رامتین و خاله

0 views
0%

سلام من رامتین 28ساله داستانی که میخوام واستون بگم برمیگرده به 18سالگی که الانم یجورایی ادامه داره و کاملا واقعیه بعضی وقتا اونقدر از کارم پشیمون میشمکه از خودم بدم میاد ولی شهوت که این حرفا حالیش نیس کیر که راس میشه دیگه به هیچ کس رحم نمیکنه من یه خاله دارم35ساله یه کون تپل سکسی داره که دیوونشم سینه80 قد170 خیلی خوش هیکل و سکسی من همیشه تو کف خالم بودم خالم اینا شهرستان دیگه زندگی میکردن هروقت میومدن خونمون من از خونه بیرون نمیرفتم و فقط محو تماشای اون کون سکسیش میشدم خالمم با من خیلی بیش از حد راحت بود و شاید همین راحتیش باعث شد من تو کفش باشم همیشه پیشم با تاپ و شلوارک خیلی تنگ میپوشید که چاک کوسش و قشنگ مشخص میکرد و کونش میزد بیرون خلاصه هرچی بگم از خالم کم گفتم یه خوشگلیه عجیب داشت که تو محل همه منتظر اومدن خالم از شهرستان میشدن هرکی میدید ازم میپرسید اون خاله خوسگلت کی میاد خاله منم خیلی شلوغ بود یه شب رفتم سر گوشیش دیدم با دو نفر سکسی حرف زده و خوابیده اون موقع یه گوشی ساده داشتیمکه قفلش ساده بود واسه همین راحت گوشیشو چک کردم فرداش با خالم رفتیم پارک باهاش حرف زدم گفتم چرا اینکارارو میکنی اونم از مشکلاتش با شوهرش گفت و از اینجور حرفا از اون روز به بعد با خالم راحتر از قبل بودم چون یه آتو دستم داشت هر چی میخواستم بهش میگفتم یه روز بهش گفتم شوهرت نمیتونه سیرت کنه واسه همین اینکارارو میکنی اونم خندید و فهمیدم کردن خاله خیلی هم سخت نیست یه روز تنهایی واسه کار رفتم شهر خالم اینا زنگ زدم که میام اونجا صب که رسیدم رفتم خونشون بعده صبحانه شوهرش بچه شو برد مدرسه از اونجا هم بره سر کار من موندم و خاله طبق معمول یه شلوارک شکسی با یه تاپ سفید که نوک سینه هاش و مشخص میکرد یه قلیون درست کردم اومد نشست کنارم با هم قلیون کشیدیم کیرم داشت میترکید خیلی نزدیک هم بودیم طوری که نفس نفس زدناش خیلی شهوتیم میکرد شیلنگ قلیون رو انداختم اونور یهو بغلش کردم و خوابوندم زمین گفت رامتین چیکار میکنی دیوونه شدی گفتم آره من دیگه نمیتونم طاقت بیارم چند وقته تو کفتم گفت من خالتم خجالت بکش تا اینو گفت لباشو گرفتم دهنم 2 3 دقیقه به زور خوردم که نتونه حرف بزنه دیگه به نفس نفس افتاد و بی خیال شد و شل افتا زمین شروع کردم از گوش و گردن تا رسیدم به سینه هاش وااااای باورم نمیشد دارم با سینه های خاله ور میرم حشریه حشریش کرده بودم آه اوهش بلن شده بود با دستش کیرمو از جاش میکند که در آورد و گفت دراز بکش کیرمو گرفت دهنش واااای چه ساکی میزدمعلوم بود خیلی حرفه ای بود داشت آبم میومد که نزاشتم ادامه بده لباساشو در آوردم وای چه کوسی میدیدم بعده 7 8دقیقه لیس زدن دیگه خاله جون خشگل من داشت میمرد و همش داد میزد که رامتین منو بکن بکن تو کسم جرم بده کیرمو گرفت دستش گزاشت جلو کوسش گفت فقط بکن منو داغه داغ بود کیرمو میسوزوند اونقد آبش اومده بود که فرش خیس شده بود آروم کیرمو کردم تو کوسش یه آه کشید و گفت جوووون کیر بده به من منو بکن جر بده منو آروم تلنبه میزدمکه داد زد محکم بزن رامتین جرم بده تا میخواست آبم بیاد کبرم و در میاوردم و یکم باهاش ور میرفتم ولی زیاد طول نمیکشید و همش میگفت منو بکن نشستم رو مبل اومد روم کیرمو کرد تو کوسش یه بالا پایینی میپرید وجیغ میزد که من زود آبم اومد و زود نشست و ریختم رو سینه هاش بعد رفتیم حموم و اومدیم بیرون 2ساعت بعد اومد پیشم گفت من سیر نشدم این دفه رفتیم اتاق خواب رو تخت این دفه گفتم از کونم باید بدی اولش گفت نه ولی وسط سکس با انگشتام با کونش ور میرفتم که تو حالت سگی کیرمو از کوسش در آوردمو گذاشام دمه کونش که خیلی تنگ بود میترسید میگفت رامتین توروخدا دردم میاد کیرت کلفته که منم آروم آروم کیرمو میکردم تو کونش داشت میمرد که چند لحظه صبر کردم بعد آروم آروم تلنبه زدم دیگه از ناله خبری نبود و داشت حال میکرد باورم نمیشد دارم اون کون سکسی که تو کفش بودم رو واقعا میکنم همون کونی که یه محل واسش صف میکشیدن تا فقط ببینن رو من داشتم میکردم آبم که اومد ریختم تو کونش و همونجا لباسامو پوشیدم و یه لب گرفتیم و اونجا خوابم گرفت بیدار که شدم فکر میکردم خواب بود ولی بعدها که به هر بهونه ای میرفتم اونجا و خاله رو میکردم میدیدم که خواب نیست من واقعا داشتم اون کون رویاهام رو میکردم 2سال تموم خالم رو کردم ولی بعدش از خودم خجالت میکشیدم تا روزیکه تصمیم گرفتم این کارو نکنم الان بعده 8 سال دوباره هسش اومده چند روز پیش رفتم پی وی یه عکس سکسی فرستادن خالم گفت تو که مارو فراموش کردی چرا اینارو میفرستی گفتم من همیشه به یادت بودم گفت پس منتظرم بیا ولی نمیدونم برم یا نه چون دیگه ازدواج کردم از زندگیمم راضیم ای کارارو هم کلا گزاشتم کنار از یه طرفم بعده 10 سال همون خاله خوش هیکل و سکسیه که نمیشه گذشت گیج موندم به نظر شما برم یا نه من این داستان و برای اولین بار گفتم و کاملا واقعی بود شاید اگه رفتم بازم تعریف میکنم براتون نوشته

Date: December 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *