رویای زندگیم به واقعیت پیوست

0 views
0%

سلام به دوستان من اسمم مهرداد هست و خودمم ۴۱ سالمه ولی از نظر جثه سنم کم نشون میده ۱۶۰ قدمه و ۶۰ کیلو هم وزنمه خودمم متاهل بودم ولی الان نیستم شغلم هم مربوط میشه به تزئینات داخل خانه من یه دختر خاله خوردنی دارم که اسمش منیژه هست منیژه جون قدش هم قد من هست یعنی ۱۶۰ ولی وزنش از من زیاد تقریبا فکر کنم ۷۵ کیلویی میشه چون بدن توپری داره عاشق بدن و اندامش هستم از خیلی وقتی سکس رو شناختم بیادش جق میزنم و از هر موقعیتی برای دید زدنش استفاده میکرد و خیلی آرزو داشتم که روزی در اختیارم باشه و از آنطرف منیژه جون هم نسبت بمن این حس رو داشت چون خانواده های ما از اون خانواده های مذهبی غلیظ بودن نمیشد حرفی زد یا کاری کرد ولی منم کاملا از رفتار و حرکات منیژه جون نسبت بخودم اطلاع داشتم ک چطور از خود بیخود میشه وقتی منو هر جا میبدید وقتی باهام حرف میزد قلبش میخواست از دهنش بزنه بیرون قشنگ تابلو بود که در چه حالیه چند بارم رفته بودم خونشون واسه کار اون موقعها که دیگه کم مونده بود غش کنه البته با خاله ام میرفتم خونشون که حرف در نیاد پشت سرمون آخه خونشون هم بیرون شهر بود حدود ۴۰ کیلومتری ما هم خودشم بچه نداشت شوهرشم صبح زود میرفت سرکار تا آخر شب البته زیاد با شوهرش انسی نداشت اینو کاملا از حرفاش میفهمیدم هر وقتم خونشون کار بود که باید میرفتم اول میرفتم خالمو از خونشون برمیداشتم و باهم میرفتیم خونشون یه روز عصر خونه یکی از مشتریام کار میکردم که دیدم منیژه جون بهم زنگ زد و بعد کلی قوربون صدقه رفتن بهم گفت که میتونی فردا صبح بیایی خونمون آخه یکم تغییرات دارم تودکور خونه منم با جان و دل قبول کردم منیژه جون بهم گفت که فقط خواهشا هیشکی ندونه کجا میری حتی به مادرم هم نگو خودت تنها بیا منم از خدا خواسته گفتم رو تخم چشام که خیلی خوشحال شد و گفت قوربون چشات بشم شب که از کار برگشتم خونه رفتم حموم و درست و حسابی به خودم رسیدم صبح زود پاشدم و خودم رو آماده کردم و با ظاهری خوش اومدم بیرون حدود ۷ صبح بهش زنگ زدم که من حرکت میکنم بیام چون تا اونجا برسم یه ۳ربع وقت لازم بود تا گوشی رو برداشت خماریش از صداش کاملا مشهود بود خیلی خوشحال شد بازم تاکید کرد که مبادا کسی باخبر بشه منم گفتم مگه دیووونم که خلوت خودمو با منیژه جونم از دست بدم که خیلی از این حرفم خوشش اومد و گفت قوربونت بشم مهردادجونم بعد خودش دید که زیاده روی کرده گفت معذرت میخوام آخه اول گفتم که خانواده های ما خیلی مذهبی هستن مخصوصا اونا که بیش از حد هستن و دایم با چادر شب میگردن من راهی شدم و رفتم وقتی رسیدم در خونشون دیدم خودش زود در رو باز کرد و از آیفون گفت یواش بیا بالا منم برا اینکه تابلو نشه کیف وسایلمو با خودم برداشتم که عادی باشم وقتی رسیدم در واحدشون در رو باز کرد با انگشتش اشاره کرد ک ساکت بیا تو بعد در رو بست و زنجیر پشتشم انداخت و باهام احوالپرسی کرد و ازم معذرت خواست گفت نمیخواستم همسایه ها بشنون فردا پس فردا پیش مامانم بگن بد میشد درشون هم صدا گیر داشت و از صداهای داخل خانه هم مطمئن بودم منیژه جون هم یه چادر سرش بود و طبق معمول صورتشم گرفته بود جز گردی صورتش ولی کاملا مشخص بود که با لباس خواب بود چون لختی پاهاش رو میدیدم خودشم کلا رنگش پریده بود و هی سرش گیج میرفت گفتم منیژه جون چرا حال نداری گفت نمیدونم عصر بعد تلفن شما رفتم حموم توحموم یکم کارم طول کشید کلا خسته شدم گفتم مگه چیکار میکردی که طول کشید خندید و گفت یکم بخودم میرسیدم گفتم چه جالب منم شب رفتم بخودم رسیدم تا اینو گفتم چشمهای منیژه جون سیاهی رفت و گفت راست میگی گفتم دروغم چیه گفتم اگه حالت خوش نیس یکم دراز بکش منم هر کاری بگی بکنم و برم مزاحم تو نشم گفت نه چه مزاحمی تو مراحم هستی بعد گفت چایی بریزم گفتم خودم میریزم رفتم که چایی بریزم دیدم بازم چشمهای منیژه جون سیاهی رفت میخواست بیافته که فوری رفتم و توآغوشم گرفتمش که نیافته تا به آغوشم کشیدمش فقط خیلی آرووم بهم گفت که الهی قوربونت بشم مهرداد جونم بعدشم از حال رفت فهمیدم که قضیه چیه و از حال رفتنشم بخاطر من بود البته اینو بگم ها منم زیاد تحفه ایی نیستم که مثلا قیافم اینجوری و بدنم اونجوری نه اصلا خیلی معمولی هستم دیگه منیژه جون تاوان کدووم گناهشو پس میداد که اونجوری دلباخته من شده بود بگذریم همونجور که در آغوشم بود بزور کشوندم بردم اتاق خواب و آرووم گذاشتم روتختش چون از منم خیلی سنگین بود وقتی میخواستم بزارم رو تختش خودمم افتادم روش و دیگه از نفس افتاده بودم یکم خودمو روش شل کردم ک نفسم جا بیاد بلند شدم همونجور از لباش یه بوسی کردم بعد از روش بلند شدم چادرش رو ازش جدا کردم و دیدم آره حدسم درست بود فقط یه لباس خواب تنش بود دیگه هیچ خودشم که اندامش منو میکشت ممه هاش ۸۵ بود و بدنشم سفید وایییی جلوی لباسشو باز کردم که یکم هوا بهش بخوره چون عرق کرده بود دیدم اصلا لباس زیر هم نداشت لباس خوابشم یه تیکه بود همه جاش افتاد بیرون اون ممه های نازش با اون کوس سفید و توپولش که خیلی وقت بود در حسرتش بودم لباسشم از تنش بزور دراوردم و قشنگ رو تختش مرتب کردم الان لخت جلوم خوابیده بود رفتم یه لیوان آب اوردم و اومدم کنارش نشستم و سرش رو بلند کردم گذاشتم رو زانوم و آرووم صداش زدم یکم آب زدم به لبهاش بعدش لوپهاشو بوسیدم و صداش زدم آرووم آروووم چشمهاشو باز کرد وقتی منو بالا سرش دید خیلی خوشحال شد گفت مهردادجونم بمیرم واست گفتم اون چ حرفیه بلند شو منو دعوت کردی که بخوابی گفت ببخش دست خودم نبود عشق با تو بودن منو اینجوری کرده گفتم لختت کردما گفت فدای سرت من کلا در اختیار توام منم گفتم پس منم لخت شم که راحت باشیم هردومون گفت واییی بازم باید غش کنم گفتم چرا گفت میدونی چند ساله فقط بایاد تو میخوابمو همش خودمو در آغوش تو حس میکنم گفتم نه دیگه غش نکن امروز رو کلا در اختیار توام بلند شد و لبهامو بوس کرد و گفت فدات شم مهردادجونم بعد خودش دگمه های پیراهنمو باز کرد و شلوارمم باز کرد و از پام درش آورد منم یه شورت تازه ۷یقه پوشیده بودم که تا اونو دید از رو شورتم کیرمو بوسید بعدش شورتمم درش آورد و کیرم که کاملا شق شده بود رو انداخت بیرون یه جیغی زد و گفت خیلی وقت بود که در حسرتش بودم کیرمو تودستش گرفت و یه بوس از سرش کرد و شروع کرد به لیسیدنش قشنگ همه جاشو لیس میزد تخمامم لیس میزد دیگه دیووونه ام کرده بود بعد کیرمو کرد دهنش و قشنگ واسم ساک زد تمام کیرمو تا ته میکرد تودهنش درش میاورد و دستشو میکشید و تخمامو میکرد دهنش حسابی حشریم کرده بود باز کیرمو کرد دهنشو حسابی واسم میخورد منم که خیلی وقت بود سکسی نداشتم حشرم بدجور زده بود بالا یکم که کیرمو خورد حس کردم میخواد آبم بیاد بهش گفتم گفت بزار بیاد که بدجوری تشنه اش هستم بعد قشنگ تمام کیرمو میکرد دهنش یکم که خورد آبمو آورد و همشو با ولع تمام خورد دیگه از حال برد منو بی اختیار افتادم رو تخت منیژه هم کنارم افتاد و بوسم کرد و ازم تشکر کرد که ممنونم از بابت آب کیرت خیلی خوشمزه بود یکم که حالم جا اومد افتاد رو من و ازم لب گرفت یکم بلندش کردم و ممه هاشو گرفتم دستمو مالوندمشون قشنگ نوک ممه هاشو میک میزدم و حسابی ممه هاشو میخوردم که بدجوری دیووونه کرده بودمش ممه هاشو میخوردمو اونم هی کوسشو میمالوند ب کیرم بهش گفتم برگرد رو من کوستو بخورم اونم برگشت کوس خوشگلش افتاد دهنم قشنگ شروع کردم بخوردن کوس نازش که خیلی وقت بود در حسرتش جق میزدم الان همشو کرده بودم دهنم منیژه هم کیرمو کرده بود دهنش و حسابی میخورد چون تازه آبمو آورده بود راحت بودم درسته که حشری شده بودم ولی آبم دیر میاومد کوسشو حسابی لیس میزدم کوسش قشنگ آب افتاده بود منم عاشق آب کوسش بودم و همشو قشنگ لیس میزدم و میخوردمش لبهای کوسشو میکردم دهنم و حسابی میک میزدم کوسشو کلا میکشیدم دهنم و زبونمو از اون تو میکردم توکوسش که دیووونه میشد و داد میزد اونم عوضشو از کیرم میگرفت حسابی کیرمو میکرد دهنشو میک میزد دیگه حس کردم ک بازم میخواد آبم بیاد ولی نگفتم چون دوستش داشت راحت بودم منم محکمتر کوسشو میخوردم از حرکاتشو ناله هاش فهمیدم اونم میخواد آبش بیاد چون کیرمو محکم نگه داشته بود دهنشو حسابی میخوردش همونطور کوسش دهنم بود داد زد و قشنگ دهنمو پر کرد از آب کوسش اصلا باورم نمیشد که اونهمه آبش بیاد منم با ولع تمام تمام آبشو خوردمو کوسشو هم لیسیدم ک یهو منم آبم اومد و اونم همشو خورد چنان کیرمو میمکید که نگو هر چی آب تو کمرم بود رو میکشید تودهنش هر دومون قشنگ عرق کرده بودیم و از حال افنتاده بودیم هنوز کیرم دهن منیژه جونم بود منم کوسشو لیس میزدم منتها بیحال اونجوری افتادیم که یکم حالمون جا بیاد تقریبا یه ربعی چرت زدیم منتها از اون چرتهایی که دوست داشتم کیرم تو دست متیژه جونم بود و کوس نازنینش جلوی دهنم اونقدر اون پوزیشن رو دوست دارم که نگو بعد جابجا شدیم و بغل هم خوابیدیم سرشو گذاشتم رو سینه ام و موهاشو نوازش میکردم و باهم حرف میزدیم اون میگفت که از وقتی نوجوان بودم همش در حسرت تو بودم خیلی دلم میخواست که بهت ابراز علاقه کنم ولی بخاطر شرایط خانواده هامون نمیتونستم بگم منیزه جون یه بار ازدواج کرده بود ولی دوران نامزدی بهم خورده بود بعد یه مدت این ازدواج دومش بود که اونم بی علاقه کرده بود تا مدتها نمیزاشت بچه دار بشه ذره ایی علاقه به شوهرش نداشت ولی ناچارا باهاش زندگی میکرد از اونا بهم میگفت و اشک میریخت منم دلداریش میدادم و قوربون صدقه اش میرفتم تازه منیژه یادش افتاده بود که صبحونه نخوردیم گفتم تمام آبمو کشیدی پس چجوری میخوای تا عصر واست خدمت کنم خودمم گشنمه گفت فکرشو کردم واست معجونهای متفاوت درست کردم که الان باهم میخوریم که کلا کمرتو سفت کنه چون امروز رو فقط مختص تو کردم که درست و حسابی بهم حال بدی منم لبهاشو بوسیدم و از رو تخت بلند شدیم و رفتیم اشپزخونه تا بجای صبحونه معجون منیژه جونمو بخوریم من رفتم نشستم رو مبل و منیژه هم رفت از یخچال ۲ تا لیوان بزرگ معجون که از قبل آماده کرده بود رو آورد نشست کنار من و یه لبی هم ازم گرفت بعد کیرمو گرفت دستش و شروع کرد مالوندن با اینکه ۲بار آبمو آورده بود چون لخت کنارم بود کیرم قشنگ شق شده بود معجون رو داشتیم میخوردیم که منیژه گفت مهردادجونم میخوام کیرتو همراه این معجون بخورم کیرمو کرد تو لیوانشو درش آورد بعد کرد تودهنش وایییی دیگه داشتم از کیف میمردم چنان خوشم میاومد وقتی کیرمو میخورد من معجون خودمو تموم کردم منیژه هم با اون روش خودش خورد و تمومش کرد واقعا اون معجون بهم جوون تازه داد منیژه رو گفتم نشست رو مبل خودمم نشستم پایین وسط پاهاش پاهاشو باز کردم و اون کوس خوشگلشو شروع کردم ب لیس زدن واقعا بهم حال میداد لبهای کوسشو از هم باز میکردم و لاشونو لیس میزدم دادش میرفت هوا منم حشرم زده بود بالا باور نمیکنید از صبح هم بیشتر حشری بودم نمیدونم چی ریخته بود تواون معجونش که اونجوری منو حشری کرده بود بهش گفتم عسل دارید توخونه گفت آره جاشو پرسیدمو رفتم آوردم یه قاشقشو برداشتم و ریختم رو کوسش بعد شروع کردم ب لیس زدن وایبیییی کوس عسلی داشتم میخوردم منیژه هم چنان حشرش بالا زده بود ک موهامووچنگ میزد و سرمو محکم به کوسش میفشرد منم دیگه هر جوره کوسشو میخوردم دیدم با اون پاهای نرمش سرمو محکم فشار میده و آه و ناله اش بلندتر شده فهمیدم ک میخواد آبشو بریزه محکم تمام کوسشو تو دهنم کرده بودم ک واییییی تمام آب کوسشو ریخت تودهنم چنان خوشمزه بود که نگو همشو قشنگ خوردم بعد کوسشو لیسیدم که یه قطره هم نمونه چون حیف بود دیگه بازم از حال رفت و اونجوری دراز کشید رو مبل اصلا نای تکون خوردن رو نداشت بقول خودش تا اونوقت اونهمه آب از اون خارج نشده بود خودش میگفت که نهایتا یه قطره اونم بندرت ولی الان دوبار تمام آب کوس خوردنیشو درآورده بودم اونم قشنگ و تمام و کمال پاشدم منیژه جون رو رو مبل جابجا کردم و پاهاشو باز کردم کیرم ک دیگه میخواست از شقی جر بخوره رو گرفتم دستمو سرش ک قشنگ بزرگتر شده بود رو کشیدم لای کوس خیسش وایییی چشمهاشو باز کرد و دید میخوام چیکار کنم خیلی خوشحال شد اونقدر قوربون صدقه ام رفت ک نگو منم هی سر کیرمو میکشیدم لای کوس منیژه جونم اونم دیگه حشر زده بود بالا اونم چه حشری چنان التماس میکرد ک کیرمو بکنم توکوسش منم عمدا نمیکردم که بزار بیشتر حشریش کنم تا بیشتر حال کنیم داد میزد که مهرداد جونم جوووون منیژه جونت کیرتو بفرست توکوسم منم میمالوندم اونقدر گفت که آخرش داد زد دیوث کیرتو میخوام اونوقت قشنگ کیرمو آروووم فشار دادم تو کوس داغ و تنگ و نرم منیژه جووون واییییی انگار رو ابرها بودم اون کوسی که از نوجوانی فقط بیادش جق میزدم الان کیرم داخل اوون کوس حرکت میکنه با تمام وجودم تلمبه میزدم خیلی نرم میکردم توکوسشو و خیلی ریلکس میکشیدم بیرون چنان آه و اووووف میکرد ک داشتم میمردم از حشر زیادم ممه هاش که دیگه الان عین توپ سفت بودن چنان تکون تکون میخوردن که با دیدنشون کیرمم سفتتر و کلفتتر میشد هر دو مون عرق کرده بودیم هی میکردمش سر کیرم قشنگ حس میکردم که به ته کوس منیژه جونم میخورد خیلی حال میکردم با انگشتمم باز چوچولشو میمالیدم دیگه بدجوری دیونش کرده بودم از حرکاتش حس میکردم موقع ارضاء شدنش هست منم دیگه اون حس رو داشتم بهش آرووم گفتم این معجونتو کجا تخلیه کنم ک دیدم با خوشحالی و با حالت التماس بهم گفت همشو بریز تو کوسم گفتم چشم و حسابی تلمبه زدم دیدم منیژه دیگه پاهای کلفتشو دور کمرم فشار میده فهمیدم ک آخراشه منم تن تن تلمبه زدم وایییی منم میخواستم بریزم تندترش کردم منیژه یهو با پاهاش کمرمو قفل کرد کیرموتا تهش توکوسش کردمو محکم بغلش کردم حس کردم کیرم میسوزه تمام آبمو محکم تخلیه کردم منیژه هم آبشو ریخت داد میزد که مهردا جونم کوسم میسوزه با اون معجونت اونقدر آبمو ریختم تو کوسش ک از بغل کیرم چن قطره بیرون میریخت ولی فکر کنم اون آب منیژه جون بود هر دومون باهم تخلیه کردیم خیلی رویایی بود دیگه اصلا نا نداشتیم خیس عرق بودیم اونجور که کیرم توکوسش بود افتادم رو منیژه جونم اونم قشنگ درآغوشش کشیده بود منو بدنهامون هم خیس خیس بود خیلی دوست داشتم اونجور عرق کرده بهم بچسبیم خودمونو نتونستیم رو مبل نگه داریم آروووم افتادیم رو زمین و رو فرش دراز کشیدیم و از هم لبی گرفتیم آروووم خوابیدیم یه نیم ساعتی خوابمون برده بود چشمهامونو که باز کردیم باز همو در آغوش کشیدیم خیلی دوست داشتم منیژه منو توآغوشش بکشه چون بدن خیلی نرمی داشت وقتی که اون ممه هاشو به تنم میچسبوند خیلی خوشم میاومد همونجور که دراز کشیده بودیم یهو گوشیم زنگ خورد نگاه کردم دیدم زندائیم هست آخه اونم از مشتریام بود اکثر فامیل مشتری کارم بودن هراز گاهی زنگ میزنن که برم خونشونو کارشونو انجام بدم الان اون زندائیم که اونم واسم خیلی حال میده با حرفاش و اداهاش اون بود زنگ زده بود گفتم جواب ندم دیدم منیژه با خونسردی گفت نه بردار جوابشو بده برداشتم بعد احوالپرسی گفت کجایی مهردادجان گفتم خونه یکی از مشتریام هستم گفت چیکار میکنی گفتم هیچی کار میکنم یه خنده مستانه ای کرد و گفت کار خودشو میکنی یا خونشو گفتم وا اون چ حرفیه زندائی یهویی برگشت گفت زندائیت اون کیرتو بخوره میدونم الان اون کیرتو از کوس منیژه کشیدی بیرون برگشتم منیژه رو نگاه کردم دیدم داره میخنده گوشی رو ازم گرفت و گفت دیدی خانم خانوما من بردم حالا شما در حسرت این کیر مهردادجونم کف کنید از صبح فقط آبشو میکشم و میخورم بعد گوشی رو بهم داد و زندائیم گفت که دیوث پس چرا بما پا نمیدی گفتم زندائی آخه من اهل اینجور کارا نیستم الان اولم هستش که اینجور میکنم گفت من نمیدونم باید خونه ما هم بیایی گفتم میفهمن بد میشه تو بچه هات بزرگن و هی میرن و میان گفت غلط میکنن اون دایی کوسخولت میخواد بره شهرستان واسه ماموریت پسر و عروسمم میگم که خونه نیستم نیان دامادم که تا نگم نمیاد موند دختر دائیت که اونم تشنه اون کیرت هست باید بیایی هردومونو باهم بکنی گفتم آخه من اونقدر جوون ندارم که واسه هردوتون برسم گفت تو بیا واست یه چیزی میدم بخوری که راحت از پس هردومون بربیایی منیژه جون از این طرف داد زد که منم بیام زندائیم گفت که نه بزار دفعه اول بیاد مادر و دختر رو بکنه بعد یه برنامه میزاریم خونه یکیمون هممون جمع میشیم یه حالی میکنیم منم گفتم خجالت نکشیدا از کیر من خوب مهمونی میدید خنده بلندی سرداد و خداحافظی کرد و قطع کرد برگشتم به منیژه میگم برنامه چیه میگه چون تو خونه خیلی از فامیلا رفتی خودتم که ساکت میری و میایی اکثرشون در کمینت هستن گفتم آخه مگه من چی دارم که اینجوری تشنه من هستن کیرم که معمولیه نه بزرگه زیاد نه کلفته بدنم که خیلی معمولیه زبون چرب و نرمی هم ندارم گفت که فقط بخاطر خوب بودن خودته همشون همینو میگن گفتن همشون کیا هستن مگه بازم هست گفت اره گفتم کدوما گفت من که اول بودم و اینا رو هم من بیدارشون کردم زندائی و دختر دائیت مادر و دختر اون یکی زندائیت که اونروزم رفته بودی خونشون واسه کار بعد تو خودشو ارضاء کرده بود اون یکی دخترخاله ات که چند بار خودشو در مسیرت قرار داده تا بتونه ببیندت گفت من هم باهاشون شرط گذاشته بودم که هرکی بتونه اول مهرداد رو تصاحب کنه هرچی دلش خواست از دیگران بخواد گفتم آفرین حالا تو از اونا چی میخوای گفت از همشون میخوام که بهت از کون بدن تا تو هم درست حسابی کونشونو بکنی گفتم آخه این چیه میخوای گفت میدونم اونا تحمل این کیر تو رو توکونشون ندارن میخوام زیاد تورو نکشن خونشون و همش مال خودم باشی گفتم خودت چی تو تحمل کیرمو توکونت داری گفت یه هفته هست که هی سوراخ کونمو چرب میکنم که منو از کون بکنی عاشق کیرتم که بکنی توسوراخ کونم گفتم چشم منتها اول باید یه چیزی بخوریم بعد گفت اره اول معجون دیگه ایی دارم اونو بدم بخور منم بخورم بعد ناهار جور کنم بعد ناهار حسابی کونمو صفا بده گفتم لخت باشیما دوست ندارم لباس تنت کنی گفت چشم مهرداد جونم بعد پاشد یه لبی ازم گرفت و رفت آشپزخونهتا ناهار بزاره منم یکم بعدش رفتم آشپزخونه دیدم مشغوله وایییی از پشت که نگاهش کردم کونش واقعا عالی بود یه کون گنده و نرم و درست حسابی کیرم فوری شق شد رفتم از پشت بغلش کردم کیرم راحت رفت لای لومبولهای کونش واییییی عجب کونی داشت ممه هاشم از جلو گرفتم دستم ک مالوندمش واییی منیژه خودشم حال کرد اینجوری یکم اون حالتی مالوندمش کیرمم حسابی دم سوراخ کونش میمالوندم کونشو یکم داد عقب کوس توپولش اومد عقب تر کیرم راحت لیز خورد رفت توکوسش وایییی خیلی حال کردم چن بار درش آوردم کردم توکسش خیلی خوش بحالم شد بعد درش آوردم و گفتم اون معجون منو بده بخورم اول بریم واسه کونت خدمت کنم بعد ناهار بخوریم خوشحال شد و گفت قوربون کیرت بشم معجون منو از یخچال در آورد داد خوردم و رفتیم رو تخت و چهاردست و پا افتاد منم رفتم پشتش دیگه مالوندنی در کار نبود هم منیژه بدجور در کف کیرم بود که بکنم توکونش هم کیرم حسابی شق شده بود سوراخ کونشو باز کردم از آب کوسش که حسابی خیس شده بود هم به کونش میزدم هم کیرمو خیس میکردم سر کیرمو میمالوندم سوراخ کونش پرسیدم دردت نیاد گفت بیاد درسته اولین بارمه که کون میدم ولی از اولشم فقط دوست داشتم تو کونمو بکنی منم قشنگ حشریش کردم و اروووم سر کیرمو فشار دادم داخل کونش منتها خیلی یواش یولش میکردم که اصلا دردش نیاد تکونش میدادم که جا باز کنه منیژه هم قشنگ باهام همکاری میکرد خودشو شل نگهداشته بود که راحت حال کنیم کمرشو گرفته بودمو کیرمو یواش یواش عقب و جلو میکردم ک جا باز کنه حالا سر کیرم راحت رفته بود توکونش میکشیدم بیرون بازم میکردم توکونش اونم جان میگفت هی قوربون صدقه کیرم میرفت میگفت همشو بکن توکونم کونمو جر بده منم میگفتم یواش میکنم که درد نداشته باشی خم شدم ممه هاشو که عین توپ شده بودن رو از پشت گرفتم دستم و کیرمو هی میکردم توکونش الان نصف کیرم رفته بود با یه دستم کوسشو گرفتم که بمالونمش که اونوقت آه و اوه منیژه رفت هوا دیگه تمام کیرمو کرده بودم توکونش قشنگ تلمبه میزدم کوسشم میمالوندم و چوچولشو با انگشتم میمالوندم با یه دستمم ممه خوشگلشو میمالوند وایییی چنان شالاپ شلوپ میکردیم که نگو هر بار که کیرمو تا ته میکردم توکونش اون لومبولهای کونش صدا میداد خیلی حالداشت هر دومون خیس عرق بودیم میخواستم بازم هر دومون باهم تخلیه کنیم هی کوسشو میمالوندم هی تلمبه میزدم کونش خیلی تنگ بود قشنگ حال میداد نرمی کونش حشرمو بیشتر میکرد یه یه ربعی اونجوری حال کردیم دیگه میخواست اب هردومون بیاد محکمتر تلمبه میزدم و کوس منیژه رو میمالوندم یهو دیدم دستم خیس شد و منیژه تخلیه کرد منم دو سه بار تلمبه زدم و محکم از پش ممه های منیژه رو گرفتم دستمو تا ته کیرمو کردم توکونشو نگهش داشتمو آبمو محکم و با فشار ریختم توکونش باور نمیکردم که برای چندمین بار اون همه آبم بیاد منیژه یه آهی کشید و یه جووونی گفت و بهم گفت کونم سوخت آبت خیلی داغ بود اونجوری هر دومون افتادیم رو تخت کیرمو نکشیدم از کونش دوست داشتم خودش لیز بخوره بیاد بیرون واقعا دیگه حال نداشتم اونجوری رو تخت دراز کشیدیم که آرووم خوابمون گرفت حدود ساعت ۲ بود که بیدار شدم و دیدم منیژه خیلی ناز خوابیده کونشم قلمبه شده یمقدار خودمو بلند کردم و اروووم خودم رو منیژه خوابوندم کیرم قشنگ رفت لای پاهاش اروووم روش خوبیدم و دم گوشش گفتم منیژه جونم دیدم چشم بسته جواب داد جووونم مهردادجونم اگه جووونی واست مونده از پشت بکن توکوسم منم یه تکون بخودم دادمو کیرم خیلی راحت رفت توکوس منیژه جونم وای اونجوری گذاشتم بمونه بعد لبهاشو از بغل بوسیدم و گفتم تا حالا چقدر حال کردی گفت ک از اول عمرم بهترین حال رو امروز کردم گفتم کونت چجوری بود درد نگرفت گفت اصلا میدونستم که منو اذیت نمیکنی گفتم اگه کون اون یکیا بزارم اینجوری نمیکنما گفت میدونم اونا رو معمولی بکن که دیگه هوس کیرتو نکنن کیرم توکوس منیژه قشنگ شق بود تکونی خوردم و کیرم حال اومد اونجوری یکم تلمبه کوچولو میزدم حال میداد منیژه هم خوشش می اومد یولش یواش تلمبه هامو زیاد کردم کوسش تنگ شده بود چون پاهاش بسته بود قشنگ حال میداد یه چن دقیقه اونجوری تلمبه زدمو محکمترش کردم بعد ده دقیقه آبم اومد اونم ریختم توکوس منیژه افتادم روش و برگشتم رو تخت کیرم دیگه کاملا قرمز شده بود بیحال افتادم منیژه گفت که الان قشنگ بهت میرسم که جووون بگیری واست قشنگ کباب درست کردم اونو میدم بخوری بعدشم معجون هست یکی دیگه بخوری حالت جا بیاد بعدش بریم حموم بعد حموم دیگه برو بیش از این نمیشه باشیم منم چشمی گفتم و چشمهامو بستم احساس کردم که چیزی به لبهام مالیده میشه چشمامو باز کردم دیدم منیژه جون داره ممه خوشگلشو میماله دهنم که اونجوری بیدارم کنه منم بیدار شدم یه بوسی از اون ممه خوشگلش کردمو پاشدم منیژه گف که بیا ناهار آماده است بخوریم منم رفتم نشستیم ناهارمون رو خوردیم بعد ناهار یکم لم دادم که استراحت کنم منیژه هم رفت یه معجون تازه واسم آورد منم یواش بواش میخوردمش که منیژه کیرم گرفت دستش و شروع کرد مالوندنش کیرم فوری شق شد منیژه اومد نشست رو پاهامو باهام ور میرفت کیرمو به کوسش میمالید بلند شد و کیرمو کرد توکوسشو نشست روش و همه کیرم رو کرد توکوسش خودش تکون میخورد و تلمبه میزد ممه هاشو من میمالوندم اونم رو کیرم بشین و پاشو میکرد ممه هاشو میخوردم و کیرمم که حال خودشو میکرد تن تن تلمبه میزد حالم خیلی حال عجیبی بود ممه های خوردنیش خیلی بزرگ شده بودن منم عاشقشون بودم و هی با اونا ور میرفتم میخوردمشون میمالوندمشو کلا هر دومون خیس عرق بودیم عاشق اون بودم که موقع سکس عرق کنیم موهای رو پیشونیمون بچسبه به پیشونیمون چون اون واسم یه نشانه خوب از سکس عالی بود الان هردومون کلا اونجوری بودیم من خودمم از پایین تلمبه میزدم کیرمو قشنگ میکردم توکوس منیژه جونم اونم چنان آه و اوووف میکرد که نگو منو بیشتر حشری میکرد یه ربعی اونحالتی تلمبه زدیم که دیگه میخواست آبمون بیاد تن تن میزدم که باز منیژه جونم اول آبش اومد پشت اون منم دو سه تا تلمبه زدم که یهویی منیژه جونمو محکم بغلش کردم و اون ممه های نازشو چسبوندم بتنم و کیرمو تا ته نگهداشتم توکوس منیژه و با تمام فشار آبمو ریختم توکوسش که یه جیغ نازکی کشید و گفت واییییی کیرتو بخورم کوسم سوخت بعد دیگه از حال افتادم گفتم منیژه اصلا بلند نشو خیلی دوست دارم بعد ریختن کیرم توکوست بمونه اونم اونجوری رو من افتاد و یکم اونحالتی استراحت کردیم بعد چند دقیقه آرووم افتاد بغلم و گفت یکم حالت جا بیاد بریم حموم کنیم که دیگه دیر نشه منم یه لبخندی بهش زدم و ارووم چشمهامو بستم تقریبا نیم ساعتی خوابیده بودم که دیدم لبهامو میبوسه بیدار شدم گفت بریم حموم گفتم باشه بلند شدم باهم رفتیم حموم هر دومون زیر دوش خودمونو خیس کردیم من لیف رو برداشتم و بدن ناز منیژه جونمو کفی کردم حسابی اونم مال منو کفی کرد الان کلا هر دومون کفی بودیم همو در آغوش گرفتیم وایییی بدنمون لیز بود و حسابی حال میکردیم ممه های لیز منیژه رو میگرفتم دستم که اونا هم لیز میخوردن و حال میدادن از پشت بغلش کردم و ممه هاشو گرفتم کیرمم که شق بود کردم لای پاهای کلفت و نرمش لا پایی واسش میکردم و حسابی حال میکردم چند بار لاپایی زدم یهو کیرم لیز خورد و رفت داخل کوسش دیگه درش نیاوردم و اونجوری تلمبه زدم خیلی حال میداد از پشت کوسشو بکنم تن تن میکردمش دستمو بردم کوسشو میمالوندم خیلی آه و اوووووف میکرد منم تن تن میکردمش یه پنج دقیقه اونجوری کردمش گفتم پوزیشن رو عوض کنیم گفت آره کیرمو درش آوردم و یه حوله بود اونو پهن کردم کف حموم به پشت منیژه خوابید رو زمین نشستم وسط پاهاشو پاهاشو باز کردم و کیرمو کردم توکوسش خیلی حشری بودیم هردومون تن تن میکردمش ممه هاش عین توپ بزرگ شده بودن و هی تکون میخوردن منم با دیدنشون حشریتر میشدم دیدم داره ناله هاش زیاد میشه فهمیدم که میخواد آبش بیاد منم تن تن کردم که آب منم همزمان بیاد یه چند تا تلمبه زدم آب منم همزمان با اب منیژه جون اومد چنان آه و اوهی میکردیم که نگو من آبمو ریختم داخل کوسش همونجور افتادم رو منیژه جونم قشنگ حال کردیم یکم اونحالتی موندیم تا یکم حالمون جا اومد بعد بلند شدیم قشنگ خودمونو شستیم و اومدیم بیرون واسم یه حوله تن پوش تازه خریده بود اونو داد بهم با اون خودمو خشک کنم گفتم تو از کی تواین فکر بودی که این همه خودتو آماده کردی گفت از وقتی معنی سکس رو فهمیدم فقط در هوس تو بودم نه تنها من اکثر زنها و دخترهای فامیل بخاطر سادگی تو دلشون واست پریده یکم اونجوری نشستیم و یه لیوان بزرگ آبمیوه واسمون اورد هر دومون خوردیم بعد پاشدم لباسهامو پوشیدم و سرمو هم خشک کردم منیژه جونم هنوز با حوله بود گفت تو برو منم برم لباسهامو بپوشم از هم لب گرفتیم و ازش تشکر کردم گفت واقعا امروز بهترین روز عمرم بود بعد گفت هر وقت رفتی خونه زندائی کونشو جر بده خندیدیمو از خداحافظی کردم و راه افتادم توراه هم با حال کردنهامون فکر میکردم و خوشحال بودم که تا حالا اینجوری حال نکرده بودم حسابی هم خسته بودم هم شارژ بودم امیدوارم خوشتون بیاد در خاطرات بعدیم حتما ان یکیا رو هم واستون مینویسم که چطوری رفتم خونه زندائیمو بعدشم یه دورهمی همگی همشونو واستون مینویسم ممنونم که وقتتون رو گذاشتید این خاطره منو بخونید موفق باشید نوشته

Date: May 15, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *