راننده تاکسی بانوان و

0 views
0%

سلام دوستان گل شهوانی خاطره ای که میخوام براتون تعریف کنم مربوط به تقریبا هف هشت ماه پیشه اسمم سعید هستش یه پسر معمولی هستم بعده کلی وام و جون کندن تونستم یه پژو پارس دسته دوم بخرم و تمام سرمایم و عشقم شده بود ماشینم و خیلی بهش میرسیدم یه روز که داشتم تو خیابون اروم میرفتم از پشت یه ماشین ترمز کشید و خورد به ماشینم پیاده شدم و رفتم عقب ماشین دیدم سپر ماشینم شکسته و ماشینی که بهم زده تاکسی بانوانه و یه خانوم رانندشه پیاده شد و گفت که یه ترک خورده و چیز مهمی نشده منم بهش گفتم چیییی شما به این میگی یه ترک خورده بهش گفتم قبول دارین مقصر هستین یا نه چند نفری که جمع شده بودن گفتن که چون از پشت زدین مقصرین و پلیسم اگر بیاد همینه نتیجه و بینه خودتون حل کنین منم در حضور همون افراد کارت و گواهینامشو گرفتم و ماشینش و گفتم پارک کنه و بیاد با ماشین من بریم تا یه سپر نو بگیره برام رفتم نشستم تو ماشین و اعصابم ب خاطر تصادف خورد شده بود دیدم اومد و سوار شد بردمش تا سپر رنگ شده استوک بگیرم حدود سیصد و خورده ای بود گفتم حساب کنین تا مدارکتون رو بدم دیدم شروع کرد به ندارم و توروخدا بهم فرصت بده حداقل جور کنم من همش پنجاه شصت تومن باهامه و پول ندارم گفتم باشه ومدارکت پیش من میمونه تا سپر نو بخری واسم شمارمو بهش دادم و شمارشم گرفتم فقط برای اینکه وقتی پولش جور شد باهام تماس بگیره و رفت شبش بهم اس داد که سلام منم جواب دادمو گفتم انشالله حل شده گفت که نه و خوابش نمیبره از این اتفاق و اینکه پول نداره و از شوهرش جدا شده و تنها داراییش همون ماشینه و باهاش کار میکنه من که فکرشم نمیکردم همچین وضعیتی داشته باشه و فکر میکردم شوهر داره دلم راضی نشد دیگه حرفی از پول نزدم و گفتم همون سپر رو با فایبرگلاس راه میندازم و نیازی نیست نگران باشی مدارکت و هم فردا میارم بهت میدم خیلی تشکر کرد و خلاصه فرداش تماس گرفتم که کی و کجا باید مدارک رو بیارم برات گفت من خونه هستم و باید ماشین درست شه تا بتونم برم سره کار از طرفی مدارکم هم دستم نیست و نمیتونم بدونه مدارک بشینم پشت فرمون و اینا خلاصه گفتم تا یه ساعت دیگه میام و آدرس و گرفتم رفتم به همون آدرس خونشون توی یه مجتمع بود درب اصلی رو برام باز کرد و گفت بیا طبقه ی سوم با آسانسور رفتم و طبقه سوم از آسانسور پیاده شدم دیدم با یه چادر سفید دم در ایستاده و بعد از سلام و احوالپرسی مدارک و دادم بهش خیلی تشکر کرد و تعارف کرد برم تو ولی من گفتم باخودم که حتما تعارفه و دلیلی نداره من برم تو خونه کسی که یه تصادف کوچیک باهم داشتیم خلاصه خدافظی کردمو اومدم پایین تو ماشین که نشستم فکرم پیشش بود و اینکه چرا جدا شدن و این زن به این خوشگلی و مهربونی رو چرا یه نفر طلاق داده خلاصه رفتم و شبش اس داد که سلام و لطف کردی بهم و این صحبتا و خدافظی کردیم و گذشت تا دوسه شب بعد دلو زدم به دریا و بهش اس دادم گفتم و بعده سلام و اینا گفتم که ببخشید مزاحم شدم خواستم بپرسم تونستی ماشینتو درست کنی گفت اره و پسفردا قراره ماشینش و از تعمیرگاه تحویل بگیره ومنم گفتم اگه کمکی ازم ساختس بهم بگو گفت نه تو همونقدر که مدارکمو بهم دادی بزرگترین کمک و در حقم کردی و اخرش گفتم من سعید هستم و یه چیزی تو گلومه اگه نگم دق میکنم گفت بگو راحت باش اولش اسمشو پرسیدم گفت مریم هستم و بعدش پرسیدم چرا جدا شدین از هم تو به این خوبی و این کسشعرا گفتش که شوهرش مکانیک بوده و کم کم گرفتار اعتیاد شده و چندین بار خواسته ترکش بده اما نتونسته ترک کنه و واسه همینم هر چقدر طلا و پس انداز داشته فروخته و این ماشینو خریده تا بتونه باهاش کار کنه اما از اونجایی که شوهرش کتکش میزده و ازش پول مواد میخواسته دیگه کار به طلاق کشیده و گفت بعده طلاق دیگه خبری ازش ندارم از اون شب به بعد هر شب به هم اس میدادیم یا تو تلگرام چت میکردیم و من واقعا بهش علاقمند شدم چندین بار باهم رفتیم بیرون و دستش رو میزاشت رو دستم و میگفت کنارت حس آرامش دارم و وابسته به هم شده بودیم یه شب بهم گفت دیش ماهوارم یه هفتس خرابه و میخواد نصاب بیاره اما میترسیه و گفت بیا تا تنها نباشم فرداش رفتم و طرف اومد تنظیم کرد و رفت مریم هم از اتاق اومد بیرون و ازم تشکر کرد و نشستیم کناره هم و یکم حرف زدیم و بهش گفتم من عاشقت شدم مریم و میخوامت برام هم مهم نیست که ازدواج کردی قبلا گفتش که پسر تو سه سال ازم کوچیکتری خانوادت چی و این حرفا که من دستمو گذاشتم رو لباش و گفتم هیییس مهم منو توایم که همو بخوایم و حرفه کسی برام اهمیت نداره البته اگه تو راضی باشی اینو که گفتم محکم بغلم کرد و گفت خیلی دوستت دارم اون روز پیشش موندم و غذا از بیرون سفارش دادیم و شبش خواستم برم گفت بمون سعید امشب و پیشه من باش عشقم گفتم نه چون نمیخوام فکر کنی برای اینکه باهات سکس کنم بهت دروغ گفتم که میخوامت و این حرفا ایندفعه اون دستشو گذاشت جلو دهنمو گفت هیییس و منم حرفی نزدم رفتیم تو اتاق خواب و روی تخت دراز کشیدیم و موهاشو نوازش میکردم کم کم اروم شروع کردم بوسیدن گونه هاش و لباش و اونم شروع کرد لبامون و بهم قفل کردیم و کلی لب همو خوردیم اروم اومد روم و لب میگرفتیم دستمو از روی تاپی که تنش بود گذاشتم رو سینه هاش و میمالیدم خیلی اروم و رمانتیک کم کم رفتم پایینتر و از روی ساپورت شروع کردم مالوندن کونش یه کون ناز نه خیلی بزرگ نه هم کوچیک اندام نازی داشت و کم کم لخت شدیم خیلی حشری شده بود منم شروع کردم خوردنه سینه هاش و گردنش دیگه داشت ناله میکرد حالت 69شدیم و شروع کردم زبون زدنه چوچولش و اونم برام ساک میزد هردومون خیلی حشرمون زده بود بالا کوسش و انقدر زبون زدم که قشنگ آماده شده بود برای یه سکس ناب برگشتم و کیرمو گذاشتم دم کوسش و فرستادم داخل یه کوس تنگ و ناز اروم اروم شروع کردم تلمبه زدن و خوردنه سینه هاش و چون خیلی عشق بازی کرده بودیم آبم اومد و ریختم روی سینه هاش و برای مریم هم کوسشو حسابی مالیدم تا ارضا شد و تو بغل هم شبش تا صبح سر کردیم و فرداش رفتیم حموم و صبحونه رو خوردیم و رفتم دوستان الان که این داستان و براتون نوشتم مریم هم کنارمه البته به عنوان همسرم و ما بعده اون روز دو هفته کارامون و کردیم و یه مراسم ساده گرفتیم و الان با هم خوشبختیم یکی از بهترین خاطرات سکسیمون بود که گفتیم با دوستان شهوانی به اشتراک بزاریم امیدوارم خوشتون اومده باشه دوستتون

Date: November 9, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *