زنپوشی من و سکس سه نفریمون ۱

0 views
0%

سلام خاطره من برمیگرده به دو سال پیش الان که دارم این ماجرا رو براتون مینویسم دارم دنبال سیم کارتی میگردم که شماره دوستم احمد توش بود الان چند وقته ازش خبر ندارم و گمش کردم من تو یک شهر کوچیک زندگی میکنم اسمم پویا است و 24 سالمه توی شهر کوچک نمیشه همچین روابطی رو تجربه کرد چون بیشتر مردم همدیگه رو میشناسن بخاطر همین من تمام سکس هایی که داشتم با دوستایی بوده که اینترنتی پیدا کردم و از شهر های اطراف بودن احمد پسری بود یک سال از من بزرگتر که توی اینترنت اشنا شدیم من قبل احمد فقط با یک مرد 35 ساله فقط رابطه داشتم و احمد که هم سن ام بود ی جوری تجربه جدید بود برام ما قبل ملاقات حضوری همدیگه رو تو چت دیدیم و عکسای زنپوشیم رو نشونش داده بودم احمد خودش هم کار میکرد هم دانشجو بود تو یک شهر دیگه اونطوری که معلوم بود وضع مالی خوبی ندارن ولی بنظرم بچه سالمی می اومد میدونید من پسر سالم و موفقی هستم تنها ایراد کارم این حس های لعنتی هستش که میاد سراغم و مانع کارم بوده همیشه و از بیماری خیلی میترسم بخاطر همین نمیتونستم به هر کسی اعتماد کنم احمد بهم گفته بود که بچه سالمی هستش و راست هم میگفت ولی تنها مشکلی که داشت این بود نمیتونست منو ببره مسافر خونه اولا جیگرشو نداشت بعدشم پولشو سی تومنم براش سی تومن بود اونطوری که خودش میگفت من اولین کسی بودم ک باهاش میخواست سکس کنه بخاطر همین خیلی استرس داشت اون تصمیم گرفته بود منو ببره خونه دوستش ولی مشکل اینجا بود که دوستش هم رابطه میخواست من خیلی دو دل بودم از یه طرف واقعا دوس داشتم سکس سه نفری رو تجربه کنم از یه طرف می ترسیدم اخرش شهوت کار خودشو کرد و قبول کردم قرار شد من صبح خودمو برسونم شهر اونا و اون توی ترمینال بیاد دنبالم من یه جای مخفی تو خونه مون دارم که لباس های زنونه ام رو که میخرم میزارم اونجا کسی نبینه شب قبلش خودمو آماده کردم تمام مو های بدنمو زدم و حسابی خودمو تمیز کردم خیلی استرس و هیجان داشتم شب در اتاقمو بستم پرده هارو کشیدم لباس هایی که برای فردا قرار بود بپوشم رو تنم کردم چند بار پوشیدم عوض کردم تا اخرش سکسی ترینشو پوشیدم و با همون لباس دراز کشیدم تا صبح از استرس خوابم نمیبرد ی جوری حالت تهوع بهم دست میداد و هیچی نمیتونستم بخورم همیشه قبل سکس اینطور میشم صبح لباس های زنونه ام رو از زیر لباس های بیرونم پوشیدم طوری ک اصلا هیچی معلوم نبود یه جوراب شیشه ای سفید پوشیدم از روش یه جوراب شلواری لانه زنبوری درشت با تاپ مشکی رنگ و رفتم سوار اتوبوس شدم چهار ساعت فاصله داشتم با شهری ک احمد توش زندگی میکرد قبل رسیدنم بهش زنگ زدم تا بیاد دنبالم وقتی پیاده شدم بهش زنگ زدم گفت دو سه دیقه ای میرسه من تو این مدت هرکی که میگذشت از کنارم حس میکردم احمد هستش و توی مردم دنبال احمد میگشتم ولی ی دلم هم ترس بود از دیدنش روبرو شدن باهاش یک آن من اونو دیدم دلم ریخت پایین با استرس زیاد رفتم طرفش احمد یه پسر لاغر اندام قد بلند بود معلوم بود پسر تر تمیزیه اونم منو تا دید شناخت بدون صحبت کردن راه افتادیم رفتیم طرف خونه اش تاکسی گرفت و خونش نزدیک بود به ترمینال رفتیم پیاده شدیم و زیر پل هوایی واستادیم تا با دوستش هماهنگ بشه من تو فکرم این بود که الان یه سکس سه نفری عالی خواهم داشت و خیالم از احمد راحت بود منو احمد منتظر واستادیم بدون صحبت تا دوستش اوکی بده بریم خونش انگار کسی تو خونش بود منتظر بودن تا بره از اینجا استرس من شروع شد دوست احمد سر رسید وقتی دیدمش خیلی پشیمون شدم یه پسر قد کوتاه زشت گیج و خل بود معلوم بود هیچی حالیش نیست تا دیدمش احمدو کشیدم کنار گفتم من از این خوشم نیومد احمد شروع کرد به اصرار کردن که دو دیقه کارش طول نمیکشه ولی من سر حرفم بودم از این به بعد ماجرا من با دل خودم نمیرفتم اصلا همه چی خراب شد خوشم نمی اومد دیگه ولی نمیدونم چرا رفتم باهاشون وقتی رسیدم خونه دیگه حالم بهم خورد ی خونه کثیف و خرابه بود اصلا میخواستم برگردم ولی خیلی دوست داشتم با احمد رابطه داشته باشم می دونستم چون قدش بلنده یه کیر بزرگ داره که میتونم کلی حال کنم باهاش رفتیم یه اتاق که پرده هم نداشت پنجره هاش مجبورشون کردم ملافه رو کشیدن رو شیشه ها و منو احمد موندیم تو اتاق و دوستش بیرون منتظر موند تا ما کارمون تموم بشه اون بیاد توو کاملا معلوم بود احمد اولین بارشه تو عمرش سکس میکنه من تعجب کردم پسری با قد و قواره اون تو سن اون باورش خیلی سخت بود ولی از استرسش کاملا معلوم بود که اولین بارشه نفس نفس میزد دستو پاشو گم کرده بود انگار که من قراره اونو بکنم ولی من دراز کشیدم گفتم بخواب روم اومد خوابید با لباس روم یکم حالش بهتر شد شروع کرد لباسشو در اورد با شورت نشست و لباس های منم داشت در می اورد شلوارمو ک کشید پایین و لباس زنونه ام رو دید دیونه شد سریع لختم کرد منو به شکم خوابوند جوراب شلواریم رو داد پایین کونم رو گاز گرفت الانم یادمه خیلی دردم اومد من هنوز کیرشو ندیده بودم خودش کیرشو در آورد کرد لای پام یه کیر بیست سانتی باورم نمیشد خیلی بزرگ بود خودشم نمیدونست چه کیر بزرگی داره چون تا اونوقت ازش استفاده نکرده بود خخخخخ من عاشق کیرش شدم دلم میخواست حسابی منو بکنه ولی اصلا بلد نبود سکس کنه بدون مقدمه کاندوم رو اورد منم کونمو کرم زدم میدونستم که قراره جر بخورم یه کاندوم آبی رنگ کلفت گرفته بود که بیحس کننده داشت تو کاندوم کشید رو کیرش من به شکم خوابیدم اون اومد روم کیرشو گذاشت دم سوراخ کونم داشت یواش یواش میکرد تو کونم من گوشیم رو دادم از اون صحنه فیلم بگیره و عکس چند تا عکس گرفت من گوشی رو گذاشتم رو فیلم برداری گذاشتمش کنار دیوار که ازمون فیلم بگیره وقتی کیرشو کامل کرد تو کونم نمیدونم چرا زیاد دردم نیومد ولی کیرش خیلی بزرگ و خیلی حس خوبی میداد بهم وقتی داشت میکرد دیدم دوستش داره از لای در نگاهمون میکنه خیلی عصبی شدم به احمد گفتم بهش بگو بره بدم می اومد ازش ولی احمد گوش نداد یکم خوابید روم و تلنبه زد بعد من برگشتم پاهامو انداختم رو شونش دوس داشتم پاهای نازمو تو جوراب سکسی ک پوشیدم ببینموو بدن احمدو وقتی داشت میکرد منو لمس کنم احمد کیرشو کرد تو کونم یکم تلنبه زد خیلی استرس داشت بهش میگفتم اروم باش ولی کیرش کامل پا نمیشد اصلا بلد نبود سکس کنه یکم ک گذشت کیرش خوابید دیگه نتونست منو بکنه میگفت بخاطر بیحس کننده کاندوم هستش نه خودش ارضا شد نه تونست منو ارضا کنه پاشد رفت بیرون رفتنی گفت دوستم میاد دو دیقه بده بهش کارش تموم میشه گفتم نه گوش نکرد زود لباسای زنونم رو در اوردم با خودم کوله پشتی برده بودم انداختم توش دوستش رسید گفت میدی بهم گفتم نه حوصله ندارم خسته شدم کلی اصرار کرد ولی قبول نکردم اونم دید نمیشه ولم کرد پاشدم لباس پوشیدم برم بد ترین سکس زندگیمو تجربه کرده بودم خیلی حس بدی بود خیلی پشیمون بودم از اومدنم احمد و دوستش که الانم اسمشو نمیدونم منو تا ترمینال رسوندنم ساعت یازده شده بود سوار اتوبوس شدم برگشتم خونه تو راه برگشت که حالم بهتر شد بازم شهوت سراغم اومد هنوز کونم داشت میسوخت ارضا هم نشده بودم رسیدم خونه رفتم دوش گرفتم و فیلم هایی ک گرفته بودمو دیدم و کلی خودمو ارضا کردم تا اروم شدم این اشنایی باعث سکس های های بعدی با احمد شد که بعدش با همین احمد و دوستش بهترین سکس زندگیم رو کردم که اونو قسمت دوم این داستان براتون تعریف میکنم ادامه نوشته

Date: August 23, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *