سلام دوستان عزیز امیدوارم از خاطره ای که براتون مینویسم لذت ببرید من پرنیان هستم 22 سالمه و دو ساله که ازدواج کردم میخوام خاطره سکسی که که سه ماه پیش اتفاق افتادو براتون تعریف کنم صبح اون روز مث همیشه ساعت6 30 از خواب بیدار شدم سریع یه دوش گرفتمو از خونه زدم بیرون که به قرارم با دوستام برسم اخه صبحا میریم پارک نزدیک خونمون ورزش میکنیم حدود ساعت هشت صبح بود که خسته و کوفته داشتم برمیگشتم خونه غرق در افکار خودم بودم که یه ماشین بوق زد اولش توجهی نکردم دوباره ند تا بوق زد توجهم جلب شد یه بنز بود رفتم جلو مردی که رو صندلی کمک راننده نشسته بود گفت سلام خانوم ببخشید میتونید مارو راهنمایی کنید گفتم بفرمایید یه کاغذ دستم داد و پنجره رو داد پایین سرم پایین بود و داشتم ادرسو میخوندم که یه دستمال مرطوب گذاشت جلوی دهنم با دو تا دستم نهایت سعیمو کردم که دستشو جدا کنم اما نمیتونستم کم کم بی حس شدمو دیگه هیچی نفهمیدم نمیدونم چی شد و چی گذشت چون بی هوش شده بودم وقتی به خودم اومدم حس کردم پیشونیم داغ شده انگار لبای یه نفر رو پیشونیم میلغزید و گرمای نفساش به صورتم میخورد اولش فکر میکردم خواب بودم تو یه حالت گنگی بین خوابو بیداری چشامو نیمه باز کردم که یه قطره اب چکید رو گونه هام سعی کردم چشامو باز کنم وای خدایا چی میدیدم باورم نمیشد خشکم زده بود چند دقیقه فقط نگاش کردم اون مهرزاد بود عشق دوران مجردیم کسی که حاضر بودم جونمو براش بدم کسی که فکرشو نمیکردم حتی یه روز از هم جدا باشیم نمیتونستم حرکت کنم انگار به تختی که زیرم بود چسبیده بودم مهرزاد گریه میکرد و اشکاش میریخت رو صورتم بلند شد و رفت کنار پنجره پیپشو روشن کرد هنوزم از عطر پیپش مست میشدم دلم میخواست بپرم بغلش برام مهم نبود کجامو چی شده انگار واقعا خواب میدیدم یه نگاهی به اطرافم انداختم یه اتاق خواب خیلی شیک با دکور قهوه ای پرده های شکلاتی روی یه تخت دو نفره چوبی بودم همون مانتو و لباسام تنم بود شالم دور گردنم افتاده بود پاشدم نشستم عقربه ساعت مچیم 12 ظهرو نشون میداد به مهرزاد خیره شدم بعد 4 سال که میدیدمش هیچ تغییری نکرده بود یه کم جا افتاده شده بود که جذاب ترش میکرد پاشدم و رو کاناپه گوشه اتاق نشستم هنوز هیچکدوم حرفی نزده بودیم برگشتو تو چشام زل زد وای نگاهش داشت دیوونم میکرد اشک تو چشام جمع شد زدم زیر گریه با صدای بلند گریه میکردم اومد کنارم نشست سرمو گرفت تو سینش و موهامو ناز میکردیه پیرهن مشکی و شلوار جین ابی روشن تنش بود سرمو بوسید و چونمو بالا گرفت و دوباره تو چشمام خیره شد ولباشو روی گونم گذاشت و چند لحظه مکث کرد و اروم بوسید و لباشو جدا کرد یه دفعه مث برق از جام پریدم گفتم من چرا اینجام منو به چه حقی اوردین اینجا بلند شد اروم بغلم کرد و گفت شششششش نمیدونم چرا ولی تو بغلش اروم گرفتم گفت عزیزم لباس توی کمد هست هر چی دوسداری بپوش اماده شو من میرم تو پذیرایی اماده شدی بیا بیرون بریم ناهار بخوریم اینو گفتو رفت تو ایینه خودمو نگاه کردم ارایش چشمام ریخته بود رفتم دستشویی و صورتمو شستم کمدو نگاه کردم چند دست لباس مجلسی زنونه تو کمد بود نمیدونستم اندارم میشه یا نه یه دکلته مشکی کوتاه انتخاب کردم زیرش یه ساپورت مشکی تنم بود موامو سشوار کشیدم لوازم ارایشمو از کیفم دراوردمو یه کم ارایش کردم تو ایینه خودمو نگاه کردم خیلی خوشگل شده بودم لباس مشکی تنم با پوست سفیدم در تضاد بود و رونای پرم لباس کوتاهو به تنم خیلی قشنگ تر کرده بود رفتم بیرون با دیدنم لبخند زدو گفت پرنیان خیلی ماه شدی کاش همیشه همینجا پیشم بمونی یه لبخند زدم بلند شدو دستامو گرفت رفتیم اشپزخونه یه میز خوشگل چیده بودن یه کم مرغ سوخاری و سالاد خوردم سر ناهار کلی از گذشته حرف زدیمو خندیدیم بعد رفتیم توی همون ااق خوابی که توش به هوش اومده بودم روی تخت کنارش نشستم و سرمو رو شونش گذاشتم انگار به 18 سالگیم برگشته بودم ارامش عجیبی داشتم هیچ ترس و دلهر ه ای تو دجودم نبود اروم اروم بودم حتی به شوهرم فکر نمیکردم موبایلمو خاموش کردم و گفتم میخوام یه روز مال خودم باشم بدون هیچ مرزی یه شیشه میسکی روی میز بغل تخت بود مهرزاد گیلاسو براداشتو برام یه کم ویسکی ریخت منم برای اون ریختم و گفت به سلامتی عشقمون که بعد 4 سال زندست و هر دو همزمان پیکو خوردیماحساس کردم تا پایین سوختم همون لحظه خواستم بالا بیارم ولی جلوی خودمو گرفتم چند پیک دیگه خوریم سرم کم کم گیج میرفت بدنم گرم گرم شده بود لبامو گاز میگرفتم سر شده بودن به چوب بالای تخت تکیه داده بودیم سرمو گذاشتم رو پاهای مهرزاد با دستش سرمو اورد بالاتر ودهنشو گذاشت تو دهنم واااااااااااااای اصلا توی این دنیا نیودم انگار داشتم پرواز میکردم اصلا لبامونو از هم جدا نمیکردیم منم لباشو میخوردم زبونشو گذاشت تو دهنمو میچرخوند داشتم دیوونه میشدم یکی از دکمه های پیرهنشو باز کردم و به موهای خشن رو سینش چنگ مینداختم و لبای همو میخوردیم بعد برگشتم زیپ پشت پیرهنمو باز کرد و از تنم دراوردش یه سوتین نارنجی اسفنجی تنم بود سینه هام به هم چسبیده بودن حس میکردم سوتینم برام تنگ شده سینه هامو فشار میداد دستای مهرزاد سینه هامو نوازش میکردو از روی سوتین بهم دست میکشید دوباره لبامو مکید و از روی ساپورت به پاهام دست میکشید و خیلی حشریم میکرد گفتم مهرزاد داغم دلم میخواد بپرم تو اب گفت پاشو بریم حموم رفتیم تو حموم تلو تلو میخوردیم ابو باز کردیمو رفتیم زیر دوش شورتو سوتینم تنم بود اونم فقط شورتش پاش بود زیر دوش به هم چسبیدیم وان که پر از اب شد دو تایی رفتیم توش حتی یه لحظه از هم جدا نمیشدیم سوتینمو باز کرد جای سیماش رو بدنم افتاده بود سرشو برو کنار گردنم گردنمو میلیسید صدای نفساشو حس میکردم کنار گوشم حرفای عاشقانه میزد و با دستاش سینه هامو محکم میمالوند رفت پایین ترو نوک سینه هامو گرفت تو دهنش و میمکید و زبون میزد سینه هام سنگین شده بود تحمل نداشتم دوسداشتم زودتر بذاره تو کسم راحتم کنه اما انگار میخواستدیوونه ترم کنه کمرمو گرفت و منو بغل کردو گذاشت لبه وان نگین نافمو دراورد و زبونشو برد توی نافم شکممو بالباش حس میکرد و میلیسید پاهامو تا جایی که میتونستم باز کردم گفتم درش بیار مهرزاد درش بیاااااااار بند شورت لامبادای نارنجیمو باز کردو کسمو لخت کرد چوچولم داشت نبض میزد سرشو به کسم نزدیک کرد و یه گاز اروم از بالای کسم گرفت گفتم اخخخ مردم مهرزاد همه جای کسمو بوس کرد لباشو چسبوند به چوچولمو اروم میک میزد وقتی چوچولمو میکشید تو دهنش میگفتم جووووووووون زبونشو میکشید لای کسم بعد با دستش یه کم مالوندش دوباره زبونشو انداخت لای کس پف کردم میگفتم کسمو بخور کسم مال توا داغ کیر میخواد دیوونه شده بودم هیچی نمیفهمیدم میخواستم ارضا شم ولی خودمو نگه داشتم بلند شدم و گفتم حالا نوبت توه بشین بالا نشست و پاهاشو باز کرد تا حالا کیرشو اونجوری ندیده بودم دو برابر 4 سال پیش شده بود گرفتمش تو دستم و باهاش بازی کردم و گذاشتمش بین لبام ولی میک نمیزدم فقط حسش میکردم بیشتر بردمش تو دهنم کیرش با اب دهنم خیس خیس شده بود یه اب بدمزه اومد تو دهنم اب دهنمو بدون اینکه بفهمه از لای کیرش انداختم بیرون اینبار محکم تر براش ساک زدم کیرش مث چوب سفت شده بود تخماشو لیس زدم سوراخ کونشو همه جاشو انگشتمو بردم تو سوراخ کونش گفت نکن درد داره ولی بیشتر بردم تو انگشتمو تو کونش جلو عقب میکردمو ساک میزدم به میکشید گفت نکن الان میاد رفتم بالا درازش کردم رو سرامیک نشستم رو کیرش گذاشتمش لبه کسم کسمو با دستم باز کردم سرشو گذاشتم توشو اروم نشستم و خوابیدم رو مهرزادو محکم بغلم کرد میگفت قربون کس تنگت برم پرنیان مال کیه کست میگفتم کیرتو میخوام کیر خوشگلتو بعدش من خوابیدم زیرش پاهامو بردم هوا و باز کردم کیرشو دوباره کرد تو کسم اما نه همشو فقط سرشو چند بار جلو عق کرد و یه بار محکم کیرشو تا ته برد تو کسم جیغ زدمخیلی محکم میکرد کیرش میخورد ته کسم دوباره درش اورد و سر کیرشو اروم اروم مالید رو چوچولم پاهامو محکم به هم گره زده بدم میگفتم مهرزاد منو بکن کیرش لای کسم بود سر کیرش نرم بود خیلی تحریکم میکرد رو چوچولم سر میخورد اه و ناله میکردم میگفت جونم اب کستو درمیارم کیرم توشه جوووووونم پرنیان منم میگفتم اخخخخخ تند تر وااااااای شدم کسم چند تا شکلیک محکم کردو ابم ریخت بیرون دوباره کیرشو کرد تو کسمو چند بار محکم تلمبه زد و ارضا شد ابشو تو کسم حس کردم کسم با ابش داغ شد کیرشو در نمیاورد خوابید روم چند تا بوسم کرد و هر دو بی حال شدیم نوشته
0 views
Date: November 7, 2018