زندگی غیرمشترک سکسی ۲

0 views
0%

8 2 9 86 8 8 8 8 8 1 9 85 8 4 8 8 1 9 8 3 9 8 3 8 1 قسمت قبل ساعت ده شب بود میدونستم چون فردا تعطیله حسابی برنامه داریم باهم کلی به خودم رسیدم پیرهن سفید قرمزی ای که عاشقش بود و پوشیدم موهامم طبق سلیقش بالا و دم اسبی بستم و چتریامم روی صورتم ریختم ارایش غلیظ دوست نداشت انجام بدم حتی میگفت رژ هم نمیخواد بزنی بدون ارایش بیشتر میخوامت ولی خودم دوس نداشتم و حداقل رژ و خط چشم رو میکشیدم ادکلن پلی صورتمیو زدم و رفتم تو اشپزخونه داشتم براش پیام مینوشتم کی میای عزیزم شامو گرم کنم هنوز سند نشده بود که پیام داد امشب دیر میام با دوستام میرم بیرون عصبی گوشیو محکم کوبیدم رو اپنِ اشپزخونه زیاد از دوستاش اطلاعات نداشتم ولی میدونستم اکثرن مجردن و اهل دود و مشروب و دختربازی ترجیح داده شدن به دوستاش و اینکه نمیدونم الان با کیه و چیکار میکنه روحمو سوهان میکشید وقتی باهاش ازدواج کردم عاشقش نبودم ولی دوسش داشتم و باخودم میگفتم این مرد همه ی زندگیته ازین به بعد تا اخر عمرت باهاشی پس سعی کن بهترین باشی براش ساعت دو و نیم شده بود زنگ زدم بهش جواب نداد پیام فرستاد نزدیکم دیگه داشت از تنهایی خوابم میگرفت ولی میترسیدم بخوابم تلوزیون و همه چراغارو روشن گذاشته بودم رفتم غذاها رو گذاشتم تو یخچال حتما شام خورده بود دیگه شربت مورد علاقشو درست کردم با اینکه هوا سرد بود ولی وقتی میومد خونه نوشیدنی خنک دوست داشت داشتم تو لیوان میریختم که صدای باز کردن در اومد قلبم شروع کرد به کوبیدن تو سینم نمیدونم چرا هیجان زده شدم با اینکه خیلی از دستش ناراحت بودم نمیخواستم امشبو خراب کنم فردا حرف میزدم باهاش با یه لبخند رفتم سمت در داشت کفشاشو میزاشت تو جاکفشی سرشو اورد بالا نگام کرد گفت سلام عزیزم چشماش قرمز بود دستشو گرفتم داغ بود لبامو گذاشتم رو لباش وچندبار محکم و داغ بوسیدمش بوی تند سیگار و یه بوی زننده ای که حدس زدم مشروب باشه اذیتم کرد ازش جدا شدم لیوان شربتو واسش بردم و بعد تشکرش روی کاناپه ولو شد خیلی سرد و بی حال بود با توجه به شیطنت عصرش توقع داشتم خیلی گرم تر برخورد کنه رفتم کنارش خوش گذشت علیرضاجونم اره چقد دیر کردی خیلی دلم برات تنگ شد توهمین چند ساعت همین چند ساعت هر یه دیقش صد ساعته واسه من وقتی پیشم نیستی سکوت کرد و هیچی نگفت داشتم نگاش میکردم که بلند شد برم یه دوش بگیرم عجیب بود واسم حالتش من لعنتی بازم دلم میخواستش ولی دیگه مطمن شدم امشب خبری نیست تو فکر بودم که با حوله اومد نشست کنارم دستمو گرفت و تو چشام نگاه کرد و گفت ماه من کیه یکم سرحال تر شده بود ولی بازم بی حالی و چشمای قرمزش رو داشت لبامو گذاشتم رو لباش بوسش کردم گردنشو بوس کردم و چند ثانیه مکیدم از خودش جدام کرد نگاش کردم خیلی خوشکل شدی گلم ولی خیلی خوابم میاد بریم لالا کنیم خیلی تو ذوقم خورد با این حال بهش گفتم موهات خیسه هنوز عیب نداره تلوزیون و خاموش کردیم و میخواست مثه همیشه بغلم کنه و تا اتاق ببرتم ولی نتونست نمیخواد عزیزم خودم میام وقتی کنار هم دراز کشیدیم داغیِ بدنش دیوونم کرد دستش رو باز کرد سرمو گذاشتم رو بازوش و دستمو گذاشتم رو سینش اوممم بوی تنش رو میبلعیدم فشارم داد و گفت شب بخیر عزیزم شبت به خیر عشقم خیلی زود خوابش برد و من تا صبح فکر میکردم نکن علیرضا خوابم میاد ساعت یازده بود بیدارشده بود و دستشو مدام رو بدنم حرکت میداد باسنمو فشار میداد از پشت سمت باسنم دستشو برد زیر شورتم انگشتشو میبرد سمت کسم سرم رو سینش بود چشامو باز کردم دیدم چشماش برق میزنه سلام صبح بخیر گلم صبح به خیر عشقم پا نمیشی من خیلی گرسنمه چشمامو بستم سرمو تو سینش فرو بردم علیرضا یکم دیگه دستش رو گذاشت رو بند سو تینم و گفت پس اجازه هست من خودم صبونمو بخورم سرم خیلی درد میکرد و حوصله ی نزدیکی رو نداشتم با این حال هیچی نگفتم و گذاشتم به کارش ادامه بده یه دستی و با سختی سوتینمو باز کرد و دستش رو رو کمرم حرکت داد رو ارنج بلند شد و سرمو رو بالشت گذاشت به پهلو روم خم شد دستشو از زیر پیرهنم برد بالا و سینه هامو تو دستش گرفت و اروم فشار داد یکم اذیتم میکرد کاراش خوابم میومد هنوز علیرضا الان نه توروخدا مظلوم نگام کرد و گفت باشه عزیزم فقط یکم بخورمشون همین که نوک زبون خیسش روگذاشت رو سینم خواب از سرم پرید نوک سینمو بین لباش گرفت و فشار داد دستمو گرفت و گذاشت رو کیرش الان اصلن تمایلی نداشتم اروم کیرشو گرفتم نمیدونم چرا بدم اومد انگار اولین بارم بود میدیدمش داشت با سینه هام بازی میکرد که نگام کرد و نمیدونم چی دید که اخم کرد و گفت چته هیچی چرا قیافت اینطوریه نمیخوای سرم درد میکنه منم حوصله ندارم دیشب فهمیدم تا صبح بیدار بودی گفتم شاید دلت میخواسته جا خوردم من به خاطر چی ناراحت بودم و اون چی فکر میکرد رک بهش گفتم تو دیشب مست بودی اره جاخورد ولی باز اخم کرد و گفت چرت نگو دیشب وقتی بوسیدمت بوی سیگار و الکت اذیتم کرد عصبی تر داد زد گفت مزخرف نگو تو دیدی تا حالا من سیگار تو جیبم باشه مثه همیشه زود عصبانی شد و داد میزدکه من بترسم و ادامه ندم شلوارکشو دوباره پوشید باخودم فکر کردم همیشگی که نیست بهتره بزرگش نکنم ولی دلمو چیجوری اروم میکردم عشقم علیرضام ببخش منو میدونم اهلش نیستی فقط الان قول بده به خاطر من هیچوقت لب به الکل نزنی دوس ندارم وقتی میبوسمت بوی زننده ی الکل منو از بوسیدنت سیر کنه فک کنم تاثیر داشت لحنم چشماش دوباره مهربون شد جونم عزیزم قول میدم دیگه لب نزنم خیلی ریز اعتراف کرد دیشب واقعا مست بوده ولی به رو خودم نیووردم و گذشتم ازش نگام افتاد به کیرش که خوابیده بود یه نفس عمیق کشیدم و رفتم سمتش خیره نگاش میکردم نشسته بود رو تخت و تکیش به تاجِ تخت بود دستمو گذاشتم رو سینش و یه پامو گذاشتم اونور بدنش دستاشو دور کمرم گذاشت و نشوندم رو کیرش علیرضا با شلوارک بود و من با شورت کیرش نرم و کوچیک بود هنوز اروم خودمو فشار دادم بهش دستامو گذاشتم رو سینش و نگاش کردم وقتی خیره میشدیم به هم شهوت هردومون بی نهایت میشد منم لبخند میزدم و دلبری میکردم ازش با خمار کردن چشمام جدی نگام میکرد و فشار دستاش به کمر و باسنم بیشتر میشد حس کردم کیرش داره بزرگ و سفت میشه سرمو بردم نزدیک گوشش و نفسای تندم رو گوش و گردنش بیرون میدادم یهو سرشو برگردوند و لبامو بوسید محکم تر فشارم میداد به خودش لباشو میبوسیدم و مک میزدم لب بالایشو بین لبام میگرفتم و میخوردم زبونشو میچرخوند تو دهنم و زبونمو میخورد خیلی خوشم نمیومد ولی میدونستم اون عاشقه این مدله همراهیش میکردم کم کم کسمو رو کیرش حرکت میدادم و عقب جلو میک ردم سفت و داغ شده بود دلم ضعف رفت واسه عقب جلو کردنش تو کسم یکم خودمو بالا کشیدم شلوارکشو پایین دادم و کیرشو گرفتم تو دستام با پیش ابش که نوکشوو خیس کرده بود سرشو با انگشتام بازی میدادم که بلندم کردم و خوابوندم رو تخت سوتینمو دراورد و سینمو تو مشتش فشار داد و شروع ب خوردن کرد به پهلو کنارم خوابید شورتمم کشید پایین پاهامو اوردم بالا درش اوردم و پرتش کردم پایین تخت پاهامو بهم چسبوندم و منم به پهلو سمتش خوابیدم و کیرشو گرفتم تو دستام دستشو رسوند به کسم یکم بازی داد و انگشتشو داخل فرستاد تا یکم جاش باز بشه هنوزم بعد دوماه نمیتونستم یهویی کیرشو تحمل کنم و دردم میومد انگشتشو در میورد و دوباره میفرستاد داخل وقتی یکم روون شد خوابید روم پاهامو باز کرد و وااااییییی کیر داغ و سفتش و داخل کسم کرد دستامو دو طرف کمرش گذاشتم و اروم اروم به خودم فشارش دادم تا کاملا تا ته رفت داخل خم شد روم و لبامو میبوسید و گردنمو میخورد کیرشم حرکت نمیداد تا بیشتر خیس بشم و دردم نیاد یهو کیرشو بیرون کشید یه لحظه لرزیدم از لذت دوباره کرد توش و عقب جلو میکرد بی نهایت هات شده بودم و ناله هام اروم و گاهی با جیغ بلند میشد وای پری پری پرییی کیرمو میخوای عشقم اروم گفتم ارره عزیییزم میخوامششش با صدای مردونه ی سکسیش گفت جوووون منم کستووو میخوآام یکم ازم جدا شد پاهامو رو شونه هاش گذاشت و با دستاش روی رونم و ساق پام منو به سمت کیرش پایین میکشید به معنای واقعی رو ابرا بودم لذت وحشتناکی همه ی وجودم و پر کرده بود وقتی تا ته میکوبید تو کسم دلم میخواست دیگه درش نیاره ولی درش اورد و زیر کیرشوفشار داد چن لحظه منم از فرصت استفاده کردم و زود برگشتم و داگی شدم عاشق این مدل بودم کیرش بیشترین عمق و پیدا میکرد و خییلی لذت بخش بود دستاشو گذاشت رو باسنم و با خنده گفت جووون عزیزم اینجوری دوس داری بکنمت اخ علیرضا اره زووود باش کیرشو چن بار بالا پایین کرد رو کسم و فرستاد تو و ازم پرسید نزدیکی من اینجوری زودمیاما اررره تو فقط بکن محکم کمرمو گرفت و با همه ی توانش سرعتشو برد بالا و پی در پی کیرشو عقب جلو میکرد دیگه حس کردم جون ندارم بدنم داشت بی حس میشد دستام خم میشدن آاییی جونم علیرضام بکن بکن عشقم جوون تندتر و لرزش شدید بدنم و سفت و رها شدن کسم علیرضا رو هم به اوج رسوند و ابشو رو کمرم ریخت من که دیگه کامل دراز کشیده بودم رو تخت علیرضام کمرمو پاک کرد و وسط شونه هامو بوسید و خوابید روم همه ی وزنش و انداخت روم نفسم بند اومد علیرضا پاشو چقد سنگینی مردم خودم تقلا کردم ولی پا نمیشد با ناراحتی گفت پری نمیتونم خیلی خوبه اینجا ولی غلت زد و خودشو انداخت روتخت چشاشو بسته بود دستش باز کرد سمتم که یعنی برم تو بغلش یکم تو بغلش بودم و فکر میکردم به حال دیشبم و حال الانم من از همه دنیا فقط علیرضا رو واسه خودم میخواستم ولی اون از دنیا خیلی چیزا رو میخواست و یکیش من بودم چرا وقتی میشه به همین راحتی ارامش و عشق و اطمینان و به شریکمون بدیم ازش دریغ میکنیم تو زندگی مشترک غرور واسهه ابراز علاقه معنی نداره وقتی مردی این اطمینان و به زنش بده که اون اولویت زندگیشه خیلی از مشکلاتشون حل میشه و زنم همه ی عشق و علاقه و فداکاری و گذشت و وسط میزاره و تا اخر عمرم هیچکدوم از دست همدیگه پیر نمیشن و بزور همو تحمل نمیکنن من اولویت علیرضا نبودم و با همه ی عشقی که بهش داشتم عطای این زندگی رو به لقاش بخشیدم نوشته

Date: April 29, 2020

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *