روابط و اتفاقات با خاله حشری

0 views
0%

سلام دوستان بنده با گوشی تایپ میكنم احتمال داره غلط املایی داشته باشم یا اینكه مشكل نگراشی بنده نویسنده نیستم صفحه كلید ایفون عربیه احتمال داره اعراب رعایت كنه بعضی جاها امیدوارم وقت بزارید داستان منو بخونید بیشتر دنبال یك سوال هستم كه ایا من اشتباه كردم یا اینكه نه خب داستان ما از اینجا شروع شد من تقریبا ١٩ ٢٠ سالمه و خالم الان بابد حدود ٢٦ ٢٧ باشه از بچگی رابطه خوبی داشتیم تا اینكه یه مدت دانشجو شدو ما ندیدیمش چون یه شهر دور بود خیلی كم میدیم همو شاید بین ترم ها یا اگر فرجه می امد خیلی كم یعنی میتونی بگم بیشترین مدت دیدن هم تابستون بود خالم همه چی به من میگفت همه چی یه اتاق داشت اون ور خونه حتی راجب اینكه یه نفر بوسیدتش اولین بار از لب در دوران دانشجویی به من گفته بود با اینكه اول كولی بازی در اوردم اما بعدا دوس داشتم بیشتر بدونم بی ضرفیت بازی در نمی اوردم خالم همیشه عادت داشت فیلمای گوشی منو ببینه بعد میگفتم فیلم سكسی همه میگفت خب تو پیش من نیا تنها میبینم خیلی جلو جلو میزد همه میدید من همیشه میرفتم خونشون از ١٦ ١٧ سالگی مخصوصا از دورانی كه كم كم دانشگاهش تموم شده بود دگه عادت كرده بودم از در می امدم تو بغلم میكرد میگفت خاله بوس كن منم كم كم پرو شده بودم میگفتم لب فقط بعضی موقع ها به زور لباشو میبوسیدم یا اینكه جایی بود از پست سینه هاشو میگرفتم خالم قد زیاد بلندی نداشت اما از اونجایی كه پدربزرگم یه ادم چهارشونه كلا نژادی اینجورین و مادر بزرگم یه دختر لاغر معمولی خالم با مو های فر بلند و كمی هم تپل هست و پوست سبزه تغریبا جذاب به نظر میرسه رابطه ما خیلی صمیمی بود لب مالیدن بدنش كم كم شروع شده بود به بهانه اینكه میخوام دماغشو گاز بگیرم بغلش میكردم یا اینكه یه متن یا فیلم بهم نشون بده تو بغلش بودم تا اون روز یه روز بعد از دانشگاه و رفتن به خونشون هیچكس نبود دیدم تنهاست از پشت بغلش كرده بودم داشت فیلما گوشیم میدید یه تونیك تقریبا تا روی باسنش و یه جوراب شلواری نازك پوشیده بود خیلی جوراب شلواری دوس داشت بهم گفته بود و خیلی من شهوتی میكرد پاهاش همیشه وقتی میشت پاهای بسیار سفیدش برعكس اون صورت سبزه تو دل برو تو چشم میزد حالی به هولی میشدم از پست بغلش كرده بودم رسید به فیلم سوپرا داشت نگاه میكرد داغ شده بودم خودشم همینجور كیرم كاملن راست شده بود با دست یا رو پاهاشو یا بین پاهاشو نوازش میكردم خیلی حس خوبی داشت هیچی نمیگفت گردنشو میبوسیدم فقط مگاه فیلم میكرد نفساش تند تر میشد سوتین نبسته بود پرو تر شدم با سینه هاش اروم خیلی بازی میكردم داشت عرق میكرد بهش گفتم خاله اینا از پشت میكنن درد شون نمیاد گفت عادت دارن منم همچنان با بدنش بازی میكرد از مالیدن بین پاهاش تا سینه هاش گرفته بود تا چسبوندن كیرم به كونش كه شورت صورتیش از زیر اون جوراب شلواری كش امده مشخص بود یهو صاف خوابید روش خوابیده بودم با سینه هاش بازی كردم گفت برو چی میخوای گفتم لباتو خیلی حشری بود خیلی زیر سینه هاش كاملا عرق جم شده بود لباشو بوسیدم لبمو گاز گرفت دست تو جواربش بود دست تا خورد رو كسش پسم زد گفت مگه من زیدتم با خالت خنده ازش فاصله گرفتم یهو یه فاز تخمی گرفتم از خونه رفتم بعد نیم ساعت اس ام اس داد خیلی نادانی پسر اون لحظه مطمعا بودن میشد بكنیش راحت خنده های خیلی شهوتی بود حال میداد اون روز گذشت دگه سمتش نرفتم اگرم جایی بودیم مهمونی بود شلوغ كلا اول میدیم یكم سرد برخورد میكرد اما باز میخندید باهام شوخی میكرد خیلی كم میدیمش شاید ماهی١ بار تا عقد دایم شد بهم زنگ زد ظهرش گفت منو چنتا دخترا میبری تا ارایش گاه گفتم اره رفتم در خونشونو سوارش كردم شب باز بهم زنگ زد بیا دنبالم رفتم دنبالش امدن سوار ماشین شدن دوستاش همه رو لباس كه تو مجلس میخواستن بپوشن یه مانتو پوشیده بودن اما این یه پیراهن مجلسی كوتاه با پاسینه بلند و اون جوراب شلواری مشكی خیلی نازك كفشای پاشنه بلند سیاه كه پشت پایه هاشون قرمز بود پوشیده بود قشنگ پیراهنش رفته بود بالا خط كسشو میدیدم داشتم روانی میشدم تا به خودم امدم پرده شیشه جلو كشیدم با اینكه شب بود در خونه عروس پیادش كردم خلاصه اخر شب شدو همه چی تمام خونه عروس بود تو كوچه پس كوچا های محله عقد طرف ما ١٠ ١٥ تا مرد های درجه بكن بقیه همه زن دگه بیشتر مراسم اصلی تو عروسی اخر شب همه رفته بودن این دم در تو كوچه بود گفت منتظر مامانتم بیاد دنبالم گفتم اره من فك كردم تو رفتی خودم میرسونمت رسوندمش گفت بیا داخل گیره های تو موهامو در بیار فردا باید ارایشگاه تحویل بدم اتاقش كلا طبقه دوم خونه هست اتاق مامان بزرگ پدر بزرگم طبقه پاین و كلا به خوابیدن ما از قدیم كنار هم عادت داشتن كسی حتی شك هم نمیكرد اینم تنها بچه تو خونه بود هنوز ازدواج نكرده رفتم تو اتاقش نشست رو صندلی میزش چرخید نگاه من میكرد خیلی خسته بود انگار رقصیده بود زیاد فقط نگاهم میكرد بلند شد در اتاق قفل كرد به در تكه داده بود میدونستم این خالمه بهشم میگفتم خاله اما چساشم به دختر با موهای فر بلند و یه لباس خیلی سكسی ارایش به هم ریخته كه میگفت من بكن میدید رفتم سمتش مثل تو فیلم لباشو بوسیدم زبونشو كرد تو دهنم هی بهم می چسبید دست هی از لا پاش میرفت رو سینه هاش گردنشو میلسیدم اصلا نمیدونستم چكار میكنم اونم خیلی به كیرم نگاه میكرد خندیدو گفت بیا رو تخت رو تخت خوابید نمیدونم اما یه احظه یادم امد این همون خالمه كه رو همین نخت بغلم میكرد برام فیلم میذاشت داستان میخوند قشنگ یادمه كتاب میخوند اصلا حالی به حالی شدم در بازكردم رفتم خیلی سریع پله ها پاین در خونه باز كردم امدم بیرون همش خدا خدا میكردم دنبالم نیاد چون می امد نمیتونستم برم این ماجرا تو ذهنمه از یه طرف به خودم میگم چه جیگری چرا نمیكنی گرچه الان خیلی سرد شده باهام خیلی از طرف دگه این خالمه ها در لا به لای فوش هاتون نظری داشتید بگید مرسی وقت گذاشتید خوندید نوشته

Date: August 26, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *