رویای زنانگی ۱

0 views
0%

قسمت اول سلام به همه خواننده های داستان های سکسی شهوانی اسم من آرش هستش و اسم زنونه ام شیدا هستش الان ۲۷ سالمه قدم ۱۷۵ هستش و وزنم ۷۰ سفیدم و توپر و تا جایی که یادمه از شش هفت سالگی عاشق پوشیدن لباسهای سکسی زنونه بودم و هستم و از زن بودن تو سکس لذت فراوونی میبرم راستشو اولین باری که فیلم پورن دیدم کلاس اول دبیرستان بودم و نمیدونم چرا از همون موقع دوست داشتم جای زنه باشم و از اینکه یک یا چند مرد و دیوونه کنم لذتی بردم به همبن دلیل هم روز به روز برای شباهتم با زنها به ویژه زنهای پورن استار تلاش می کردم البته با تمام محدودیت هایی که وجود داشته و داره و این موضوع از ۱۸ سالگی که تونستم پول دربیارم به شدت افزایش یافت و از اون زمان بود که با زنونه پوشها آشنا شدم اوایل که میخواستم شورت و سوتین بخرم کلی می ترسیدم و فروشنده وفتی می پرسید سایزشون چنده مثلا می گفتم مدیوم و از این حرفا که مثلا دارم برای دوست دخترم یا همسرم خرید می کنم تا اینکه تو یه مغازه که فروشندش خانم خیلی جوون و مهربونی بود وقتی شورت لامبادا آورد قبل از اینکه بخواد حرفی بزنه گفتم به نظرتون این شورت اندازه من میشه قلبم داشت از جاش کنده میشد و اون خانمم یه لحظه شوکه شد ولی سریع با خنده ملیحی گفت بله عزیزم چرا که نه فقط باید خودت و یکم جمع و جور کنی یعنی اینکه باید کیرم و طوری جمعش کنم که تو شورت لامبادا جاش کنم و لای کونم مخفیش کنم تا جلوم مثل کس خانما صافه صاف بشه منم گفتم اینکارو خوب بهلدم خلاصه اون مغازه شد پاتوق من و هرچی که فکر کنید ازش می خریدم یا سفارش می دادم برام میاورد تا دلتون بخواد ازش شورت و سوتین و جوراب و بند حوراب و ساپورت و لگ و بادی توری و لباس خواب و می خریدم دیگه طوری شده بود که بهم نظر میداد و مثلا میگفت این شورت خیلی بهت میاد و مطمئنا طرفت و خیلی حشری می کنه تو همون دوره ها بود که تونستم یه ماشین بخرم و با خرید این ماشین زندگی زنونه من خیلی تغییر کرد برای بار اول حسابی به خودم رسیدم و مثل همیشه تمام تنم و شیو کردم و یه شورت لامبادای سرخ آبی پوشیدم و یه سوتین اسفنجی سایز ۹۰ و برای اینکه سینه هام مثل خانومهای پورن استار بشه دو تا بادکنک و پر آب کردم و گذاشتم تو سوتینم یه شلوار لگ مشکی برمودا پوشیدم طوری که قشنگ رفت لای کونم و چاک کونم افتاد بیرون و از بس فاقش کوتاه بود که بندهای شورت لامبادام به ویژه مثلثی پشت شورتم از شلوارم زده بود بیرون یه تی شرت کوتاه و چسبون مشکی چسبون هم پوشیدم طوری که قشنگ سینه های بزرگ و خوشگلم خودنمایی می کرد و شکمم و نافم بیرون افتاده بود بعدش یه جوراب کوتاه صورتی با یه کتونی صورتی پوشیدم و یه کلاه آفتابی نازم سرم گذاشتم و برای اولین بار خواستم دخترونه برم بیرون همیشه تیپهای زنونه و دخترونه ام تو خونه بود و خودم با خودم حال می کردم و با استفاده از چیزهای مختلف مثل خیار و کدو و هرچیزی که شبیه کیر بود ترتیب خودم و میدادم و حس زن بودن و جندگی خودم رو به اوج می رسوندم و لذت می بردم ولی اینبار فرق داشت می خواستم برای اولین بار خودم و به کسی نشون بدم و کی بهتر از نازنین جون که همون فروشنده مغازه بود انقدر حشری بودم که همون طوری از خونه اومدم بیرون و با ترس و لرز سوار آسانسور شدم و با دیدن خودم تو آیینه آسانسور حسابی از خودم و تیپم و جسارتم لذت بردم و حشری شدم بعدش با ترس و استرس از آسانسور پیاده شدم و دیدم ت و پارکینگ کسی نیست شروع کردم با عشوه راه رفتم و سوار ماشین شدم و زدم بیرون قلبم داشت از جا کنده می شد فکر می کردم همه نگاهشون به منه ولی یکم که گذشت دیدم که نه بابا کسی من و تو ماشین نمی بینه خلاصه رفتم جلو مغازه نازنین جون و ماشین و درست جلو مغازه پارک کردم و وقتی کسی تو پیاده رو و تو مغازه نبود از ماشین پیاده شدم و رفتم تو مغازه نازنین جون پشت به در مغازه بود و داشت قفسه لباسها رو مرتب می کرد و تو همون حالت گفت بفرمایید در خدمتم که من گفتم مهمون ویژه نمی خواهی یهو برگشت و تا منو دید ذوق کرد و گفت آرش تویی وایییییییییی چه جیگری شدی عزیزم وای چقدر سکسی شدی و من و که زنم دیوونه کردی بعدش گفت صبر کن تا کسی نیومده در مغازه رو قفل کنم میدونید که مغازه لباس زیر فروشیها پرده داره و نمیشه داخلش رو دید بعد اومد منو بغل کرد و لپم و بوس کرد و یکم دست کشید به بدنم و گفت وای آرش تو چقدر خوش هیکل و سکسی هستی و دارم لذت میبرم از دیدن و لمس کردنت یهو دست کشید به جلوی شلوارم و گفت بیشرف یادمه گفتی بلدی جلوت و جمع و جورش کنی ولی فکر نمی کردم انقدر بلد باشی بلا جلوت درست مثل کس من صافه صافففففه بعدش نشستیم و حرف زدیم و من حسابی از حس و حالام براش گفتم و نازنین هم بهم گفت که خودم و سرزنش نکنم و از داشتن چنین حس داغ و اندام سکسی لذت ببرم و سعی کنم کم کم با کسی باشم و لذت واقعی سکس رو تجربه کنم درست همینجا بود که نازنین جون اسم شیدا رو برام انتخاب کرد و زندگی من وارد مرحله جدیدی شد ادامه دارد نوشته شیدا

Date: March 31, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *