روز بی نظیر با پسر رویایی

0 views
0%

سلام به همه دوستان و خوانندگان گرامی این متن من از بس که دیدم نوشتند فحش ندید و خسته شدم هرکسی شعور داره متناسب با شعورش رفتار میکنه من قلم زیبایی در نوشتن داستان ندارم ولی خاطرات زیادی دارم که الان یکی از اونهارو براتون تعریف میکنم حدود تابستون پارسال بود که خب طبق معمول نبودن اون کسی که آرزوم و رویای سکس باهاش رودارم پسر داشت باور کنید نابودم میکرد اون عزیزانی که مدت ها دنبال ی پسرن میدونن چی میگم خلاصه من تابستون تنها تفریحم کافی نت بودواغلب به اونجا میرفتم ی پسری هم میومد اونجا که بارها دیده بودمش ولی اصلا فکر نمیکردم روزی باهاش بتونم وارد رابطه بشم چون راستشو بخواین اصلا نگام نمیکرد آمار نمیداد درباره ی اون بگم ی پسر16ساله مو قهوه ای با عینک اون روز من به طور شانسی رفتم یک سیستم کنار اون نشستم و واقعا دل تو دلم نبود از ی طرف میدونستم این نگاه نمیکنه و از طرف دیگه زجر میکشیدم که تا کی باید دردشهوت رو تحمل کنم اونم با تمایلات من چند دقیقه گذشت و من دیدم که توی یک چت روم هست با ترس بهش گفتم ببخشید اسم این چت روم چیه و اونم یک نگاهی بهم کردو گفت بعد گفتم خب چطور میتونم اکانت بسازم گفت شمابرو تو گوگل و اسم چت رومو گفت که سرچ کن الکی گفتم بلد نیستم میشه شما انجام بدی موس رو ازم گرفت درحالیکه روصندلی خودش نشسته بودگوگل نوشت و بعد اسم سایت و خیلی داشتم لذت میبردم ولی فکرمیکردم غیرممکنه که اتفاقی بیوفته رفتم تو اون چت رومه که خودش توش عضو بود ی چند لحظه گذشت یکی پیام داد سلام جواب دادم گفت چندسالته اینا جواب دادم یهو گفت اهل سکس با پسرهستی من به خودم گفتم خدایا اگه این پسره باشه ینی هیچی ازت نمیخوام شک داشتم که این باشه هی میپرسیدم الان کجایی اینا جواب دروغ میداد تو دلم خوشحال بودم جون احتمال زیاد میدادم این باشه لم دادم بود رو میز جلو مانیتور چت میکرد باهام خدااا خلاصه یکم حرف زدیم مثلا گفتم چقد می گیری اینا اونم جواب داد بعد شماره خواستم ازش اونم داد بعد که داد بلندشد رفت بیرون من دیگه داشتم بال درمیاوردم گفتم حتماخودشه اس دادم گفتم میدونم کنارم نشسته بودی وایسا گفت چی من فلان جام دروغ گفتم بسه اذیت نکن وایسا گفت بقل دستت بودم حس خیلی خوبی داشتم داشت شب میشد حدودا که گفت الان وقت ندارم ببینمت فردا میام من که اون شب فقط با یاد چهره اش خوابیدم فردابعداز ظهر اس دادم جواب داد گفت غلیون داری گفتم نه گفت یدونه باید بخری قرار گذاشتم باهاش دل تو دلم نبود رسیدم سرقرار دیدم لباسشو عوض کرده ی تیشرت ساه شلوار لی آبی مو هم که قهوه ای با اون پوست نرمش درباره بدنشم حالا میگم که چی بود این دیدمشو باهم راه رفتیم اون خیلی کم حرف بود من گاها میموندم چی باید بگم قفل میکردم منم آدم خیلی پررویی نیستم بعضی وقتا دست به سینه راه میرفت که خیلی واسم جالب بود که چرا اینجوری میکنه خلاصه رفتیم خریدیم و اومدیم اواسط کوچه گفت غلیونو ببرخونه دیرم شده خیلی ناراحت شدم گرچه خونه خالی نبودا ینی اگرم میومد که نمیتونستم کاری بکنم هیچی مجبورشدم بزارم واسه فردا وسط کوچه هوا تاریک شده بود بهش گفتم بی مقدمه ی بوس بهم میدی اونم سرشو کرد سمت منو یه لب گرفتم ازش وااای سیر نمیشدم کیرم راست شده بود پیشابم داشت میومد دوباره همون مسیرو بهش گفتم بیا برگردیم اولش نمیومد بعد قبول کرد کلا اخلاق سفت و سختی داشت دوباره گردنشو گرفتم ی بوس کردم خیلی بوی خوبی میداد دیوونه شده بودم باور کنید شب رفتم خونه غلیونو بردم یجا قایم کردم مختصر میکنم فردا حدود 4 بهش اس دادم کجایی ج داد فلان جا قرار گذاشتم بیا چندتا اس ردوبدل شد مکان داری از این حرفا اومد سرقرار خوشبختانه خونه خالی شده بودبرای چندساعت از محل قرارتاخونه باهاش میومدم دهنم خوش شده بودسعی میکردم همه چیزوعادی جلوه بدم ولی اصلا اینطورنبود رو هوا بودم همچین پسری واقعا تمام زندگیم بود خلاصه رسیدیم تا دمه خونه اومد تو درو بستم اومدیم بالا دروباز کردم اومد تو درو بستم هی اینوراونورو نگاه میکرد منم میگفتم کسی نیست راحت باش و از این حرفا لحظات عجیبی بود برام اغراق نمیکنم چراغارو روشن کردم گفت غلیون کو گفتم اونجاس و بعد گفت اول غلیون بعد من که اصلا تاقت نداشتم داشتم آتیش میگرفتم گفتم نه باز قبول نمیکرد با کلی اصراروبگومگو قبول کرد بغلشکردم چنتا ماچ آبدار کردم هی با دستش مانع میشد راحت باشم دیوونه شده بودم گفتم لخت شورفت درو امتحان کنه ببنه بستس وای اومد اول شلواروکشید پایین ی بدن بی نظیر سفید رون های نرم خوش فرم ی شورت یاه که خوشگلی رونهاشو چندبرابر میکرد تیشرتشو درنمیاورد اول هی میگفت همینطوری خوبه شروع کن صرار که حوله ندارم کامل بگم بالاخره دراورد زیرپوشسفید بدن نرم خدااا سینه های خوشگل و پسرونه با اون موها واای شروع کردم از شیکمش یکم لیس بزنم هی غرمیزد این کارا چیه فلان کلا خیلی اذیت میکرد بقلش کردم از پشت دستمو انداختم دور کمرش کونشو مالوندم چه کونی بود با اون شرط سیاه گوشه های شرط رو میدادم بالا کپل هاش میزد بیرون اب دهنم راه افتاده بود هی کتفشو بوس میکردم قربون صدقه اش میرفتم نشستم کپل هاشو بوس کردم آروم گاز میگرفتم هی میگفت نکن میگفتم جون خوشگله باور کنید هنوز باورم نمیشد این الان اینجا باشه رویای محز بود بعد رو همون رختخواب که پهن بود گفتم بخواب کیرم مثل چوب سفت شده بود خوابید کونش زیر کیرم بودتف زدم ور رفتم با روناش کیرم سر میخورد رو تف لا رون سفید و بزرگش داشتم پرواز میکردم بعد گذاشتم دم سوراخش که یذره مو هم نداشت بعد نه لاپلیی هی خواهش کردم قبول نمیکرد نمیخواستناراحتش کنم چون حس می با تمام وجودم دوسش دارم خلاصه دم سوراخش که گذاشتم طاقت نیاوردم تف زدم سریع به سوراخش دوباره فشار دادم کردم تو خیلی عصبانی شد که مگه من نمیگم نکن ازاین حرفاگفتم چندلحظه الان درمیارم یکم عقب جلو کردم وایی از زیر دست انداختم کیرشو گرفتم یهو خودشو جم کرد سوراخش تا ته چسبید به کیرم با کیرش ور رفتم دیگه داشتم شل میشدم حس عجیبی بود عرق کرده بودم شدید چند دقیقه که تلمبه زدم کیرمو اوردم بیرون همرو ریختم دم سوراخش چون گفته بود توش نریز چند لحظه روش خوابیده بودم هی میگفت بلندشو دیگه بی حس بودم گفتم تکون نخور پاک کنم دستمال که میخواستم بیارم سرش به طرف منبود کونش رو که دوباره دیدم جیگرم حال اومد اومدم که پاک کنم دوباره بوس کردم بازم کیرم شق کرده بود میخواستم دوباره بکنم که نمیزاشت میگفت دیرم شده نشست جق بزنه یکم با کیرش ور رفتم گفت بخور براش خوردم اولش فقط بوس کردم کیرشو نخوردم ساک زدم براش خوشش اومده بود ولی چیزی نمیگفت بعد خودش دوباره با دستش زدکه ابش اومد ریخت تو دستاش بعد با دستمال تمیز کرد سریع شرتشو پوشید ردستشوییاومد لباساشو پوشید بهش گفتم دمت گرم خیلی باحالی اونم پسر مغروری بود گفت بعدا میام براقلیون پول داری یکم پول بهش دادم دم در گفتم ی ماچ بده با زور ی نیمچه ماچ گرفتم ازش رفت بیرون بعدا اس داد چطور بود گفت خوب احساس عجیبی داشتم انگار همه مشکلاتم حل شده بود آرامش داشتم حداقل برای لحظاتی حس میکردم زندگی اونقدرام که فکر میکردم تلخ نیست اواقعا نمیدونم چرا وچطور با این احساس به دنیا اومدیم ولی میدونم که احساس خیلی زیبایی هست خیلیا میگن بیمار سوء استفاده گر وخیلی فحش و بدوبیرا به امثال من ممکنه بدن ولی منم ی انسانم مثل همه انسانهای دیگه اگه سرتون رو درداوردم معذرت میخوام نوشته پسر

Date: May 31, 2022

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *