کسری هستم 25 ساله مهندس نرم افزارم و تو شرکت اینترنتی در اصفهان کار میکنم حدو د یک سال پیش به خاطر بیماری پدرم مجبور شدیم یه سالی یریم یکی از شهرستانهای اطراف اصفهان واسه همینیه خونه اجاره کردیم که تو همسایگیمون یه دختر سبزه شاسی بلند با اندام ورزیده تیپ فوق العاده خفن و خلاصه کلام آخر شقه بود به قول برو بچ چاله میدونی من هیچ دوست دختر ثابتی تا اون لحظه نداشتم و با هیچ کسی هم سکس جدی نکرده بودم ولی با دیدن اون گفتم باید ترتیبشا بدم واسه همین رفتم تو نخ آمارش بعد از تحقیقات فهمیدم خانم همسایه دیوار به دیوارمون هستن متنها در خونه ی اونا تو کوچه بغلی باز میشه اسمش رویا است باباش ارتشی و 3 داداش بزرگتر از خودش داره گذشت گذشت تا یه روز تنها تو کوچه دیدمش به طرز ناشیانه و خیلی آماتور مثل بچه دبیرستانی ها رفتم بهش شماره دادم پیش خودم گفتم عمرا اگه زنگ بزنه در کمال ناباوری فرداش بهم زنگ زد سر کار بودم با خودم گفتم از اینجا به بعد باید مثل یه حرفه ای پیش برم تا به هدفمم برسم خلاصه سرتونا درد نیارم به کمک دوستای تر از خودم مخشا زددم بد جور و با اینکه قیافه شروری داشت خیلی راحت میشد گولش زد به قول بروبچ میشد با یه شوکلات خرش کرد اولش محتاط عمل میکرد ولی بعدش بهم اعتماد کرد و همه جا باهام میومد سه چهار ماهی شد تا بام هم رفیق 6 شدیم یه روز ظهر تابستون بود و خونه ما هم هیچکس نبود زنگش زدم گفتم رویا میای خونومون اولش ناز کرد منم اصرار پشت اصرار آخرش بهانه کرد نیومد منم که کونم آتیش گرفته بود باهاش قهرکردم تا 1 ماهی جوابشا ندادم اونم که حسابی عاشقم شده بود و البته منم براش کم نمیذاشتم یه زنگ زد کلی گریه کرد به قولی طلب بخشش کرد منم از فرصت اسفاده کردم گفتم تا نیایی خونمون نمی بخشمت بالاخره با کلی قسم آیه قبول کرد که بیاد فرداش به هر مصیبتی بود خونه خالی کردیم و منتظرش شدم تا بیاد عاقبت به هدفم رسیدم ولی باید اعتمادشا جلب میکردم واسه همین کسری کوچیکه را متقاعد کردم به اعصابش مسلط باشه و حرکت ناشایستی انجام نده وارد خونه که شد دلم براش سوخت رنگش پریده بود و دستو پاش داشت میلرزید نشست براش شربت اوردم با ترس خورد یکی دو ساعتی با هم گپ زدیم یه ذره آروم شد وای دیگه داشتم دیونه میشدم گفت کسری می خوابم برم منا بخشیدی گفتم آره ولی اگه بوسم کنی دیگه هرگز باهات قهر نمی کنم گفت لوس نباش ما به هم نامحرمیم منم گفتم محرم نامحرمی مال گذشته هاس باید منا ببوسی اونم از ترس اینکه دیگه باهاش قهر نکنم اومد لپما بوس کرد منم گفتم این بوس خاله زنکی به درد من نمیخوره من بوس عاشقانه میخوام لب گفت من بهتر از این بلد نیستم گفتم من که بلدم اجازه میدی گفت هر کار میخوای بکنی زود میخوام برم دیگه کسری کوچیکه صبرش به اومده بود ولی بهش هشدار داده بودم پریدم گرفتمش توبغلم وای عجب بدن گرمی داشت انگار تو هوا بودم همچین که لبشا بوسیدم آبم آومد بگذریم دو سه دقیقه ای تو بغلم گرفتمش فاز اول عملیات با موفقیت پشت سر گذاشتم گذشت گذشت گذشت دیگه کم کم داشت وقت رفتنمون می رسید گفتم الان روز موعود هستش یه روز خانواده ام رفتن شیراز عروسی و من بر هر کس کلک بازی بوداز رفتن سر باز زدم زنگیدم رویا جون گفتم بیا خونمون حالا دیگه تقریبا بهم اعتماد پیدا کرده بود گفت به شرطی که دیگه یوسه عاشقانه در کار نیاشه منم گفتم باشه دارم برات شما بیا پریدم تو حموم یک قبضه تیغ از بالا تا پایین کشیدم توپ توپ لباس شیک پوشیدم عطری خوش بو زدم منتظر شدم صدای زنگ در که اومد نفهمیدم چه جوری درا باز کردم گفت اوووو لالا چی کار کردی اومد لم داد رو مبل جلو تلویزیون گفتم پایه ای یه فیلم توپ ببینیم و قبل از اینکه جواب بده زدم شبکه سکسی اولش بدش امد ولی کم کم رام شد منم اروم اروم خودما بهش رسوندم گرفتمش تو بغلم شروع کردم لیسش زدن بوسیدن گفت بسه دیگه ولم کن اگه نگفتی باهات کاری ندارم من که دیگه صبرم سر اومده گوشم بدهکار حرفاش نبود لباساشا در اوردم بردمش تو اتاق عاجزانه با حالت گریه گفت من دخترم کاریم نداشته باش منم قول بهش دادم که اگه باهام همکاری کنه کاریش نداشته باشم و اونم قبول کرد بنده خدا راهی جز اون نداشت البته فکر کنم خیلی بدش نمیومد بگذریم رسیدیم سر اصل مطلب اون بدنی که 1000 بار براش جلق زده بودم الان لخت تو چنگم بود در یک هر حرکت ضربتی خودمم لخت شدم مثل گرگ اوفتادم روش از بالا شروع کردم لیس زدن پایین اومدن همش گریه میکرد و دستشا گذاشته بود جلو کسش کیرما گذاشتم تو دهنش گفت نمی خورم گفتم میخواهی دختر بری بیرون یا نه مجبور شد شروع کرد ساک زدن چه حالی میدادبعد به پشت خوابندمش و کیرما یه جا کردم تو کونش بمیرم براش خیلی دردش اومد ولی چاره ای نبود آخه یادم رفت بگم من عاشق سکس ارباب رعیتی هستم شالاپ شالاپ تلمبه میزدم اونم جیغ مییزد منم که قبلش حسابی کمرا سفت کرده بودم حالا حالا آبم اومدنی نبود دوباره برگردوندم کیرما گذاشتم دهنش داشت حالش بهم میخورد ولی چاره نداشت بعدش رفتم سراغ سینه هاش یه مقداری اره کشی کردم رفتم مجدادسراغ کون گفت داغونم کردی جر خوردم بسه دیگه ولی فایده ای نداشت باید کار انجام میشد کردم تو کونش ین بار با شدت بیشتری کردم تا ابم بالاخره اومد کلشا ریختم تو کونش دیگه بدتر از این نمشد یکی را گایید بعد از پایان کار بلند کردم بردم تو حموم تمیزش کردم اوردم لباساشا پو شوندمش بهش گفتم از این به بعد به هیچ پسرس اعتماد نکن اونم نامردی نکرد چنان سیلی تو گوشم نواخت که هنوزم جاش درد میکنه ولی چون خیلی باهاش حال کرده بودم دستشا گرفتم ماچ کردم یه هفته بعد ما از اون جا رفتیم و من دیگه هرگز رویا را ندیدم نوشته
0 views
Date: September 28, 2018