زمان گذشت و ساعت چهار بار نواخت ۱

0 views
0%

همیشه همه چی از بدبختی شروع نمیشه گاهی اوقات آدما وقتی همه چی دارن میرن سراغ بدبختی وقتی یه نفر خانواده عشق علاقه پول و ثروت و همه چی داشته باشه میزنه به سرش که از رشته پزشکی دانشگاه تهران انصراف بده و بره چندتا خیابون اونورتر گرافیک دانشگاه آزاد بخونه از نظر همه خریت محض بود و از نظر من یه تغییر مثبت یک هیچ به نفع خودم آدمای جدید تیپای جدید رفتارای جدید رابطه های جدید همشون میشن لذتای جدید همیشه ذات بد آدما جلوتر و کارای دوست داشتنی تر میکنه رفتن از بین یه سری بچه مثبت و رسیدن به آزادی کامل سر کلاسا و شوخی ها و خنده های بی پایان و حتی سیگار کشیدن سر کارگاه ها برام شده بود آخر عشق و حال خوبی اینجور دوستیا اینه که کسی با کسی صمیمی تر نیست و همه باهم فقط حال میکنن اگه دقت کنین همه جا آدمای خاص وجود دارن که توجه بعضیا رو به خودشون جلب کنن مثل الیاس که با گوشه گیریش بدجوری توجه منو به خودش جلب میکرد یه آدم مغرور و تنها و غیر قابل نفوذ دیر اومدن و زود رفتن نبودن سر بیشتر کلاسا و رابطه زیادش با استاد کریمی بدجوری منو برده بود تو فکر خودش یه قانونی تو کائنات وجو داره که به هرچیزی فکر کنی اونو به سمت خودت میکشی بعد ۳ترم غیبش زد اینقدر بودنش کم بود که نبودنش به چشم هیچکس نیاد به جز من انگار به دیدن و فکر کردن و داستان پردازی باهاش عادت کرده بودم و نبودش تمام معادلات ذهنم رو بهم میریخت سعی در نزدیک شدن به استاد کریمی هم بی فایده بود چون این یکی سخت تر و غیر قابل نفوذ تر بود ولی کائنات همیشه یه قدم از ما جلوتر و کار خودشو میکنه شاید این اتفاق یک در میلیون بیفته که وقتی دنبال کسی میگردی اتفاقی از پشت بکوبی به ماشینش ولی افتاد تا چند ثانیه فقط نگاش میکردم و تو ذهنم بررسی میکردم که چی شده که الان این وایساده جلو من _هوی چته قورتم ندی خیلی سخته تو هر شرایطی ظاهرتو حفظ کنی و خودتو لو ندی ولی من باید میتونستم _گوشت تلخ از گلوم پایین نمیره فکر نمیکردم حرف زدنم بلد باشی _چی میگی واسه خودت زدی ماشینو داغون کردی حا خیلی حال میده وقتی یکی داره حنجرشو جر میده خیلی خونسرد بپری وسط حرفش _خسارتشو میدم _خسارت میخوام چیکا وقتی برای باز دوم بپری وسط حرفش هیجان شروع میشه _پس چی میخوای گاوبازی حس خوبه وقتی گاو جلوت خیره شده تو چشات و پره های بینیش از عصابیت تکون میخوره _آب قند بدم ولی بد کاریه شوخی کردن باهاش خیلی سعی کردم نخندم ولی لبخند رو لبم و نمیشد کاریش کرد _منو مسخره میکنی دختره هرجایی دستشو بلند کرد که بخوابونه تو گوشم ولی خب مردم همیشه در صحنه جلوشو گرفتن و مثلا سعی کردن آرومش کنن و بردنش اون سمت ماشین کلمه آخرش بدجوری بهم برخورده بود از توماشین کارت ویزیتی که ترم یک واسه خودم طراحی کرده بودم و با کارت ماشین و بیمه درآوردم و رفتم طرف دیگه ماشینش وایسادم _شاید اگه این ترمم میومدی دانشگاه میشد بهت گفت هم دانشگاهی حالا فرقی هم نمیکنه هر خری که هستی هروقت یاد گرفتی با یه خانم محترم چجوری حرف بزنی بزنگ کارتارو جلو چشمش تکون دادم و از پنجره انداختم تو ماشینش سوار ماشین شدم گازشو گرفتم و رفتم از تعجب چشماش معلوم بود منو نشناخته و تو کلمه هم دانشگاهی گیر کرده که عکس العملی نشون نمیده این جور مواقع آدما احساسات گنگ زیادی توی خودشون پیدا میکنن خوشحالی عصبانیت پشیمونی چه از حرفای زده و چه نزده منم درگیر همین حسا بودم وقتی یه هفته از موضوع بگذره و خبری از طرفت نشه تازه میفهمی چه غلطی کردی من که هیچ رد و نشونی ازش نداشتم پس مدارکم چی میشه خستگی بعد از یه مهمونی عالی بهترین حس دنیاست و رفتن تو بغل رخت خواب و خوابیدن تا لنگ ظهر از اونم بهتر و همچنین زنگ خوردن گوشیت ساعت ۹ صبح که یادت رفته خاموشش کنی میشه بهترین ضد حال و فقط برای خفه کردن صداش تو خواب و بیداری ترجیح میدی جواب بدی _هووووم _همیشه اینقدر بی ادبی دوستان محترم شهوانی این اولین داستان دنباله دار من تو این سایت هست اگه با استقبال شما همراه بشه ادامش میدم نوشته

Date: May 2, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *