زفاف با نازنین ترین زن دنیا البته با آرایش

0 views
0%

خاص ترین شب عمرم تا حالا زفاف من از همسرم جدا شدم ولی اون شب خاص ترین و یکی از بهترین خاطره های عمر بی بارمه من آدمی نبودم که بتونم دختری برای خودم جور کنم چه از طریق دوستی چه راه های دیگه سرم به جلق زدن خودم گرم بود و کاری به کار کسی نداشتم و هیچ وقت فکر نمی کردم که یه روز بتونم سکس رو تجربه کنم ولی خدا خواست و کمکم کرد و باعث آشنایی با دختری شد البته دختره رو هم خودم گیر نیاوردم یکی از فامیلامون معرفیش کرد چون تازه سر کار رفته بودم و حقوق بگیر شده بودم هر کسی تا میدیدم میگفت کی میخوای ازدواج کنی یه چیز داخل پرانتز بگم عشق و از این مزخرفات کشک و همش دروغه فقط پول و کار فقط من تا وقتی سر کار نمی رفتم کسی محل سگ هم بهم نمیذاشت ولی وقتی حقوق بگیر شدم همه لبخند تحویلم میدادن بگذریم از این قضیه اما دختری که من باهاش ازدواج کردم از لحاظ خوشگلی متوسط ولی از لحاظ هیکل عالی با آرایش به ناز ترین و زیباترین زن تبدیل میشد و باور نمیکردی که این همون دختره عکس نامزدیمونو هنوزم دارم آدم شگفت زده میشه وقتی به زیبایش توی این عکس نگاه میکنه چون آرایش خوبی کرده فکرش رو میکنم واقعا آرایش بی ظیری داشت خیلی خیلی خاص با نمک متین خوشگل جذاب نشون میداد اگر ببینیدش میگید واقعا خاصه و قابل مقایسه با هیچ آدم معروفی نیست من حالا دیگه به معجزه آرایش ایمان آوردم بعد نامزدی به یکی از زنای فامیلمون که خیلی ادعاش میاد نشونش دادم عکسشو یه لحظه موند گفت دختر خوشگلیه من از نگاهش فهمیدم که الان میگه این فرشته رو چه طور به عقب مونده ای مثه تو دادن اما زفاف من کاملا میدونستم خاص ترین اتفاق زندگیمه من تو خیالم قبلا یعنی در دروان مجردی زفاف رو با زنای زیادی تجربه کردم ولی آخرش یه چیزی بهم تلنگر میزد که من هرگز بهش نمیرسم چند ماه نامزد بودیم و در این دوران چند شبی باهم خوابیده بودیم که البته هیچ وقت توی یه خونه تنها نبودیم و همیشه یه الدنگی کنارمون بابای کون کشش خیلی سخت می گرفت من از اینترنت در مورد شب اول عروسی اطلاعاتی جمع کرده بود و یه چیزی تو ذهنم شکل گرفته بود و مثلا قصدم این بود که فقط عشق بازی کنم باهاش و نکنمش عروسی رو تو خونه خودمون گرفتیم و خونه شلوغ بود و مهمان هایی هم از شهر های دیگه اومده بودن بنابراین خونه خودمون حذف شد که این باعث خوشحالی من بود خونه عمه ام رو برام مشخص کرده بودن چون بیوه بود و دختراش هم عروسی کرده بودن و جای مناسبی بود شب داخل جمعیت خیلی خجالت میکشیدم هر بچه ای که رد میشد یه متلکی بهم میزد یکی می گفت امشب چه برنامه ای برای زندگیت داری یا مثلا یکی بهم گفت امشب بیا پیش هم بخوابیم ومن تنها جواب که در چنته داشتم لبخندی ملیح بود حتی یه عمو دارم که خیلی باهم گرمیم اومدپیشم بهم گفت به شوخی ازت خبر دارم که چقدر کیرت بزرگه به ما رفتی آخه امشب مراعات زنتو بکن و چنان زد زیر خنده که فکر کنم همه فهمیدن بگذریم بالخره راهی خونه عمه شدیم چقدر هیجان انگیز از یه طرف نباید دست از پا خطا میکردی و خیلی سنگین و بی خیال بودی که نگن چقدر بی جنبه ای و از طرفی هیجان رو نمی شد کنترل کرد واقعا شب عروسی خاص ترین شب زندگی یه آدمه بین راه زبونم بند اومده بود نمیدونست چی بگم اصن از چی بگم به قول یاس به خونه رسیدیم من و زن رویاییم آخه آرایش بی نظیری کرده بود خونه ساده ای بود تخت خواب نداشت و جا برامون پهن کرده بودن یخچال هم تا حدی پر بود واقعا حس بی نظیر کنارش داشتم هردومون شام نخورده بودیم و شام برامون از رستوران آورده بودن لباس عروسو در آورد البته منم کمکش کردم ولی دوست داشتم تنش باشه آخه خیلی فوق االعاده شده بود ولی لباس مخصوصی داشت که برام دلچسب و دیدنی بود نشستیم و غذا خوردیم من آدم سر زبونی داری نیستم پس دهنم بسته بود و چیزی نداشتم بگم و لی از اینترنت یه چیزایی رو خونده بودم و برای این شب آماده شون کردم که دست پر باشم اونا رو قبلا روش انجم ندادم که این شب کمی خاص بشه مثلا بهش گفتم چشمانو ببند عزیز دلم و بعد چشماش رو میبوسیدم و چند تا حرف عاشقانه میزدم ولی بر عکس من اون آدم با اعتماد به نفس راحت و سر زبون داری بود یه جملاتی گفت که واقعا از همراهیش حذ کردم مثلا اینکه سفت منو بغل کرد و به خودش چسبوند و گفت تو مال منی حتی بعد از مرگ مغزش خیلی خوب کار میکرد حداقل بهتر از من بود با گونه های با نمکش عزیز دلم چشماش حالت خماری داشت یعنی همیشه داره و این به شدت منو جذب خودش میکنه و خیلی برام سکسیه شروع به معاشقه کردیم راحت ترین و بهترین کار رو شروع کردیم لب گرفتن بوسیدن عشقت واقعن لذت عجیبی داره حدود نیم ساعتی هم دیگه رو عاشقانه آروم و با حس می بوسیدیم و در حالت های مختلف مثلا در حالت نشسته من روی اون می افتادم اون روی من می افتاد در حین بوسیدن با دستام نقاط مختلف بدنشم مثل کون فوق العاده نرمش و پستوناش رو می مالوندم من قصد داشتم ماساژش بدم به خاطر همین یه کرم نرم کننده خریده بود بهش گفتم خواهش میکنم دراز بکش و چماتو ببند قبل از اینکه کف پاشو ماساژ بدم محکم بوسیدمش کف پاش رو بعد ساق ها و بعد رون های نرم و مثل برف سفیدش رو میمالوندم به کونش رسیدم من عاشق کونشم حتی الان که زنم نیست عاشقشم درسته اون داشت دست مالی میشد ولی برای من لمس اون بدن پر حرارت و نرم و لطیف بالا ترین لذت بود تازه وقتی صورت زیبا شده اش رو تجسم می کردم و اینکه دارم کون چه کسی رو دست مالی میکنم فوق العاده بود برام کونش بزرگ نبود ولی با نمک و دوست داشتنی بود البته بعد از ازدواج به دسته کون های بزرگ دنیا پیوست توسط تلاش های کیر زحمت کش من آدم با دیدن اون کون چه طور میشه ازش گذشت ولی من گذشتم به خیال اینکه اذیتش نکنم و چون کونش داشت وسوسه ام میکرد روشو کردم به خودم و خواستم کُسش رو بخورم دروغ چرا مزه خوبی نمی داد مخصوصا اینکه میدونستم که عرق هم کرده ولی تصور اینکه دارم کس اون زن زیبا رو میخورم طمع تلخ و شور کسش رو فراموش کردم به پستون هاش رسیدم تا ابد عاشق پستوناش هستم یه حالت خاصی داره وقتی می بینی که این پستونای خاص مال این صورتن آدم دیونه میشه بلند شد و گفت دیگه نوبت منه بهم گفت سکس میخوای عزیزم کُس میخوای عزیزم کونمم مال توئه وای هر کلمه که بین اون لبای نازنین بیرون میومد منو از زمین جدا میکرد منو به اون دنیا میفرستاد قبل از عروسی بهش گفته بودم که امشب نمی کنمت و من به خیالی که خوشحال بشه آخه من پیش خودم گفتم شاید هیجان زده و خسته باشه و باعث بشه خاطره بدی براش رقم بخوره من که از خدام بود کُس بکنم فقط داشتم مراعاتشو میکردم بهش گفتم مشکلی نداری و اذیت نمیشی مثل سگ داشتم تظاهر می کردم یعنی اگر میگفت مشکل دارم هم در اون شرایط حشری می کردمش مخصوصا اون کلمه هم که اون بکار برد کونمم مل توئه گفت من برای هر چی که تو بگی آماده ام حتی خوردنش منظورش کیرم بود خشکم زده بود مثل یه سگ که بخواد یه گوشت رو بگیره کیرم رو کرد تو دهنش اصلا غافلگیر شدم حرکتش غیرقابل پیش بینی بود باورم نمی شد چه اتفاقی داره برام می افته صورتش هنوز هم رویایی بود چون آرایشش رو پاک نکرده بود انگار حورالعین رو خدا برام به این دنیا فرستاده باشه یک دقیقه نشد که گفتم آبم داره میادکیرم رو از دهنش درآورد و با دست نازش باهاش بازی میکرد سریعا آبم با فشار آدمکش بیرون پرید چند قطره اول مثل آب پاشی به شکم زنم برخورد کرد و بقیش هم قُلُب قُلُب از دهانه کیر مصفا بیرون غلطید آبم با شدت هر چه تمام تر بیرون پرید حالا من اصلا نمیخواستم انزال کنم و با شدت به خودم و کیر بیچاره فشار میاوردم که آب نیاد بیرون ولی زورم نرسید کمی ازش افتاد روی جا و بقیش هم رو پام پاکش کردم کثافت کاری رو با اون بوی بدش ارضا شدنم از شدت علاقه ام برای ادامه معاشقه کم نکرد بلکه با فکر به حس و حالی که بهم در این یک دقیقه دست داد تشنه تر به ادامه با حرارت بیشتر شدم بهم گفت چه جوری ادامه بدیم هر کاری بگی میکنم سکس بکنیم من هم پیش خودم گفتم تنور تا داغه باید نون ذو چسبوند یک کلمه بهش نگفتم آره یا نه پشتشو کردم سمت خودم که بکنمش و در همون حال به کونش نگاه کنم که لذت بیشتری ببرم ولی یاد افتاد اگه روش به من باشه با صورت رویاییش با آرایش منظورمه لذت بیشتری میبرم هول شده بودم از هیجان و سریع میخواستم بکنمش و اونم مثل من هیجان زده بود دوباره روشو کردم سمت خودم چند ثانیه اول رو آروم کردمش علی رغم میلم خون ازش اومد و کیرمم خونی شد توی همین حال اونم توی چهره اش احساس درد نمایان بود از این منظره خوشم نیومد و دوباره کونش رو کردم سمت خودم دیدن اون چهره دیگه برام لذتی نداشت بلکه حتی حس خوبمم از میگرفت با شدت می کردمش و اونم با شدت و گاهی و شهوت اه اه میکرد کمتر از پنج دقیقه فکر کنم آبم اومد لحظه بیرون اومدن آبم در انزال دوم رو هرگز دیگه تجربه نکردم بارها سعی کردم شبیه سازیش کنم دوباره ولی هرگز اون حس بهم دست نداد انگار جادو بود انقد شدت داشت که رگ های کف پام یک دقیقه به شدت گرفته شد و حتی درد می کشیدم نمی تونستم تکونشون بدم فوق العاده بود لحظه انزال دوم اصلا وقت بیرون اومدن آب یه لحظه چشمام سیاهی رفت انگار قبض روح شدم انقدر شدت داشت که همراه حس هیجان و لذت ترس هم بود دیگه واقعا نمی تونستم جم بخورم انرژیم کاملا تخلیه شده بود و اون بیچاره هم خسته بود چند ساعت توی آرایشگاه و بعد هم در عروسی عین یه مترسک نشسته بود عروس خانم سعی کرد آرایششو پاک کنه و من هم کثافت کاری های انزال دوم رو پاک کنم که بخوابیم خیلی عاشقانه البته لخت لخت همدیگه رو بغل گرفتیم طوری کردم که تمام بدن با بدنش در تماس باشه و لذتشو ببرم البته شاید اونم لذت برده باشه به هر حال فردا ساعت حدودای 10 بلند شدیم اولین کار قطعا حموم بود من در دوران مجردیم عاشق این بودم که با زنم برم حموم و اون شورت قرمزی پاش باشه خودم با دستای خودم از پاهاش درش بیارم و بعد شورتشو ببوسم ولی شورتی در کار نبود نه من چیزی تنم بود ونه اون و لی بازم از هیچی بهتر بود صورتش حالت رویایی دیشب رو نداشت ولی بازم خوب بود گرفتمش بغل و سرم رو به سرش چسبوندم و بوسیدمش و بعد بهش گفتم راضی بودی از دیشب گفت فوق العاده بود بهش گفتم چه حسی بهم داری خنده خشک و زننده ای کرد و گفت ول کن بابا مگه بچه ای چه حسی به من داری و رفت زیر دوش این اولین باری بود که بهم برخورد احساسم خراب شد انگار با یه پتک زدن تو سرم ضایع ام کرد این شروعی بود که بفهمم فازش با فازم خیلی فرق میکنه واقعا در زندگی مشترک باید آدما رو شناخت و گول مظلویتشون قبل ازدواج رو نخورد همه نقش بازی میکنن دیگه فرصت نیست ولی همین الانم براش آرزوی موفقیت میکنم و عکساش رو دارم البته عکسای با آرایششو نوشته ایستاده در

Date: April 22, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *