رفتیم خونه علی اینا با مریم شام اینا درست کردیم و خوردیم و قلیون کشیدیم و ورق بازی کلی خوش گذشت مریم رفت تو اتاقش و علی ماهواره و روشن کرد و دراز کشیدیم موقع فیلم با بدنم بازی کرد و یهو دست انداخت لای موهام و صورتم و سمت خودش چرخوند دیگه لبامون تو هم گره خورده بود و داغ داغ بودم علی سینه هام و از رو تی شرت میمالید و محکم فشار میداد دیگه تو حال خودش نبود انقدر محکم چسبیده بود بهم که دیگه بدنم غر گرفته بود پاشد برق و خاموش کرد و رکابی و شلوارکش و در آورد و باسرت اومد کنارم خوابید وای اولین بار بود تقریبا لخت میدیدمش تی شرتم و در آورد و گفت کمرتو بده بالا هم خجالت میکشیدم هم تو حال خودم نبودم سوتین و باز کرد و افتاد به جون سینه هام آخ داشتم دیوونه میشدم سیر نمیشد از خوردن سینه هام سایز 85 کم کم دستشو برد پایین و رونامو میمالید و از روشلوار کسم و میمالید دیگه نفساش تند شده بود رفت پایین و یه گاز از پهلوم گرفت که منم موهاشو کشیدم گفتم خولی مگه گفت آره خول شدم انقدر شهوتی شده بود که شرت و شلوارم و کشید پایین و یکم نگاه کرد بدنمو و گفت خوب گوشتی هستیا زشت تیکه کلامش زشت اما بدجنس چون خیلی زشت نیستم خوابید کنارم و منو کشید رو خودش گفت تو نمیخوای اون خول و ببینی خندیدم و گفتم علیییی گفت خره زنمی از چی خجالت میکشی یه لب آبدار ازش گرفتم و شرت و از پاش در آوردم عوضی همون بود دخترا حلاکش بودن خاطرات دوران مجردی و تعریف کرده بود حضرت آقا کیر خوش فرمی داشت سانت میشد اما یکمی کلفت بود و سرکیرش خیلی باحال بود یکم مالیدمش و با بدن علی بازی کردم گفت بخور و کم کم کیرش و کردم تو دهنم و خوردم اما هی دندونم میخورد به کیرش که دیگه حرصش گرفت و گفت بسه زشت رفتم کنارش خوابیدم و لب گرفتیم که گفت میخوام فکرکردم گرسنه شده و پرسیدم چی میخوای گفت میخوام بکنمت و یه لحظه سرش قاطی کردم و گفتم علی چرا چرت و پرت میگی داشتم لباسامو میپوشیدم که دستمو گرفت کشید روش گفت خره منظورم از عقب بود و دلم میخوادت و تو کفم گفتم زشته مریم خونست و میفهمه از سر و صدا گفت بفهمه چه اشکالی داره دستم و گرفت برد تو اتاق خودش که به حیاط راه داشت گفت بریم حموم گفتم باشه رفتیم حموم و حسابی با بدنمو و سینه هام و کونم بازی کرد که دیگه شل شده بودم داشتم میمردم زیر دوش از پشت بغلم کرد و اووف واسه اولین بار داغی و سفتی کیرش و حس کردم سینه هام و میمالید و پشت گردنم و میخورد یکم غر غر کردم که مریم فهمید اومدیم حموم از فردا سربه سرم میزاره خندید گفت عین داداشش شیطون گفت دستت و بزار رو دیوار و کونت و بده سمتم نرم کننده رو خالی کرد رو کونم و میمالید و دیگه یواش یواش انگشتشو میکرد تو کونم خوشم اومده بود و یه لحظه سوزش بیشتر شد دوتا انگشتشو کرده بود تو کونم و بازی میداد دوباره نرم ککنده و ریخت رو کونم و کیره خودش و یکم کیرشو لای کونم بازی داد و دستشو گذاشت رو کمرمو و خم کمرمو بیشتر کرد و کیرش و گذاشت دم سوراخ کونم و آروم فشار داد که یه ای بلند گفتم و باخنده گفت مریم دیگه بیدار شد و داشتم میخندیدم که یهو محکم کمرنو کشید سمت خودش و کیرش تا ته رفت تو نفسم بند اومده بود دستش و گذاشت رو دهنمو و گفت خانومم الان آروم میشه پاهام سست شده بود از ترس این که جیغ نزنم نه تکون میخورد نه دستش و برمیداشت و دقیقه گذشت که آروم آروم کیرشو عقب جلو کرد اما سوزش زیادی داشتم و درعین حال رو ابرا بودم و دید دیگه ناله نمیکنم سرعتش و بیشتر کرد دیگه صدای آخ و اوخ من و صدای نفساش دیوونه کننده بود داشتم میمردم از درد و سرعتش و بیشتر کرد و آبم اومد دیگه رو پام بند نبودم و علی یهو محکم باز چسبید بهم و آبشو ریخت تو کونم وای که چه حالی داد کیرشو در آورد واز پشت بغلم کرد و در گوشم گفت ممنون عشقم اگه بد بود معذرت اگه خوشتون اومد بقیه داستانامو مینویسم نوشته
0 views
Date: October 19, 2018