سلام من برای اولین بار میخوام یه داستانی بنویسم که از اولش تا آخرش حقیقته اگه جمله بندیم غلط بود یا غلط املایی داشتم من ببخشید روزهای آخر فروردین ماه پارسال بود منظورم سال 94 داداشم میخواست برای پسرش یه پلی استیشن 2 بخره من به من گفت میتونی بری بازار یا توپخونه برام یه تمیز و سالمش پیدا کنی من وقت گشتنش ندارم منم گفتم یه روز که از سرکار زدم بیرون سوار مترو میشم میرم توپخونه دنبالش میگردم تو سرکار به همکارام موضوع گفتم یکیشون گفت چرا میخوای تا اونجا بکوبی بری از شمال غرب تهران تا مرکزش گفتم پس کجا برم گفت برو با گوشی تو سایت دیوار بگردی سالم و قیمت مناسب پیدا میکنی منم گشتم یه پنج شش موردی پیدا کردم مخصوصا اونایی که از غرب و شمال غرب تهران بودنو انتخاب کردم به چندتاشون زنگ زدمو رفتم دیدم قیمت ها تا 150 تومن بودش یکی دیگه باز تو دیوار دیدم که هم جعبه داشت و هم نسبتا به پلی استیشن های قبلی که دیده بودم تمیزتر بودش ولی منزلشون تو انتهای خیابان فاطمی روبروی پارک لاله و هتل لاله بودش زنگ زدم یه خانومی گوشی برداشت سلام علیک کردیم قرار شد بعد از پایان تایم طرح ترافیک ساعت 8 شب برم دستگاه ببینم راستش از صدای خانومه هم کمی خوشم اومد و دوست داشتم چهرشم ببینم ساعت 7 30 رسیدم دم خونشون زنگ زدم به گوشیش گفت من خودم تو راهم پانزده الی بیست دقیقه دیگه میرسم دم خونه منم ماشین جای خوب پارک کردمو شروع کردم به شنیدن آهنگ دیدم بعد از بیست دقیقه دیدم گوشیم زنگ خورد برداشتم خانومه بود با خط خونشون زنگ زده بود کمی معذرت خواهی کرد گفت اگه امکان داره ساعت هشت و ده دقیقه برم دم خونشون منم مثل بچه سربزیر آدم گفتم چشمو گوشی قطع کردم یه دفعه فکری زد به سرمو شماره موبایلشو تو گوشیم سیو کردمو رفتم تو تلگرام ببینم عکسی از خودش گذاشته یا نه دیدم سه تا عکس از خودش گذاشته و انصافاً با اون حال که عکسای قشنگی گذاشته بود ولی سرسنگین و با متین گذاشته بود نزدیکای ساعت هشت و ده بود که دیدم خودش دوباره تماس گرفتو گفت بیام دم منزلشون منم در ماشین بستم یه دستی به لباسم کشیدمو رفتم زنگشون زدم آیفون برداشت خودم معرفی کردمو در برام باز کردو رفتم تو خونشون طبقه سوم بود رفتم با آسانسور بالا در آسانسور که باز کردم دیدم در خونشون نیمه بازه زنگ زدم اومد دم در تعارف کرد رفتم تو بعد از سلام و احوال پرسی دیدم بابت معطل کردن من دوباره داره ازم معذرت خواهی میکنه و منم ازش معذرت خواهی کردم که بد موقع مزاحمشون شدم با یه لباس معمولی ولی قرمز رنگ و شلوار سفید بود و دور سرش با حوله حموم پیچیده بود قشنگ تابلو بود که رفته بود حموم من منتظر شوهری فرزندی مادری پدری بلاخره یکی بودم که تو اون خونه باشه دیدم هیچ کس نیست و خودش تنهاست خیلی مهربون و ناز صحبت میکرد منم ازش پرسیدم که میتونم بلاخره دستگاه ببینم یا نه که با هم رفتیم دم تلویزیون و میز تلویزیون و دستگاه روشن کرد و یهو اومد بی مقدمه پیشم رو مبل نشست راستش کمی جا خوردم ولی ادای آدمای باکلاس در اوردم که انگار بیخیال این کارام خلاصه دستگاه امتحان کردیمو خیلی هم عالی و در حد نو بود جعبشم بغل میز بود گفتم این دستگاه واسه کیه گفت برای داداشمه گفتم داداشت الان کجاست و میدونه دستگاه میخوای بفروشی گفت داداشم الان نزدیک چهار ماهه که با مادرم و خواهر کوچیکم رفتن فلاند و اونجا زندگی میکنند منم اینجا چون کارم اداریه و کار میکنم مجبور شدم بمونم منم از کارم گفتمو که مثل خودش تو اداره کار میکنمو خلاصه یه چند دقیقه ای با هم دردودل کردیم رفتیم سر قیمت گفت من گذاشتمش تو دیوار 150 قیمتشم همونه منم گفتم قیمت پایین هم من سراغ داشتم من نهایت 100 بدم رفتیم تو فاز ایرانی بازی و چونه زدن تو حالت چونه زدن بودم که یه دفعه با دستش دستمو گرفتو گفت شما 150 بده من از خجالت شما در میام باور کنید انگار با بتن دهنمو بست باورم نمیشد که این حرکت پیاده کرد چون اصلا بهش نمیخورد هیچ رقمه این کاره باشه منم از یه طرف داغ کرده بودم و از طرف دیگه از ترس ریده بودم به خودم نمیدونم چرا ولی ترس داشتم دستم با دو دستش گرفتو گفت چرا دستت انقدر سرده گفتم والا یه حرفی زدی که از تو داغم کردو از بیرون فریزم کرد شروع کرد به خندینو منم کمی آروم شدم برگشتم گفتم چجوری میخوای از خجالتم بیای بیرون نه گذاشت نه ورداشت یهو بلند شد نشست رو پاهامو گردنمو بغل کردو گفت من راستش نمیدونم چرا از تو خوشم اومده منم به شوخی گفتم دل به دل راه داره باز زد زیر خندهو گفت خوردنو دوست داری منم خودمو زدم یه نفهمی مثل یه گاوی که هیچی حالیش نیست گفتم منظورتو نفهمیدم باز زد زیر خنده گفت دوست داری برات بخورم گفتم چیو خندیدو گفت واقعا نمیدونی یا منو ایستگاه کردی ایندفعه من خندیدمو گفتم نه شما کمی ایستگاه شدی باز خندیدو گفت جوابمو ندادی گفتم خانوم البته که دوست دارم هم دوست دارم برام بخورن و هم دوست دارم حسابی بخورم باورنمیکنید قشنگ خوشحالی رو تو چشماش دیدم جفتمون خر کیف شده بودیم انگار به خر کارخونه تیتاپ نشون داده باشن همونطوری شده بودیم برگشتم گفتم یلدا خانوم یه سوال گفت بپرس گفتم واقعا به این پنجاه تومن نیاز داری که میخوای این حرکت بخاطرش انجام بدی البته ببخشید ازتون میپرسم باز خندید گفت نه یه بار بهت گفتم بازم بهت میگم من نمیدونم چرا ازت خوشم اومده بخاطر همین بحث پول ادامه دارش کردم تا با هم کمی باشیم منم دیدم اینطوری داره میگه بغلش کردمو یه بوس نازو خوشگل از لباش گرفتم و تو بغلم شروع کردیم به مالیدن همو لب گرفتن بعد که لباسای هم در اوردیمو منم تو در اوردن لباسش حسابی بهش حال داده بودمو همه جاشو سانت به سانت خورده بودمو نوازش کرده بودم گفتم با 69 حال میکنی گفت خیلی هنوز شورتامون تو تنمون بود باورکنید انقدر داغو شهوتی شده بود که وقتی از رو شورتش کوصشو با دهنم کمی خوردمو لیسیدم از لذت زیاد اورگاسم شد و بی حال دراز کشید رفتم کنارش دراز کشیدمو گفتم اگه دوست داری و حالش نداری ادامه ندیم یه به صورتم نگاه کردو پرسید نه من هنوز باهات کار دارم من خوابوند رو کاناپشون شورتم کشید پایینو با دست کمی با کیرم ور رفتو هی زبون میزدو قربون صدقش میرفت منم با اون حال که خیلی داشتم حال میکردم ولی راستش داشتم به این فکر میکردم که آخه اصلا به قیافش نمیخوره که اهل این کارا باشه بعد کیرمو شروع کرد به خوردنو میک زدن منم دیدم اینطوری نمیشه کشیدم بالا برعکس خودم کردمشو به حالت 69 شروع کردیم به خوردن هم اول از لای شورت براش شروع کردم به خوردن بعد از تنش در اوردمو شورع کردم به نحو عالی و حرفه ای براش خوردن دیگه کیرمو نمیخورد فقط گرفته بود دستش و چشماشو بسته بود دقیقا این صحنه یادمه فقط اههههه و اوووه میکردو ناله های آرومی میزد واقعا کوصش تمیز بود خیلی نازو خوردنی بود با اون حال که رنگ کوصو کونش برنزی و سبزه بود ولی واقعا تمیزو دوست داشتنی بودش دیدم بازم داره اورگاسم میشه چوچوله نرمشو کردم دهنمو محکم شورع به مکیدنش کردمو دور سوراخ کونشو با آب کوصش خیس کردمو انگشتم آروم میکردم توشو بازی بازیش میدادمو در میوردمو دوباره تکرارش میکردم وقتی برای بار دوم که اورگاسم شد آبش قشنگ تو دهنمو زیر چونم حس کردم بیخیال خوردن شدمو بغلش کردمو تو بغلم قربون صدقش رفتم بیست و هشت سالش بود دختر بود و پرده داشت با دوست پسراش چند باری سکس از پشت داشت ولی خیلی بدش میومد از پشت سکس کنه میگفت مجبوری دادم بهشون بهم گفت تو که هنوز ارضا نشدی قرار بود من بخورمتو بهت حال بدم انگار قضیه برعکس در اومد منم گفتم اشکال نداره دیدن لذت اورگاسمت به من بیشتر حال داد گفت میخوای از پشت بدم بشی گفتم نه اگه حالشو داری فقط برام بخور تا بشم اگه نکه ادامش ندیم دوباره اومد بغلم کردو با خنده لبامو خوردو گفت دوست دارم ارضا شدنتو ببینم خیلی وقته آب کیر از نزدیک ندیدم دلم واسه بوی گندش تنگ شده اومد لای پاهام خوابیدو من که دراز و لخت عینه تارزان رو زمین افتاده بودم شورع کرد با کف دستش سر کیرمو مالوندو یهو کرد تو دهنشو مشغول خوردنش شد منم واقعا داشتم لذتش میبردم یواش یواش بعد از سه چهار دقیقه دیدم دارم میشم اشاره کردم که داره میاد در اوردو برام جق زدو آبم که اومد ریخت کف دستشو هی میخندید بعد آروم مالیدش رو سینشو با دستش تا بالای نافشو مالید بعد گفت میخوام برم حموم میمونی تا بیام گفتم تو برو حموم من میرم دستشویی گفت زود میام پنج دقیقه ای جفتمون اومدیم بیرون من لباسامو پوشیدم اونم لباس راحتی خواب پوشید اومد باز بغلمو بوسم کردو بوسش کردم دستگاه گذاشتش تو جعبش و درش چسب زدو داد دستم منم از تو کیفم 150 در اوردمو بهش دادم دیدم باز خندیدو بهم گفت آقا پسر 100 کافیه گفتم نه اصلا راه نداره باید بگیریش ولی با زور 100 برداشتو گفت همین کافیه ساعت نگاه کردم دیدم یک ربع به ده شبه گفتم یلدا فردا باید بری سرکار گفت آره باید هشت اداره باشم گفتم که تو امروز به خاطر من از شام شبتم موندی باز خندیدو گفت بخاطر تو نه اگه موندم بیشتر بخاطر خودم بی شام موندم گفتم تو که پنجاه تومن قبول نکردی بخاطر پلی استیشن ازت خواهش کنم این پنجاه تومن بگیری برای سفارش شامت قبول میکنی یه نگاه به چشمام کردو صورتو لبامو بوسیدو گفت از دست تو باشه این پنجاه تومنم بر میدارم برای شام شبم و باز خندیدو گفت تو خیلی باحالی منم بغلش کردمو گفتم باحالی از خودته عزیزم یه دونه باشی یلدا خانوم گفتم میتونم باحات در ارتباط باشم گفت هرموقع بخوای منم باز بوسش کردمو باهاش خداحافظی کردمو اومدم بیرون تا خونه فقط خنده های نازو قشنگش جلوی چشمام بود تا پنج ماه باهاش ارتباط داشتم نه ارتباط سکسی فقط در حد تلفن فقط یک بار با هم رفتیم پارک چیتگر دوچرخه سواری بعد متاسفانه مادرش با پدرش از فلاند اومدنو بردنش پیش خودشون اونجا الان فقط تو اینستاگرام باهاش در ارتباطم هیچ وقته هیچ وقت این خاطرش از ذهنم پاک نمیشه واقعا دوست داشتنی و خانوم بودش این پلی استیشن برادر زادم خاطره خوبی برام بجا گذاشت ببخشید سرتون درد اوردم اینم از یکی از خاطرات رومانتیک و سکسی بود که داشتم و برای اولین بار اینجا گذاشتم پاینده باشید بای نوشته
0 views
Date: February 21, 2020