زن بیوه و سکس طوفانی

0 views
0%

سلام دوستان عزیز من مهران هستم یه پسر با قد 189 و وزن 90 کیلو قیافم درون حدی خوب هست که دخترا تو دانشگاه معمولا بهم جواب مثبت بدن مخصوصا چون درسم خوب بود و از طرفی عضو تیم بسکتبال دانشگاه شهید بهشتی بودم طرفدارام زیاد بودن این داستا اما ربطی به دانشگاه نداره این خاطره ای که برای شما میگم از بهمن پارسال شروع شد و تا اردیبهشت امسال ادامه داشت من عضو شبکه مجازی کلوب هستم داشتم برای خوندن مطالب یه چرخی میزدم که از مطلب یکی از اعضا خوشم اومد بنابراین بهش درخواست گفتگو دادم تو گفتگو بحثها به کری خوندنو شوخی کردن کشید همین باعث دوستیمون شد هر شب به هم چت میکردیم شمارشم گرفتمو همش اس میدادیم اون همدان زندگی میکرد و من خودمم همدانیم و خانوادم اونجان اما من از سال 80 که برای درس خوندن امودم تهران دیگه همینجا ساکن شدم عید که شد رفتم همدان و فرشته با من قرار گذاشت که بریم بیرون رفتیم غار علیصدر و کمی گشتیمو یه غذایی خوردیمو اتفاقی هم بینمون نیفتاد روز بعد اون منو دعوت کرد خونه وقتی رفتم خونشون خیلی راحت با هم برخورد کردیم اون همش از زندگیش تعریف میکرد که چطوری با شوهرش خوشبخت بودنو با مرگش در اثر یه تصادف در دو سال پیش زندگیش بهم ریخته منم باهاش همدردی میکردیم بازهم اتفاقی بینمون نیفتاد عید تموم شد منم برگشتم تهران وقتایی که باهم چت میکردیم بحثامون که به سکس میرسید اون با شوخی بهم میگفت تو که کبریت بی خطری منم میگفتم از من خروستر پیدا نمیکنی منتها دلم نیومد رابطمونو خراب کنم معلوم بود دیگه آماده شده یه روز گفت میخوام بیام تهران چند روز پیشت بمونم منم از خدا خاسته همه چیزو مهیا کردمو روز بعد رفتم فرودگاه دنبالش اومدیم خونه نشستیم یه شربت که خورد رفتم بغلش کردمو سرشو گذاشت رو شونم منم نوازشش میکردم گفتم به خونه خروس خوش آمدی اونم میگفت خروس یا کبریت بی خطر بعد یه ساعتی که به نوازش گذشت گفتم اگه خسته ای برو اتاق بخواب رفتیم بغل هم رو زمین خوابیدیم آخه تخت نداشتمو یه زندگی مجردی ساده داشتم باز هم نوازشش کردم اصلا عجله ای در کار نبود چون میدونستم آخرش مال خودمه فهمیدم آهسته داره اشک میریزه میگفت احساس میکنه داره به شوهرش خیانت میکنه منم دلداریش دادم مرتب میبوسیدمش گونه هاشو پیشونیشو لبشو گردنشو دیگه آروم شده بود دستم به سینه هاش میزدم و خواستم در بیارم بخورم که گفت مهران جان خواش میکنم عجله نکن منم به کار خودم ادامه دادمو سینه هاشو خوردم عجب سینه گنده و خوش فرمی داشت کلا از لحاظ بدنی صورت وضعیت خوبی داشت یه دختر خوشگل 34 ساله با قد 165 کون برجسته و جنیفری و بدون شکم تمام موهای زیر بغلو پشما کسشم لیزر کرده بود فوق العاده هم خوشبو و معطر بود من به بوی دخترا حساس هستم و خیلی از رابطه هامو به همین خاطر کنسل کردم وقتی داشتم با آرامش دستمو میکردم تو شلوار لی که پاش بود آروم آروم شروع کرد به ناله کردنو تکون خوردن لباشو چسبوند به لبهامو مرتب میمکیدشون منم باهاش همراهی میکردم عجب مزه خوبی میدادو کیرم راست شده بودو داشت شرتو میترکوند دستشو بردم کیرمو بگیره اونم برد تو شلوارمو کیرمو میمالید کیرم 19 سانته و کلفتم هست هر دختریو کردم میگفتن خدا ازت راضی باشه ازونجای که ورزشکارم بودم خوب میتونستم سکس بکنم سکس یه هنره که باید بهت الهام بشه یاد دادنی نیست هرکسی میتونه بره رو یه دخترو مرتب بخورتشو باهاش حال بکنه یه کیر مناسبو یه بنیه خوب داشته باشه اما مهم انتقال احساس آرامش و حرارت به طرف مقابلته درین مورد واقعا اونم این حسو بهم منتقل میکرد وقتی میخواستم شلوارشو از پاش در بیارم مقاومت میکرد میدونستم روش نمیشه و دوست داره همه چیزو گردن من بندازه تا خودش زیاد عذاب وجدان نکشه شلوارو که از پاش درآوردم یه شرت قرمز توری حسابی منو حشری کرد با ولع شروع کردم به خوردن کسش از روی شرت بوی تازگی و طراوتو میداد حس گرمای عجیبی ازش به لبهام منتقل میشد از لای شرتش کسشو میخوردم آب خوشمزه ای داشت بنابراین منو به خوردن بیشتر تحریک کرد مرتب به خودش میپیچیدو ناله هاش بالاتر میرفت دستاش تو موهای سرم حرکت میکردو گاهی وقتا محکم به طرف کسش فشارش میداد شرتو از پاش به آرومی در آوردم همین بیشتر دیونش میکرد انگشتمو گذاشتم لای کوسشو به آرومی حرکتش میدادم از با لا هم لباشو میخوردم با چشای بسته ناله هایی که گوشو نوازش میکردو هوس آدمو به شورش وادار میکرد منو از خود بیخود کرد تاپشو در آورددوم سینه هاشو خوردم نرمی سینه هاش مثل پشمک تو دهنم آب میشد مرتب با چشای بسته ناله میکردو به خودش میپیچیدو انگار نمیخواست چشاشو باز کنه و با واقعیت روبرو بشه معلوم بود هنوز از ته قلبش با رابطه مجدد کنار نیومده بود سوتینو از تنش که در آوردم سینه هاش دیگه کاملا در اختیارم بود خوردنشون هم منو سر حال میاورد هم اونو برگشتم رفتم پایی وسط پاهاش نشستم بدون معطلی لباسامو کندم افتادم به جون کسش حسابی میخوردم آب کسش مثل جویبار سرازیر بود اصلا بدبو نبود و رنگش هم خیلی شفاف بود وقتی خوردنو تموم کردم کیرمو گذاشتم لای کسشو بالاو پایین کردم بعد از مدتها به خودش اومدو چشاشو باز کرد و گفت کسش خیلی تنگه و باید باهاش مدارا بکنم واقعا راست میگفتو معلوم بود که به سایز کیر من نمیخوره دست زد به کیرمو گفت هرکول تو هم که معلومه حسابی بیتابه و آرامشو نمیفهمه پس لطفا خودت رامش کن کیرمو یه زل روانکار سیمپلکس زدمو گذاشتم جلوی سوراخ تنگش به آرومی فشار دادم که آخو اوخش درومد پاهاشو به هم فشار میدادو مانع حرکت من به جلو میشد منم به زور خودمو به جلو میکشوندم بعد از حدود 10 دقیقه تلاش تازه تونسته بوده کلشو توش جا بدم منم زیاد عجله ای نداشتم دوباره کیرمو در آوردمو ژل روانکار زدم کمی هم به لبه های کس اون زدم باز کیرمو فرستادم داخل با بالاو پایین کردن خودشو فشار من تونستم کیرمو داخل کسش جا کنم اون هم درد میکشیدو هم لذت میبرد تموم ناله هاش توام با هر دوتا حس بود آرنجاشو رو زمین گذاشته بود از کمر خودشو بالا کشونده بود و خودش کاملا ناظر به سکسمون بود و مراقب بود کیرم چقدر داره میره تو بعد از کلی نازو نوازشو تلاش بالاخره کیرم تو کسش جا خوش کرد منم کیرمو به آرومی میاوردمو میبردم دستاشو انداخت دور گردنمو کسشو محکم به کیرم چسبوند منم دستمو انداختم زیر کمرشو بلندش کردم حالا من خوابیدمو او روی من بود از زیر تلنبه زدنمو محکمتر کردم معلوم بود کسش کاملا جا باز کرده ناله هاش گوش هر کسیو نوازش میکرد دست انداخته بود تو موهامو لبامو با قدرت تموم میمیکید تشنگیش برای یه سکس کاملا معلوم بود دستمو انداختم زیر کمرش پاهاشو دور کمرم قفل کرد بلندش کردم حالا من رو گاهام ایستاده بودمو کیرو تا ته تو کس فرشته بود لبامو رو هم قفل بود و خودش رو کیرم بالاو پایین میکرد منم با دستام که زیر باسنش بود کمکش میکردم تعجب میکردم بعد از این همه سکس اثری از ارضا شدنش نبود بردمش تو حالم نشستم رو مبل جلوی آینه ای که تو هال بود تا خودشو ببینه و حالا کردنشو بالا ببره من داشتم ارضا میشدم ولی اون اصلا عین خیالش نبود با وجود اینکه اصلا دلم نمیخواست هیچوقت این سوالو بپرسم اما بهش گفتم ارضا شدی گفتش نه تعجب کردم خودش خندیدو گفت غفط تو یه پوزیشن ارضا میشه از همون اول ازدواجشم اینجوری ارضا میشده منم بهش گفتم پس خودت ابتکار عملو بدست بگیر منو به پشت خوابوندو اومد رو کیرم نشست شکمشو به شکمم چسبوندو با قدرت خودشو بهم فشار میدادو کیرمو با حرکت کحمر تو کسش میچرخوند بعد از چند دقیقه یه لرزش خفیفو چنگ زدنای شدید نشون داد ارضا شده محکم خودشو بهم فشار داده بودو ازم جدا نمیشد یه چند دقیقه ای تو اون حالات وایسادیمو لب گرفتیمو همو نوازش کردیم بعدش به چهر دستوو پا قرارش دادمو کیرمو ژلی کردمو فرستادم تو کسش با چند تا فشار دادن آبمو تا آخر خالی کردم تو کسش حسابی خسته شده بودم عرقمون اینقد درومده بود که بدنامون رو هم لیز میخورد به شکم خوابیدو منم روش خوابیدم کیرم تو کسش دل دل میزد تا خوابیو بعد از کمی لب خوردن رفتیم دوش گرفتیمو اومدیم خوابیدیم بع از او نشستیم راجع به سکسمون و خواسته هایی که داشتیم صحبت کردیم 3 روز که پیشم بود بار کردمش همشم سکس طولانی و خفن تا اردیبهشت امسال با هم بودیمو معمولا تو ماه یه بار اون پیشم میومد یه بارم من پیشش مرفتم حسابی بهمون خوش میگذشت وضع مالیشم خوب بودو مرتب برام کادو میخرید من خودم وضعم بد نبود اما کادوهاش واقعا خوب بودن و به پای کادوهای من به اون نمیرسید ما از همون اولش حرفامونو زده بودیم که آخر این رابطه به ازدواج ختم نمیشه هر دو تامونم راضی بودیم از هم اون به خاطر من انتقالی گرفت تهران کارشم خودم از طریق فامیلام ردیف کردم اما با اومدنش به تهرا و حضور 2 تا از خواهراش تو تهران رابطمون به هم ریخت خواهرش بهم زنگ زدو گفت فرشته نمیتونه جونیشو با عشقو حال بگذرونه شما اگه میخواید هدف داشته باشین با هم ادامه بدین اما لطفا بی هدف زندگی فرشته رو خراب نکن فرشته هم تحت فشار خوانوادش بهم گفت ازدواج تنها راه با هم موندن ماست منم قبول نکردم فرشته خودش میدونست من نامزد دارمو قراره پس از اتمام دکتری با اون ازدواج کنم با علم به این مساله وارد رابطه شد اما حالا میخواست جای اونو بگیره خلاصه ما هم تو اردیبهشت رابطمون تموم شد موفق باشید نوشته

Date: August 23, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *