رضا عاشق باران

0 views
0%

من رضا هستم 18سالمه این داستان سکسی نیست ماجرای خودمه ک برمیگرده ب چندسال پیش راستش من 3سال پیش خیلی ب چت کردن علاقه پیدا کردم اون موقع گوشی اندروید نداشتم ی گوشی نوکیا بود ک ی برنامه روش نصب بود ب اسم اواکس خلاصه وارد اواکس شدم ی مدتی گذشت خیلی تو کف دوست دختر بودم همش دوس داشتم با ی دختر رابطه داشته باشم خلاصه ی مدتی گذشت ک با ی دختری دوست شدم من خیلی بهش علاقه مند شدم اصلا راحت تر بگم دیونش شده بودم دوسش داشتم بعد گفت شماره میدم بزنگ منم گفتم بزار زنگ بزنم بهش شاید جور شد باهم باشیم خلاصه شماره داد بهش زنگ زدم اشنا شدیم البته اینو هم بگم دوستی ما فقط تلفنی بود ی چیز دیگه تو این مدتی ک بودیم شارژ هم بهش میدادم همیشه دوسش داشتم الان هم چندساله ک ولش کردم اون وقتا ک باهم بودیم وقتی زنگ میزدم بهش داءم هی میگفت درحال مکالمه منم واقعا خیلی عصبانی شدم خیلی هم نگران شدم وقتی زنگ زدم بهش گفتم درحال مکالمه بودی باکی اونم گفت با خالم اصلا اشک تو چشمام نزدیک بود جمع بشه مدتها گذشت تا اینکه زدم ب سیم اخر بهش گفتم ببین هرچی ازم خواستی ن نگفتم حتی گفتی شارژ حالا من ازت ی چیزی بخوام انجام میدی گفت اره یکم هم سکسی بود اما من زیاد ب سکسی بودنش اهمیت نمیدادم بهش گفتم عکس بده دختره هم اخر مکالمه مون گفت رضا ی چیزی یادم رفت گفتم چی گفت دوست دارم خلاصه عکس داد گفت خودم هستم درصورتی ک عکسا تکراری بودن منظورم اینه دروغ میگفت خودمم منم گفتم بزار ی فرصت بهش بدم منم خودمو زدم ب بیخیالی یا 2یا3بار هم باهم قهر کردیم یا من منت کشی میکردم یا اون تو این چند سالی هم ک باهاش بهم زده بودم دلم تنگ شده بود واسش اصلا بعد 1سال قهری با گوشی یکی از دوستام بهش زنگ زدم جواب داد ب محظی ک گفت الو اصلا ی طوری شده بودم خواستم بهش بگم منم رضا اما گفتم چ فایده باهم اشتی کنیم ک دوباره بماند حدود22سالش بود اما الکی گفت16سالمه درصورتی ک باور نمیکردم اصلا صداش ب 16سالها نمیخورد دیگه بیشتر باهم اشنا شده بودیم هی حرف از ازدواج میزد همینجوری الکی ک ب شوخی هنوز تا هنوزه دلم میخواد بهش زنگ بزنم بهش بگم ببخشید معذرت میخوام منم حق داشتم چون کنترل کردنش یکم سخت بود ی بار هم قهر کرد انقد قربون صدقش رفتم تا اینکه اشتی کرد اما همیشه این خاطرات تو ذهنمه اصلا فراموش نمیکنم یا جرعت نداشتم این قضیه رو پیش کسی مطرح کنم چون با خودم فکر کردم شاید یکم دیوونگی باشه چندسالیه ک باهم قهریم اصلا شایدم منو هنوز فراموش نکرده ته دلم هنوز دوسش دارم با اینکه خودمم میدونم چند سال گذشته از این ماجرا منم گفتم بزار قضیه رو تو سایت شهوانی بگم شاید کسی باشه خب دوستان قضیه من این بود حالا من منتظر راهنمایی های شما هستم گاهی وقتا ب ذهنم میاد بخدا بقران دروغ نیست ب جون مادرم راسته یادمه گفت تو داروخانه کار میکنم گفت ی بار ی پسر اومد کاندوم گرفت گفت میای بریم خونه خالی بهش گفتم ن خلاصه اینجوری خواست حرسمو دربیاره شاید هم خودش ی روز این قضیه رو بخونه راستی اسم دختره باران هس دوستان منتظر پیشنهاد یا هرچی ک هست هستم بقران راسته فقط ازتون راهنمایی میخوام راهنمایی تورخدا یادتون نره نوشته رضا عاشق

Date: June 16, 2020

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *