سلام این یه خاطره هست نه یک داستان پس اگه باورتون نمیشه به کیرم فحش ندید من پارسام این خاطره ماله زمانیه که پونزده ساله بودم بدنم لاغر بود ولی کون بزرگی داشتم کم مو بودم ینی فقط پاهام مو داشت و رنگ پوستمم گندمی و بیبی فیس بودم سال اول دبیرستان بالا خره سرویس گیرمون اونده بود اقای احمدیان مردی سی ساله بسیار سفید پوست و بور راننده ما بود من در سرویس نفر اخر پیاده میشدم و حدودا ده دقیقه یا ربع ساعت با احمدیان تنها میشدم و چون ظهر پدر و مادرم خونه نبودن هیچ وقت بعضی اوقات با راننده دور میزدیم و تعریف میکردیم بعد از یک مدت با اقای احمدی رفیق شدیم دیگه جلو ما فحش میداد از مسائل سکسی میگفت و کلا با ما پایه بود یک روز که تنها بودیم بهش گفتم چرا ایرانی ها سایت هایی مثه برازرز و پورن هاب ندارند گفت دارن که گفتم جدی گفت اره شهوانی هست منم وقتی رفتم خونه شهوانی رو باز کردم و داستانارو میخوندیم و متجه شدم ایران چقد گی داره داستانارو میخوندم یخورده حس دادن بهم دس میداد ولی سریع خودمو سرزنش میکردم بعد مدتی که خواب دیدم دارم میدم و خیلی هم حال داره موقعی که از خواب پریدم حس دوگانه ایی داشتم و دوس داشتم بدم از یک طرفم حس سرزنش داشتم بعد از یک مدت میرفتم توی فکر دادن و دوس داشتم یه کیر خوش فرمو سفید بره توم ولی میگفتم مگه تو ایرانم هست همچین چیزی تا یادم به احمدیان افتاد اون موقع دیگه حشرم بد زده بود بالا امپرش نمیدونستم چجور بهش نخ بدم همینطور گذشت تا رسیدیم به یک بین التعطیلی اون روز هیچ کدوم بچه هامون قرار بود نیام ولی من گفتم میام ولی رانندمون نق میزد همینطور ولی من نقشه داشتم برا فرداش که ببینم میشه بهش داد شبش رفتم حموم موهای پاموهم زدم دیگه اصلا یه تاره موهم نداشتم صبحش تنا منو برد مدرسه و قرار شد ظهرش برگرده برسونتم منم که شبش موقع خواب یه ساعت نقشه کشیده بودم و تو کلاسم همش به فکر ظهر بود ظهر شد اومد دنبالم و تو راه کم کم سوپر اوردم بیرون و نشونش میدادم اونم یخورده به نفس انفس افتاده بود معلوم خیلی حشریه بع بهش گفتم ببخشی میشه نگه داری این شلواره مدرسه منو اذیت میکنه میشه بری تو این کوچه شلوار ورزیشیمو بپوشم اونم قبول کردو پیچید تو کوچه و من تو همون ماشین کونمو کردم طرفش کشیدم پایین از قبل شرتمو انداخته بودم لای قاشم و کونو بدنمو دید یه لحظه چشم بر نمیداش و همشم دسش رو شلوارش بود دیگه فهمیدم دوس داره بکنتم بعد شلوارو پوشیدمو نشستم سر جام اقای احمدی دسشو زد به کیرشو گفت سوپررو نشونم دادی کیرم بد پاشد الانم نمیخوابه منم خندیدم بعد سریع ازش پرسیدم اقای احمدی من اصلا بدنم مو در نیوورده باید چیکار کنم اون گفت ینی چجوری کجات مثلا من گفتم مثلا شکمم و سینه هام بعد پیرهنه مدرسمو دکمشو وا کردم نشونش دادم اونم شرو کرد به دس کشیدن روی شکمو سینه هام بعدش گفت بسگی داره که کیرت چقدره باید ببینمش تا بفهمم کوسه ایی یا بلوغت دیر رسه منم گفتم اخه خجالت میکشم نشون بدم اونم گفت چه خجالتی بیا منم نشون میدم یهو کیرشو دروورد دیدم یه چیز کلفت صورتی و دراز که اب شهوتش رو سرش جمع بود جلو چشامه دوس داشتم همونجا بکنمش تو دهنم بهش گفتم چه درازه اونم گفت قابلتو نداره بعد من کیرشو یهو گرفتم تو دستم و بدون مقدمه کردمش تو دهنم و براش ساک زدم اونم بلند گفتم جوووووون اره بخورش بعد دس کرد تو شرتم سوراخمو مالید بعد گفت بیا بالا بریم یه جای دیگه منم گفت بیا خونمون کسی نیس تا عصر اونم گفت باشه تو راه رفتن همش کیرشو از رو شلوار میمالوندم و اونم دیوونه میشد رسیدیم خونمون کلید درو باز کردم رفتم تو رفتم اتاقمو اونجا لخت شدم اونم اومد منو دید گفت لامصب چقد سکسیه بدنت بعد اونم لخت شد و دراز کشید رو تختمو گفت بخورش منم براش حسابی ساک زدم بعد بلندم کرد رو کمر خوابودنم در حالی که به چشمام نگاه میکرد و کیرمو میمالوند با انگشت تو کونمم میکرد و بعد که یخورده جا باز کرد پاشد کیرشو اروم گذاشت در کونم و با حوصله میکرد تو دردش وحشتناک بود اوبش اشک تو چشام جمع بود بهم گفت اولش درد داره بزار یه حالی بهت میده بعد کم کم کیرش که رفت تو شروع کرد به تلمبه زدن و همزمان جغ زدن منم داشتم از حالش دیوونه میشدم که یهو ابم اومد خیلی نبود ولی بیشتر همیشه بود اون ادامه داد تا دو دقیقا که ابش اومد فوق العاده زیاد و داغ بود کونم داشت میسوخت بعد ولو شد رو تخت و منم رفتم ابه داخل کونمو خالی کردم بعدش خواستم برم حموم که خداحافظی کردو گفت من باید برم منم خدا حافظی کردم روزای دیگه معمولا قبل که برم خونه ساک میزدم ابش بیاد و بعد میرفتم خونه تا بعدها فهمیدم که لاشی ماجرارو برای بچه های سرویسمون تعریف کرده و اوناهم که چهار نفر بودن من رو کردن که اولش ناراحت بودم و بعد گفتم من که میخوام بدم بزا حال کنم اقلا که براتون مینویسم حتما نوشته
0 views
Date: November 15, 2018