روز بعد!

0 views
0%

صبح که از خواب پا شدم روی تخت بودم؟ چطوری و کی رفته بودم رو تخت؟ نمی دونم! نگاهش کردم. نور آفتاب رو پشتش می رقصيد..هنوز خواب بود. رو شکم خوابيده بود. عين يک تنديس زيبا. گاهی اوقام پهلوهاش از نفسش پر و خالی می شدند. وارد حمام شدم. چه حمام زيبائی. وان از وان معمولی نسبتا بزرگتر بود. با دور شيشه ای. قسمتی از سقف حمام و ديواره ها از آئينه بود. وان را پر از آب کردم و وارد شدم. بدنم را در آئينه می ديدم. نوک پستانهايم بيرون از آب بود. آب قسمتهائی از بدنم را پوشانده و بعضيها را نه.. صحنه تحريک کننده ای بود حتی برای خودم.

آب منو به خودش می کشوند. اين چه خاصيتيه نمی دونم. حتی آب راکدم همينطوره. پاهامو حرکت دادم؛ قطرات روی تنم لرزيدند. شايد با من عشق بازی می کردند. چشمامو بستم. اولين باری بود که می تونم به جرات بگم به هيچ چيز فکر نمی کردم. حرکت آب و بازی آب بد جور تحريکم می کرد. کف پاهامو روی لبه وان فشار دادم. آب به وسط پام می خورد. چه آرامشی.. داغی نگاهش آب رو روی تنم بخار می کرد. چشمامو باز کردم. پوست تنم هدف نگاهای سوزاننده اش بود. راست کرده بود. لبخند شرم آلودی زدم. کی بيدار شدی؟ – يک ۵ دقيقه ای هست دارم نگاهت می کنم.. وارد وان شد. نشست پائين پام. پاهامو بالا آورد. و به کسم حمله ور شد. می ليسيد؛ گاز می گرفت؛ می بوسيد..زبونشو داخلم حرکت می داد روی سوراخ لوله می کرد. لبه ها و کناره های پامو گاز می گرفت..من از هيجان می لرزيدم. دستهامو بالا برده بودم و به موج ايجاد شده می پيچيدم. سعی کردم بلند شم. با کمکش توی بغلش نشستم.

نفس عميقی کشيدم و سرم را داخل آب بردم. کير داغ؛ بلند و کلفتشو تو دهانم کردم. تا ته. اونقدر بلند بود که تو حلقم فرو رفت. داشتم خفه می شدم. سرم را بالا آوردم و نفس کشيدم و دوباره..می ليسيدم..کناره های پاشو گاز می زدم. کيرشو می بلعيدم و به کناره های دهانم می بردم و می چرخوندم تخمهايشو با دست نوازش کردم و داخل دهانم بردم. رگ زير کيرش برجسته شده بود با آن بازی کردم..گفت بذار شروع کنيم و منو برگردوند. صورت و پستانهايم به سمت آئينه بود و باسنم رو به اون. کير بلند و کلفتشو تو دست گرفت و به سوراخ باسنم نزديک کرد. ترسيدم؛ بجز يک بار که بهم تجاوز شده بود از پشت دخول نداشتم. ولی برخلاف تصورم کيرشو روی کسم ماليد و با اون شروع به بازی کرد روی تپه های کسم. مثل وقتی که ايران بودم و پسرها سکس اينطوری باهام داشتن چون فکر می کردند من باکره ام..بعد چندين بار که آن را روی آلتم ماليد آن را توی سوراخ کرد و موزون شروع به حرکت کرد. آرام حرکت می کرد. حرکت بدنم را در آيئنه می ديدم. پستانهايم جلو و عقب می شد. از ديدن اونها هميشه متعجب می شوم..همان پستانهائی که ۱۴-۱۵ سالگی آرزوی بزرگ شدنشون را داشتم حالا با کاپ سی! بعضی وقتها احساس می کنم پيراهنم را می خواهند پاره کنند.. با دستهاش اول پستانهايم را گرفت و نوک آنها را فشار داد. بعد يک دستش را به سمت دهانم آورد. انگشتانش را با هيجان گاز می زدم. فشار کيرش در سوراخم داشت سوراخمو پاره می کرد. يکدفعه کشيد بيرون و اين دفعه وحشيانه مرا چرخواندو پاهايم را بالا آورد و دور گردنم انداخت و با دست کيرش را به سمت سوراخ آزرده ام حرکت داد و محکم کرد توش. سوراخم جمع شده بود پس چندين بار فشار داد. ناله ها و فريادهام حاکی از درد بود و لذت..کيرش را در وجودم حس می کردم. کمی نگه داشت و بعد محکم به داخل فشار داد و بعد وحشيانه شروع به حرکت کرد. دو مرتبه محکم فشار داد. آخ که سر کيرش را در ته بدنم حس می کردم. منو بغل کرد. کمرم درد گرفته بود. پستانهايم را گاز گرفت و بعد صورت و بدنم را..جای گاز ها را در آئينه می ديدم…انعکاس صدايم در حمام مويسقی متن ايجاد کرده بود..حرکات پشتش؛ صورت جمع شده از درد و لذتم را می ديدم..وقتی منو محکم بغل کرد و نگه داشت فهميدم لحظه انفجاره..نيمه کشيد بيرون…و با دست کيرشو نگه داشت..نمی خواست ارضا شه..کيرشو به سمت لبهام آورد و آزاد کرد..قطرات سوزان آب روی لبهای داغ و تشنه ام می لرزيد…

Date: February 6, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *