مادر هامون عضو اولیا مربیان مدرسه بودند آشنایی من با وحید طی رفت و آمد مادرهامون هر روز بیشتر میشد یادمه ک ده یازده سال بیشتر نداشتم و وحید هم یک سال از من بزرگتر بود به بهونه سگا بازی کردن بیشتر روزها با هم بودیم تا اینکه یه روز به بهونه اینکه پشم بالای کیرم در اومده و می خوام بزنم به اتاق مامانم رفتمو با اون ابزاری ک به وسیله اون مامانم ابروهاشو میزد اقدام کردم وحیدم زد رو استپ بازی و همراه من به اتاق خواب مامانم اینا اومد شلوارکم رو طوری پایین کشیدم که کیرم معلوم نشه و فقط اون جایی ک می خوام با تیغ بزنم معلوم شه وقتی ک کارم تموم شد وحید گفت بزار قیافه کلی شو ببینم که چه شکلی شده ما پسریم نباید از هم خجالت بکشیم دست انداخت و شلوارکم رو پایین کشید و چشاش یه اونجام وا شد گفت واسه تو چقدر سفیده من هم گفتم واسه تو چه شکلیه اونم با اکراه پایین کشید و یه شمبول کله کلفت اوفتاد بیرون گفت منم یه ذره پشم درووردم می خوام بزنم منم به بهانه اینکه به ابزار مامانم دست نزنه خودم تصمیم گرفتم پشم های بالای شمبولشو براش بزنم شلوارشو تا اخر پایین کشیدم جلوی من صاف ایستاد من شروع کردم از برخورد دستم به بدنش کیرش راست شد منم بدم نیومده بود چون واسه من هم راست بود بعد از تموم شدن کارم با کیر راست شده خودم جلوش ایستادم وحید گفت بیا با هم یه ذره حال کنیم منم ک یه ذره ای خجالت داشتم با خنده گفتم خفه شو کثافت اما اون هم با خنده در حالی که کیرشو به کیرم میزد می گفت بیا دیگه بیا دیگه منو حل داد رو تخت و افتاد روم فیس تو فیس کیرشو به کیر من میمالید گونه هامو بوس میکرد شاید یه دقیقه نشد که آب جفتمون اومد شکم هایمان از منی خیس شده بود و این آغازی بود به سیزده سال سکس با وحید من با وحید هر جا یی ک موقیت پیش می آمد از بالا پشت بوم تو پارکینگ تو پارک جنگلی تو سفر و خیلی جاهایی ک یادم نیست باهم سکس داشتیم و فقط و فقط و فقط متعلق به هم بودیم و هیچ کس طی اون سال ها و همین الان هم به راز من و وحید پی نبرد چه برسه به این ک بخواد به رابطه ی بسیار خوبم با وحید چه تو جمع چه تو محل و بخواد شک کنه اما بهترین سکس بیاد ماندنی با وحید برمی گرده به هفده سالگیم رابطه مادرامون مثل دوتا خواهر شده بود به همین بهانه خیلی پیش می آمد که ما خونه هم دیگه شبو بگذرونیم بخصوص من با وحید به دلیل پلی استیشن بازی کردنو فردا از یه جا به مدرسه رفتنو و و خانواده من هم همیشه موافقت میکردند این هم خدمتتون عرض کنم ک از همون یازده سالگیم که این اتفاق بین من و وحید افتاد من با اون عاشق هم شده بودیم و واسه تنها بودن کنار هم پسر های خوبی واسه خانواده هامون بودیم از هر نظر انضباط تمیزی درس خواندن و واسه همین هر وقت می خواستیم تو رفت و آمد خانوادگی مثلا فقط من خانه وحید اینا شبو بمونم کنار وحید بمونم و برعکس مخالفتی نمیشد این هم بگم قبل از هر سکس با وحید از هر نظر تمام جوانب رو با وحید می سنجیدیم ک یه وقت کسی نتونه مچمان رو بگیره رو این موضوع خیلی حساس بودیم اما ماجرا عید بود همان سالی ک مصادف شده بود با ماه محرم خانواده وحید برای انجام مراسم به شهرستان خودشان رفته بودند من هم به بهانه اینکه وحید تنهاست شب ها هم هئیت میرویم و عزا داری میکنیمو مراسم دیر تموم میشه و شب نموتونم بیام خونه و ماشین هم ک نمیدیدو از این جور حرف ها ده شب با وحید تنها بودم هفذه سالم بود و تواین پنج شش سالی که با هم بودیم هیچ وقت کیر هامونو تو سوراخ هم نکرده بودیم واسه اینکه هر وقت می خواستیم اقدام کنیم رعشه تو بدن جفتمون می افتاد چه من رو اون بودم چه اون رو من یه دلیل دیگشم تولید سرو صدا بود که یه وقت صدامون در حین انجامش بیرون نره کسی بفهمه یه دلیل دیگشم ترس بود هم من میترسیدم وحید تو کونم بزاره هم وحید میترسید که من تو کونش بزارم خلاصه لخت شدیم کاملا ریلکس ساعت می گفت یک و نیم شبم رفتم در حموم و باز کردم تیغو برداشتم دادم دست وحید که موهای کمرم و کونمو بزنه سبزه بودم مو هم زیاد نداشتم ولی خب به تمیزی خیلی اهمیت میدادم همین کارم من واسه وحید کردم زیر دوش رفتیم وحید گفت امشب می خوام بکنم تو آمادگیشو داری من هم گفتم از این گوه ها خیلی خواستی بخوری و نتونستی اون هم گفت ببین چه جوری میکنمت خلاصه اومدیم بیرون کیرامون راست راست بود وحید رفت اسپری دندون اورد گذاشت کنار تخت نمی دونم چی شده بود من و اون اون شب خیلی آرامش داشتیم از هر نظز خیلی ریلکس بودیم نشستم جلو کیرش و شروع کردم خوردنو دیدم داره ناله میکنه و یه ذره اخم تو صورتش افتاده گفتم چه ته گفت ده روزه هیچ کاری نکردم الانم دارم ارضا میشم یه دقیقه وایسا دیدم اسپریو داره میزنه زیر تخماش از این حرف و حرکتش حشری تر شدم رفتم سمت کیرش دوباره خوردمش بوی اسپری اذیتم میکرد واسه همین بی خیال شدم وحید گفت بزار اول من بکنمت ابم بیاد بعد تو بکن چون اسپری زدم میترسم بخوابه من قبول کردم کرم رو برداشت مالید به سوراخم و تو حالت فرغونی شروع کرد مالیدن درم خیلی حال میکردم بعد چند دقیقه وحید گفت دیگه وقتشه عشقم منم چرخیدمو گفتم عمرا بتونی بکنی تو گفت سگی بشین من هم تو اون حالت قرار گرفتم اومد پشتم یه ذره کرم زد کیرشو گذاشت دم سوراخم کیرش از رو سوراخم اولش لیز خورد خندم گرفت و گفتم چی کار میکنی گفت الان بهت میگم کونی کیرشو فشار داد تو سوراخم چنان درد و سورزشی منو گرفت که نگو نمیتونستم فرار کنم از زیرش چون کلم تو دیوار رفته بود اونم وزنشو انداخته بود روم با دستاشم کمرم و طوری گرفته بو د که زیاد بالا نره اخو اوخ کردم زیرش و گفتم جون مادرت درش بیار اونم در اورد و خندید کلاهک کیرش از همیشه گنده تر شده بود من هم دست گذاشته بودم رو سوراخم و درد میکشیدم با خنده گفت دیدی کونتو آخر پاره کردم منم بهش گفتم خیلی میسوزه کس کش آیی گفت برگرد الان کیرم میخابه گفتم از سوراخ نکن دیگه راضی نشد که هیچ راضیم کرد که دوباره بزارم بکنه تو کله گنده کیرشو گذاشت دم سوراخمو فشار داد داشتم از درد بالشو گاز میزدم شروع کرد عقب جلو کردن خیلی درد داشتم کیرم از درد خوابیده بود وحیدم محکم داشت منو میزاشت بدجوری کیرشو عقب جلو میکرد و میگفت جون داری جر میخوری صدات در نمیاد عشقم هیچی نمیگفتم و بالشرو گاز میزدم بعد هفت هشت دقیقه فهمیدم داره ارضا میشه گفت میخوام بریزمش تو کونت عشقم من هیچی نمیگفتم فقط میخواستم تموم شه ارضا شد تو کونم در گوشم خوند جوووووون وقتی خواست کیرشو در بیاره یه لحظه فکر کردم دارم میرینم رو کیرش سرمو برگردوندم به کیرش دیدم نه خبری نیست انگشتمو بردم سمت سوراخم دیدم داغه داغه یه خورده خیسم هست با اینکه درد داشتم یه حس خیلی خوبی بهم دست داده بود که به روم نیووردم که وحید بفهمه وحید سیگار روشن کرد منم از حالت درازکش به حالت نشسته درآمدم رو تخت که سیگار روشن کنم دیدم یه چیزی داره ازم میره بلند شدم دیدم زیرم خیس داره میشه بعله اب کیر وحید جونم بود اونم خیلی زیاد وحید تو چشام نگاه کردو گفت من که گفتم ده روز کاری نکردم عزیزم شروع کرد ازم لب گرفتن بهم میگفت خیلی خیلی دوسم داره منم خیلی خیلی راضی بودم ولی به روم نمی یووردم سیگارو کشیدیم و نوبت من بود گفت بیا بکن کیرم خوابیده بود شروع کرد به خوردن کیرم از درد نمیتونستم عضله های کونمو منقبض کنم چون وقتی یکی داره کیرتو میخوره خود به خود و ناخداگاه عضله های کونت منقبض میشه به وحید گفتم من نموتونم بکنم درد دارم وحید گفت بیا بشین رو تخت من الان ابتو میارم شروع کرد به خوردن بازم حس میکردم داره از کونم منی وحید میاد بیرون حشرم ضد بالا فکر کنم دو دقیقه نشد که ارضا شدم ریخم تو صورت وحید بعدش بهم خندیدیم و دری وری بهم گفتیم وحید گفت اول من برم حموم بعد تو برو من قبول کردم نشستم سیگارو روشن کردم ارضا شده بودمو ناراحت و عذاب وجدان داشتم از اینکه چرا از سوراخ بهش دادم وحید از حموم درومدو من رفتم دوش گرفتم وقتی از حموم درومدم دیدم خوابیده منم رفتم کنارش خوابیدم نمیدونم کی خوابم برد صبح شده بود تو خوابو بیداری بودم ک دیدم وحید داره باهام ور میره بهش گفتم می خوام بخوابم بیخیال شو اونم گفت باشه فقط تو کونتو بده سمت من یه ذره فقط یه ذره منم کیرم راست شده بود صبح اول صبح قبول کردم از زیر پتو اومد بهم چسبید می مالید درم منم تو حس خواب بودم بعد چند دقیقه دیدم اروم اومد در گوشم گفت بکنم تو منم یاد دیشب و اتفاقات افتادم گفتم نه اونم گفت باشه عشقم یه ذره دیگه باهام ور رفتو گرفت خوابید دیگه ظهر شده بود اومدم از جام بلند شم برم دستشویی دیدم سوراخم از درد مثل سنگ شده به زحمت بلند شدم و لنگ لنگون رفتم دستشویی وقتی برگشتم سر جام دیدم وحید بیداره و بهم میگه چرا اینطوری راه میری گفتم تقصیر کله ی کیری کیرته شروع کرد درمورد مشکلی که واسم پیش اومده بود با مستخره بازی صحبت کردن منم که حشری شده بودم بهش گفتم نوبت منم میشه حالا بخند عد کلی صحبت وحید گفت شاید دیشب وقتی داشتم کیرمو از کونت میکشیدم بیرون این عضله های کونت درست رو هم سوار نشده بزار یه بار دیگه بکنم تو شاید دردت کم تر شه منم که حشری شده بودم با هزار بار خواهش وحید راضی شدم از بار اول بیشتر میترسیدم وحید کرمو اورد مالید به سوراخم می خواست با انگشت بکنه تو که من دردم اومد و ناراحت شدم گفتم کس کش با انگشت نکن تو گفت ایطوری دردش کمتره کس خول گفتم نمیخوام گفتم همون کیرتو بزار گفت خودت خواستی من به حالت سگی درومدم اونم گذاشتو فشار داد دوباره بالشو داشتم گاز میگرفتم سانت سانت ورود کیرشو تو خودم داشتم حس میکردم وحید گفت پاهاتو تکون بده منم شروع کردم پاهامو تکون دادن وحید کیرشو تا دسته تو کونم کرده بودو ثابت نگهش داشته بود با دوتا دستشم داشت کونمو ماساژ می داد بهم میگفت سعی کن خودتو سفت کنی هر چی میگفت گوش میکردم بعد دو سه دقیقه گفت بهتری با اینکه هنوز یه ذره درد داشتم گفتم خیلی بهترم شروع کرد اروم عقب جلو کردن و بهم گفت دیشب نباید محکم میکردمت عشقم ببخشید تو کونت واسه همین ک درد گرفته با این حرفش خیلی حال کردم داشت آروم اروم عقب جلو میکردو منم یه حس خیلی خیلی خوبی داشتم شروع کرد پشتم بوس کردن خیلی ریلکس بود منم دیگه اون رعشه هارو نداشتم بهش گفتم تند تر بکن گفت نمی خوام دوباره دردت بگیره حالا وقت زیاده حالم بهتر از ی دقیقه پیش بود یهو یه حسی تو بیضه هام پیدا کردم حس ارضا شدن در حال دادن تا حالا انطوری نشده بودم نمیخواستم وحید این حالمو بفهمه ازطرفی نمی تونستم جلوی ارضا نشدنمو بگیرم به وحید گفتم یه با دیگه تا ته بکن تو که من پاهامو تکون بدم اونم قبول کرد تا ته فشار داد چشم به کیرم افتاد واسه یه لحظه سفت تر ار همیشه شدو اب از سرش سرازیر شد منم از زیر وحید در رفتم و از حالت سگی به حالت دراز کش جلوش خوابیدم جالب این بود وقتی دراز کش افتادم رو تخت اب ازم بیشتر میومد وحید گفت چی شد منو برگردوند چشش به کیرم افتاد و فهمید گفت جووون اومدی عشقم امود رو سینم نشست و شروع کرد به ور رفتن با کیرش بعد چند لحظه اوردش جلوی لبمو خودشو خالی کرد رو صورتم تا اینجاشو داشته باشید تا تو داستان بعدی بگم من چه جوری راه وحیدو باز کردم مرسی ادامه نوشته
0 views
Date: August 23, 2018