روزی که برادرم گیرم انداخت

0 views
0%

از وقتی یه دختر بچه بودم تو مهمونی ها که می رقصیدم همه قربون صدقم میرفتن، میگفتن: ناقلا چه قری میده، انگار یه عمر رقاص بوده. منم برای جلب توجه خودمو بیشتر کج و راست میکردم. میرفتم تو کوک رقص این و اون تا بهتر یاد بگیرم. فهمیدم باید بتونم کون و کمرمو آروم بچرخونم و سینه هامو بلرزونم. البته تا 17-16 سالگی سینه هام قابل لرزوندن نبود، به هرحال اداشو در میاوردم. تو انتخاب لباس خیلی دقت میکردم تا حسابی خوشکل بشم. ستاره ی رقص هر مجلسی بودم، برام دست میزدن و من کیف میکردم. معتاد این لذت شده بودم، قبل از هر مراسمی میرفتم دنبال لباس و تمرین و این چیزا، واقعا هیچ منظوری غیر از جلب توجه نداشتم.
آخر همون هفته ی کذائی مهمونی بود و میخواستم لباسهای تازمو تست کنم. همیشه میرفتم تو اتاق خودم در رو از تو قفل میکردم تا راحت به کارم برسم. اون روز چون کسی خونه نبود دیگه در رو نبستم. رفتم سراغ لباسا. اول یه تی شرت صورتی پوشیدم، بدون سوتین. رفتم جلو آئینه، سینه هام معلوم بود، نوکشون زده بود بیرون. یه خورده خودمو تکون دادم سینه هام مثل ژله تکون میخوردن و میلرزیدن. پسرا از این منظره خیلی خوششون میاد ولی نمیدونن نزدیک پریود همین تکونا چه دردی داره. تی شرتو در آوردم. دو سه جور سوتین خریده بودم که ببینم کدومش سینه هامو درشت تر نشون میده، اون مدلی که پستونا گرد و قلمبه میزنن بیرون. میدونستم سایزش باید کوچیکتر باشه. یه توری مشکی خریده بودم، به زور بستمش، یه خورده سفت بود و به سینه ها فشار میاورد، ولی بهشون ابهتی میداد: سینه هائی که در حالت عادی به سمت پائین آویزون میشن خودشونو گرد و قلمبه میدن بالا. یه کم رقصیدم ببینم چه منظره ای داره، وقتی بازوهامو به پهلوهام میچسبوندم سینه هام جلوتر میومد و سکسی تر میشد. همینو تصویب کردم.
سوال بعدی: شلوار یا دامن؟ خب دامن که برا رقص بیشتر جون میده، چرخ که میزنی پر و پات میفته بیرون همه میخوان اون زیرو دید برنن. خب شورت چی بپوشم؟ شلوارمو در آوردم، یه شورت سفید پوشیدم: وای! پشمام معلوم بود. باید بزنمشون. شورتمو در آوردم یه راست رفتم حموم. با تیغ افتادم به جون موهای کسم. لامصب کند بود و آخمو در آورد. گفتم برم یه تیغ نو از داداشم بلند کنم. همون جور کون برهنه رفتم تو اتاقش کشوهاشو گشتم تا پیدا کردم. پنج دقیقه ای کسمو کردم عین هلو. یه آبی به پائین تنه زدم حوله انداختم رو دوشم رفتم که تیغو بزارم سر جاش. اومدم کشو رو دودستی بکشم بیرون که حوله افتاد. برگشتم که حوله رو بردارم یه دفه خشکم زد. داداشم از پشت در داشت نگا میکرد. شورتش پائین بود و کیرش تو دستش. جیغ کوتاهی کشیدم و فوری حوله رو گرفتم جلوم:
– ذلیل مرده تو اینجا چکار میکنی؟ چرا شوارت پائینه؟ مگه نرفتی دانشگاه؟
– سرکار خانم تو اتاق من چکار میکنن؟ راستشو بگو، برا کی خودتو ساختی؟ از اولش همه کارائی رو که کردی دیدم، اونقد سرت تو جنده بازی بود که نفهمیدی من اومدم. باید بگی با کی قرار داری؟ به کی میخوای کس بدی وگرنه خودم ترتیبتو میدم.
– خفه شو کثافت، من با کسی قرار ندارم، خجالت بکش!
– ببین کی به ما درس اخلاق میده.
همون جوری با کیر راست کرده ش اومد طرفم. از ترسم رفتم کوشه اتاق رومو کردم به دیوار، ازش خواهش کردم اذیتم نکنه.
– تقصیر خودته، خودت منو حشری کردی باید خودتم توونش رو بدی.
– دست بهم بزنی هوار میکشم، بزار برم.
بهم نزدیک شد، مشتشو آورد بالا که مثلا بزنه تو سرم، ناخودآگاه دولا شدم، حوله رو از تنم کشید، یه دفه حس کردم یه چیز گرم رفت لای کونم. بعدش با دو دست سینه هامو مشت کرد. خیلی ترسیدم.
– کثافت نکن، من خواهرتم.
– خودت باعث شدی، خودت مثل جنده ها قر و عشوه اومدی، استریپ تیز کردی، تا نکنمت ولت نمیکنم.
همه ی زورمو جمع کردم تا از دستش فرار کنم. با یه چرخ برگشتم و هلش دادم که فرار کنم طرف در ولی از پشت موهامو گرفت، انداختم رو تخت. تا به خودم بجنبم افتاده بود روم. دوبار کیرشو حس کردم که انداخته بودش لای کسم. از ترس میلرزیدم.
– نمیذارم بکنی، هرچی هم زور بزنی نمیتونی، چون من نمیذارم.
یه خورده شل که شد خودمو از زیرش کشیدم بیرون، نیم خیز شدم که بلند شم دستمو از پشت گرفت.
– نمیتونی از دستم در بری.
مونده بودم چکار کنم، حالا دو تائی لب تخت بغل به بغل نشسته بودیم و مچ دستم از پشت تو دستش بود و نمی تونستم تکون بخورم. زیر چشمی به کیرش نگاه میکردم که از اولش هم بزرگتر شده بود. هول کردم: واقعا اینو میخواد بکنه تو کسم؟
– خب نمیکنمت، ولی باید بذاری با کسو کونت بازی کنم، پستوناتو بخورم.
با خودم گفتم خب این بهتر از اونه که کس دست نخوردمو پاره کنه. گریه م گرفته بود.
– خبر مرگت هر کاری داری زودتر تموم کن.
مهلتم نداد. به پشت خوابوندم طوری که پاهام از تخت آویزون شد. رونامو از هم باز کرد. نمیدیدم چکار میکنه، به کسم دست میکشید، مشتش میکرد، لاش انگشت میکرد. بعد کلشو آورد لای پام. حالا همون کارا رو با لب و دهنش میکرد. اول یه لب کسمو کرد تو دهنش. اونو می مکید. بعد رفت سراغ لب اون طرفی، بعد همه ی کسمو کرد تو دهنش. هنوز هیچ حس خوبی نداشتم فقط میخواستم زودتر تموم شه. بعد پاهامو داد بالا، با لب و زبون چوچولمو تحریک میکرد. اینو از کجا بلد بود؟ زبونشو لای کسم بالا و پائین میکرد، یه انگشتش هم با سوراخ کونم بازی میکرد. دیگه بی خیال شده بودم. یواش یواش ترسم رفت. دروغ نگم خوشمم میومد. خودمو شل کردم. اولین تجربه ی جنسیم بود که ناخواسته بهش تن داده بودم. قبل از اون فقط متلک شنیده بودم یا توی اتوبوس پسرای هیز انگولکم کرده بودن که چندش آور بود. دو سه دقیقه بدون توقف کسمو میخورد و باهام ور میرفت. گاهی حالت نوازش داشت گاهی کمی خشن میشد. بالاخره اولین ارضای جنسی را تجربه کردم. وقتی ضربه های زبونش رو نقطه ی حساس متمرکز شد حس کردم زیر دلم سفت شد، بعدش انگار اونجا بادکنک های کوچولوی پر شده از آب میترکوندن. بی اختیار دستام رفت طرف سرش، موهاشو چنگ زدم سرشو فشار دادم به کسم. بعدش منگ و بی حال وارفتم. بلند شد اومد روم خوابید. نمیدونستم میخواد چکار کنه. یه کم سینه هامو خورد دوباره رفت سراغ کسم، این دفعه با کیرش، حس مقابله نداشتم، فکرم نمیکردم کار خطرناکی بکنه ولی سر کیرشو گذاشته بود تو کسم و یواش یواش عقب و جلو میکرد. اونقدر لیز شده بود که راحت میرفت تو و میومد بیرون. کم کم رسید به یه جائی که دیگه جلوتر نمیرفت. ناخودآگاه پاهامو به هم چسبوندم که جلوتر نره.
– مواظب باش پارم نکنی، بدبخت میشم.
– نترس، حواسم هست.
کشید بیرون، دوباره روم خوابید، چنگ زد به سینه هام، بعد دستاشو برد زیر کمرم، یه فشاری داد که گفتم استخونام شکست، دوباره یه کوچولو ارضا شدم. نالم در اومد، اونم ناله ای کرد و فوران مایعی گرم رو روی شکمم حس کردم.
تو حموم که خودمو تمیز میکردم فکرای مختلفی تو سرم میومد: از یه طرف خوشحال بودم که شانس آورده بودم از این بدتر نشده بود. از طرف دیگه سکس رو تجربه کرده بودم، که خوشمزه بود. اگه بازم سراغم اومد چکار کنم؟ باید مواظب باشم کار به جای باریک نکشه. خودمو به جریان ولرم آب سپردم تا فراموشی به کمکم بیاید و سعی کردم هیچ فکری نکنم.

Date: March 7, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *