دفتر زندگی مشترکم بعد دوسال داره بسته میشه ماهِ دیگه نوبت دادگاه داریم واسه طلاق طلاق از مردی که شبها منو به اوج میرسوند و روزها سقوطم میداد نقطه نظرات زیادی داشتیم که باب طبع دیگری نبود از لحاظ طرز تفکر و روحیه و خیلی چیزا تفاوت داشتیم باهم ولی مسائل جنسی زناشویی و سکس نقطه مشترک هردومون بود که موقتا دلخوریا رو ازبین میبرد و مارو کنار هم نگه میداشت خیلی سعی کردم با همه چیزش کناربیام ولی ایجادبی اعتمادی ای که مدام تکرار میشد ریشه عشقم رو بهش خشکوند و منو اینجا رسوند خونه پدرم ۶ ماه دوری و درانتظار حکم دادگاه ۲۱سالمه دوساله با پسرخالم ازدواج کردم یه شوهر سکسی و رفیق باز و بی صداقت و دست ودلباز وخیانت کار دلم نمیخواد ازش بد بگم ولی توصیفش واقعا همین ۵ کلمه میشه قد بلند و و تقریبا لاغراندام و پوست روشن و دستای مردونه ای که عاشقشون بودم چهره ی خاصی نداشت ولی خوشتیپ بود خلاصه با کلی ماجرا تو دوران نامزدی عروسی کردیم ۱۹سالم بود تو سنی بودم که شروع و اوج هیجانات جنسیِ دخترونه بود علیرضا اولین مرد زندگیم بود که منو از لحاظ جنسی تحریک میکرد اولین بوسه ای که ازم گرفت غافلگیرانه بود و واکنش من هل دادنش بود بعد ازون کم کم هیجانات ناشی از لذت لمس و هماغوشی تو وجودم بیدار شد و سربه فلک کشید اینم داستان همـــون روزی که یه جرقه ی کوچکی بود واسه طـــــلاق دوماه از ازدواجم میگذره هر دومون خیـــــلی داغ و پراحساسیم دیروز به خاطر موضوعی بحث کرده بودیم و توحالت قهر بودم صبح دیربیدارشدم رفته بود مغازه ظهر که برگشت بدون هیچ حرفی ناهار خوردیم توفکر بودم به اینکه چقد زود داره اون روی خودش رو نشون میده هنوز دوست و اشنا ازدواجمون رو تبریـــک میگفتن چطور میتونه شـــــب قبل با اون حرارت کنارم بخــــوابه و چنان ادعای عاشـــــقی کنه که باورکنم عاشق تر ازمنه و صبـــــحش بذر بی اعتـــــمادی از توگوشـــــیش جوونـــــه بزنـــــه به خودم که اومدم دیدم رفته استراحت کنه ظرفا رو جمع کردم و روی کاناپه دراز کشیدم اینکه هیچی نمیگفت بیشتر داغونم میکرد اونم ناراحت بود ولی هیچ واکنشی نشون نمیداد که این برزخ لعنتیم روتموم کنه دلم میخواستش موقع نهار که بازوش به سینم خورد یه لحظه یه چیزی تو دلم تکون خورد ساعت ۴ بود بلند شدم و مثه همیشه قبل رفتنش چایی دم کردم و با بسکوییت روی اپن گذاشتم همیشه خودم براش چایی میریختم ولی این بار قوری رو گذاشتم که خودش بریزه تلوزیون رو روشن کردم و یه ژورنال مدل لباس دستم گرفتم تو اشپزخونه بود تلوزیون وسط پذیرایی روبه روی اشپزخونه بود کانال عوض میکردم که همون یه ثانیه ای که صفحه سیاه میشه ببینمش تو صفحه داشت چایی میخورد و نگام میکرد بیخیال شدم و مجله رو ورق زدم که دیدم اومد کنارم نشست بوی ادکلنش هواییم کرد لعنت به من که اینقدر ضعیفم و زود وا میرم مجله رو اروم از دستم کشید برگشتم نگاش کردم خیره شدیم بهم دیگه صدام کرد پری هیچی نگفتم سرمو انداختم پایین و با بند شلوارکم بازی میکردم پریسانم خانومم بس نیست نمیبخشی منو باور کن هیچ رابطه ای در کار نیس من فقط باتو عاشقم باتو ارومم دلم گرفت دوسش داشتم عشقم غلبه کرد به عقلم و حس کردم چیز مهمی نبود علیرضا عاشق منه محاله بهم خیانت کنه خودش همیشه بهم میگفت عاشقتم خوشکل سکسیم برگشتم نگاش کردم خندید منم لبخند زدم صداش کردم علیرضا دوستت دارم پریِ من دستش رو گذاشت روی پام کشیدم تو بغلش با حرص توو گوشم گفت روانی شدم از دیشب تا حالا چرا اینکارو میکنی نمیدونی من چقد زود زود دلم برات تنگ میشه ناراحت گفتم تو که هیچ واکنشی نشون ندادی حتی نگامم نمیکردی علیرضا میدونی تو خواب چندبار بوست کردم خیلی ناراحت بودم که ناراحتت کردم از دست خودم عصبانی بودم علیرضا خیلی زبون باز و اجتماعی بود برخلاف من که کم حرف و خجالتی بودم تقریبا همیشه اون قشنگ تر احساسشو بیان میکرد با حرفای قشنگش که البته دروغ و اغراقم زیاد قاطیش بود خیلی زود همه چی رو ماست مالی میکرد دستش رو اروم رو کمرم میکشید و حالم و دگرگون میکرد با لباش لبامو به کام میگرفت و نفس کم می اوردم یهو چشم به ساعت خورد ۵ بود دیرت نشه علیرضا صورتش قرمز شده بود هووف دلم نمیخواد برم که برو عشقم نزار دایی غر بزنه بهت راست میگی امروزم پنج شنبس بازار شلوغه بلند شدم اونم پاشد لباساشو مرتب کردو رفت سمت جاکفشی کلیدا و عینکشو از رواپن اوردم دم در ایستاده بود چِشَم خورد به شلوارش بیدار شده بود نگاش کردم سرموکج و چشامو ریز کردم و اروم با شیطنت به کیرش خیره شدم بهش گفتم علیرضا خندید در حین اینکه جاشو درست میکرد گفت تو راه میخوابه ولش کن تو چشاش نگا کردم اروم تر بهش گفتم اذیـــت میــشه که نگام کرد یهو کفشاشو دراورد اومد تو درو بست چسبوندم به دیوار این چشمات چی میگن اخه پری چرا منو روانی میکنی شهوت بهم غلبه کرده بود محکم پیرهنشو تو دستم مچاله میکردم ومیکشوندنش سمت خودم لبامون تو هم قفل شده بود لباش لبای گوشتیم و میمکید اروم زبونشو رو لب بالاییم میکشید و یهو محکم بوسم میکرد چسبیده بودم به دیوار یه دستش رو باسنم بود یه دستش رو دیوار یه تاپ دوبنده مشکی با شلوارک جین ابی پوشیده بودم اروم اومدپایین لباشو با مکث گذاشت وسط سینم دستشو از دیوار برداشت گذاشت رو سینه ی راستم و سینه ی چپم رو میخورد ذهنم هی هشدار میداد وقتش نیس ولی نمیتونستم به شهوتم غلبه کنم سرشو اورد بالا نگاش کردم خواستم چیزی بگم که زود گفت سریع تمومش میکنیم ساعت پنج و نیم بود دستش رو گذاشت رو شکمم دستمو گذاشتم رو دستش اومد پایین تر زود دکمه و زیپ رو باز کردم از رو شورت کسمو که که حسابی خیس شده بود لمس کرد تو گوشم زمزمه کرد اینجارو ببین چه خبره جووون دلم دلت برام تنگ شده بود عزیزم خیلییی علیرضا خیلی جونم دیگه قهر نکنیا کس طلای منو تشنه بزاری همزمان دستش چوچولمو نوازش میداد دندونامو فشردم بهم چشامو درشت کردم و گفتم دیوونه چشاتم اینجوری نکن و محکم تر به کارش ادامه داد خودشو یکم جدا کرد ازم شورتمو تا زانوهام پایین کشید سینه هامو از بالای تاپ انداخت بیرون و انگشتش رو ازورودیِ کسم تا چوچولم تند تند حرکت میداد دستمو رسوندم به کیرش از شلوار اروم فشارش دادم سعی کردم زیپشو باز کنم یه دستی نمیتونستم با حالت حشری بهش گفتم اووف درش بیار علیرضا خواست دستشو از کسم برداره نگذاشتم خودم به سمت متمایلش شدم گرمای دستش روکسم دیوونم میکرد با وجود سستی بدنم کمربند و دکمه و زیپش روباز کردم کیرشو اوردم بیرون وبادستم گرفتمش دوباره چسبوندم به دیوار دقیقن رو چوچول خیسم تمرکز کرده بود ودایره ای با انگشت دورش رولمس میکرد بهترازین نمیشد دلم میخواست هرچه زودترخالی بشم ولی با این حرکت ارومش داشتم عصبی میشدم با فشاردستم به کیرش فهمید دیگه باید عجله کنه کاملا سست شده بودم نمیتونستم رو پاهام بایستم بادوتا دستام بازوش رو میگرفتم و گاهی زانوهام خم میشد چشامو که باز میکردم مثه همیشه موقع ارضا کردنم با جدیت نگام میکرد و به کارش ادامه میداد با نگاهش تو چشمامو حرکاتم انگارمیخواست بفهمه چه حسی دارم من ناله میکردم و اسمشو زمزمه میکردم اون خیره شده بود بهم و دستاش منو پر از حس لذت میکرد دیگه نمیتونستم بایستم بریده بریده گفتم علی نمیتونم بایستم توجهی نکرد بار دوم دستمو گذاشتم رو دستاش و اروم سرخوردم پایین تندبغلم کرد همونجا رو زمین پشت در کنار دیوار خوابوندم به پهلو سمت من خوابید دستش رو گذاشت زیر سرم و با انگشت تو کسم با نقطه ی جی بازی میکرد دیگه تو اوج بودم سرمو تو سینش فروکردم و جیغ کشیدم ایییی علییییرضا مردممم واایی عاشقتممم و بدنم بعد چندتا لرزش محکم اروم گرفت درگوشم اروم گفت دوستت دارم چشامو باز کردم گفت اجازه هست برم پس تو چی شب از خجالتم دربیا اصلا نمیتونستم اینجوری بزارمش میدونستمم خیلی تحریک شده زود ارضا میشه با همه ی بی حسیم بلند شدم دستاموگذاشتم رو سینش و خوابوندمش پاهامو گذاشتم دوطرف بدنش سرکیرشو هل دادم سمت کسم و اروم اروم کامل نشستم رو کیرش لبمو گازگرفتم یه اه مردونه کشید که دوباره تحریکم کرد و بهم انرژی داد تند تند بالا پایین میشدم دستام به عقب رو زانوهاش بود سینهام بالاتر کشیده میشد و کسم بیشتر خودنمایی میکرد دستاش دور مچ پام بود و به حرکتم و بالا پایین شدنم نگاه میکرد بعد ۳۰ثانیه خسته شدم و دستامو دو طرف سرش گذاشتم و بی حرکت شدم با دستاش باسنمو به سمت پایین فشار میداد و اینبارخودش تند تند کیرشو فرومیکرد خیلی لذت بخش بود دلم میخواست ساعتها تواین حالت باشم اون کیرشو پی درپی وارد کسم میکرد من درگوشش اه میکشیدم و گوششو ۱ گردنشو میخوردم بعد چندتا ضربه ی محکم گفت آااه و ضربه اخرو محکممم زد که باعث شد یه آای بلند بگمو همزمان کیرشو بیرون کشید و ابش اومد لبامو گذاشتم رو لباش بوسیدمش و تندی پاشدم دستمال کاغذی اوردم بلندشد رفت دستشویی خودشو مرتب کرد اومد بیرون ساعت یه ربع به شیش بود لباساش چروک شده بود و موهاش بهم ریخته با خنده گفت اینم از کوتاهترین سکسمون باورت میشه اکثرمواقع زمان شروع تا اخر همخوابیمون به ساعت میکشید لبخند زدم و گفتم اوهوم ازین به بعد درمصرف زمان صرفه جویی میکنیم نه دیگه اینو میگیم سکس اورژانسی مخصوص همین وقتا خندیدم و گفتم خیلی خب بیا برو دیگه ساعت شیشه رفتم سمتش موهاشو مرتب کردم لباساشو صاف کردم و گونشو بوس کردم اونم بوسم کرد و با شیطنت گفت پری خانوم امشب شب جمعس مواظب خودت باش به خودتم برس که تاصبح باهات حرف دارم چشامو گرد کردم و باتعجب گفتم علیرضا بدون توجه به تعجبم درحالیکه دکمه اسانسور رو میزد گفت تم امشب قرررررمزززززز بای عزیزم و وارد اسانسور شد درو بستم حولم رو برداشتم و رفتم سمت حموم ادامه نوشته
0 views
Date: May 15, 2020