رفتار عجیب زنم

سلام من ۲۵ سالمه و زنم ۲۶ سالش تو دانشگاه اشنا شدیم یه دختر قد بلند و جذاب که با هیچ کس نمیپرید و اصلا با پسرا حرف هم نمیزد نمیشه گفت فوق العادس اما خوشگل و خوش هیکله بعد ۵ سال دوستی و کلی مشکلات و مخالفت های خانواده ها ازدواج کردیم ولی هنوز سر خونه زندگی نرفتیم و عقدیم خانومم دانشگاه قم میره و کارشناسی ارشد میخونه خودم اصرار کردم که بره اوایل با یه خانم ۴۵ ساله مجرد دوست شد و با ماشین اون میرفت من صب زود حدودای پنج میبردمش دمه عوارضی و بعد با اکن میرفت دانشگاه چند وقتی گذشت تا یه همکلاسی مرد متاهل داشتن که اونم از تهران میرفت و برا اینکه تو راه اون زنه خوابش نگیره قرار سد سه تایی برن و هر دفه یکی ماشین بیاره اخه خانومم رانندگی بلد نیست و نصف راهو مرده میشینه و نصف راهو اون زنه چند باری اون زنه غیبت گرده بود و من چون خیلی حساس بودم به خانومم گفتم با اتوبوس برو بیا که با مرده تنها نباشه البته خودشم مایل نبود با هاش بره چند وقتی گذشت و من حس کردم برگشتنه ها وقتی تنهاس زودتر از ساعتی که اتوبوس میرسه به عوارضی میرسه اخه برگشنته هم میرم دنبالش خلاثه شک کردم و یه دفه نیم ساعت زودتر رفتم اونجا وایسادم و دیدم بله با اون یارو اومد و پیدا شد و بهم زنگ زدو گفت من رسیدم به رو نیاوردم اما هر بار همین اتفاق میفتاد یه بار رفتم دانشگاه و تو راه برگشت پشتشون راه افتادم و دیدم بله تو راه برگشت چه خبره و چه ماچو بوسه هایی که ردو بدل نمیشه و غم انگیز تر ار اکن این که چندین بار زنم میرفت پایین و چیزی معلوم نبود اما میشه حدس زد چه اتفاقی میفته منم هنگم اخه زنم اصلا اهل این حرفا نیست و نبود نمیدونم چیشده اصلا تو این فازا نبود من سر سوزنی ازش چیزی ندیده بودم حتی الانم با تون یارو در ارتباط نیست به جز اون مسیر حتی پیامی ردو بدل نمیشه ماوعاشق همیم و ظاهرا از سکسمون راضیه هنگم نمیدونم چیکار کنم حس مرده ها رو دارم فردا هم زنه نیست و احتمالا برگشتنه با یارو میاد میخام برم ببینم چه خاکی به سرم میشه ادامه نوشته