رز آبی ۱

0 views
0%

ناخودآگاه سرعت قدم هام آهسته شد و چشم هام خیره خیره به چیزی که مغز توان کنترلش رو نداشت قلبم به واسطه چشم هام همون چیزی رو میدید که سالها درون خودش کنکاش میکرد و مغز از درکش ناتوان بود وقتی از کنارم گذشت این قلب بود که به سر و گردنم دستور برگشت داد تا دوباره با چشم ها بتونه نگاهش کنه ولی اون اصلا متوجه این نگاه برخاسته از اعماق قلبم نشد نمیدونم چرا قلبم داشت با خودش کلنجار میرفت که تکون های همکارم منو به خودم آورد تازه فهمیدم که توی پیاده رو هستم و همکارم از پشت سر صدام کرده ولی من نشنیده بودم و به رویای به حقیقت پیوسته ام خیره شده بودم و همکارم فکر میکرده دارم به اون نگاه میکنم ولی خبر از دریای طوفانی درون قلبم که موج های خروشانش به صخره های احساسم برخورد میکرد نداشت افکارم با این سوال همکارم که به کجا خیره شده بودی برای جواب خودش رو جمع و جور کرد ولی کماکان قلبم جای دیگه بود از پاسخ به سوالش طفره رفتم ولی هر از چند گاهی دوباره ازم همون سوال رو میپرسید و من هم با لکنت بحث رو عوض میکردم وقتی وارد آموزشگاه شدم مدیر آموزشگاه هم متوجه حال عجیبم شد و گفت میخوایید کلاس رو کنسل کنم که گفتم نه حالم خوبه یادم نمیاد اون روز چطوری گذشت و کلاس ها تموم شد وقتی خواستم برم خونه دوباره از همون جایی رد شدم که دیده بودمش تا دوباره قلبم ارضا بشه ولی افسوس چند روزی گذشت و به امید اینکه دوباره ببینمش جایی که قبلا دیده بودمش سرعتم رو کم میکردم ولی انگار پروانه ای بود که اون روز لحظه ای روی گل قلبم نشست تا خواسته واقعی تمام وجودم رو بشناسم و پرواز کرد و رفت جایی که دیده بودمش یه گل فروشی بود به اندازه دو تا مغازه که سرتاسر شیشه بود ولی اینقدر گل مصنوعی گذاشته بود که داخل مغازه دیده نمیشد یه روز که چند متری مونده بود به اون گل فروشی برسم یه خانمی با مانتوی کوتاه جذب و ساپورت و کفش پاشنه بلند و آرایش خیلی غلیظی داشت قدم زنان از روبرو میومد که اون هم به گل فروشی نرسیده بود وقتی به مردهای دور و اطراف نگاه کردم تصور کردم که اون خانوم لخت اومده بیرون که اونطوری نگاهش میکردن ولی من اصلا برام مهم نبود اینبار قلبم پاهام رو نگه داشت تا چشمام بتونه سیرابش کنه خدایا اون همونی بود که چند روز پیش دیده بودم از همون گل فروشی اومد بیرون و جلوی در ایستاد و به اون زن نگاه میکرد مردی حدود سی تا سی و پنج ساله چهره ای مردونه و با جذبه صورتی شیش تیغه قد بلند و هیکلی که نمایانگر ورزشکاری با وزنی بالغ بر صد و بیست کیلو بود آهسته قدم هام حرکت کرد ولی چشمام یه لحظه هم گمش نمیکرد تا وقتی که رسیدم بهش برگشت داخل مغازه و من هم نمیدونم چه طور شد که دیدم پشت سرش داخل مغازه هستم وقتی به خودم اومدم که دستم رو گرفته بود و گفت چیزی میخواستید من و من کنان گفتم گل میخوام ولی گل های طبیعی ندارین گفت چرا دارم داخل اون یخچال هستش وارد مغازه که میشدی قدم به یه راهرو باریک میذاشتی که به انتهای مغازه ختم میشد و سمت راستش رو ویترین مانند درست کرده بود که پر از گلهای مصنوعی بود که از پشت شیشه به بیرون دید داشت تقریبا وسط اون راهرو سمت چپ یه اتاقک بود که به سمت راست راهرو دید داشت طوری که از اتاقک بیرون مغازه رو نمیشد دید و از بیرون داخل اتاقک دیده نمیشد یخچال انتهای اون اتاقک بود که کنارش یه مبل سه نفره راحتی قرار داشت و یه میز آهنی و یه صندلی پلاستیکی بزرگ سفید خودنمایی میکرد وقتی رفت داخل اتاقک من هنوز مات و مبهوت بودم که گفت مگه گل طبیعی نمیخواستین خودم رو جمع کردم و گفتم بله و رفتم داخل اتاقک گفت که از داخل یخچال گل بردارید چند لحظه بیشتر طول نکشید که شیش تا شاخه گل رز برداشتم و برگشتم سمتش و گفت دسته گل بزنم براتون طوری بله گفتم که انگار عروس بله گفته حالا اون بود که مات و مبهوت به من خیره شده بود و من هم داشتم بال در میاوردم و پیش خودم تصور میکردم که اونم از من خوشش اومده ولی عمر اون فضایی که نفس نمیکشیدم چند ثانیه بیشتر طول نکشید و دوباره همون نگاه بدون روح اون حکم فرما شد کیفم از دستم رها شد و افتاد روی زمین و بی حرکت ایستاده بودم انگار که قلبم ایستاده باشه فقط حرکات لبش رو میدیدم ولی صدایی نمیشنیدم که اومد سمتم و دستاش رو گذاشت روی شونه هام و گفت حالتون خوبه نمیدونم چی جوابش رو دادم چون صدای خودم رو نمیشنیدم اون لحظه فقط میخواستم که بغلش کنم ولی نمیدونم چرا دستهام یاری ام نمیکرد تا وقتی که منو نشوند روی اون مبل و برام آب آورد بعد از اینکه یه مقدار حالم اومد سره جاش ازم پرسید تدریس میکنید که زبونم به کلمه نه چرخید تازه یادم اومد که نیم ساعت گذشته و کلاسم دیر شده توی آموزشگاه انگلیسی درس میدادم هنوزم درس میدم ولی نه مثل روزهای گذشته از کنارم بلند شد و رفت به ادامه دسته گل درست کردنش و من هم محو تماشای چهره و هیکلش شدم 8 1 8 2 8 2 8 8 8 2 ادامه نوشته

Date: May 4, 2020

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *