بچه که بودم همش زیر پتو کسمو میمالیدم خیلی دوس داشتم بعضی وقتا هم میرفتم پیش پسرای همسایمون مثلا بازی کنیم اونا هم کیرشونو میمالیدن به کسم و من خوشم میومد یه روز ظهر تابستون رفتم تو کوچه تا با بچه ها بازی کنم که پسرخالمو دیدم اون موقع من ۹سالم بود اونم ۱۸سالش بود خلاصه دستمو گرفت بردم تو زیرزمین خونشون و درو قفل کرد بهم گفت فرشته میای بازی کنیم سریع گرفتم منظورش چیه بچه بودم ولی خر که نبودم منم چون خوشم میومد قبول کردم گفت مثلا زنو شوهریم و شب شده حالا میخوایم بخوابیم گفتم باشه روی زمین یه پتو کهنه پهن کرد و روش خوابید به من گفت حالا بیا تو بغلم بخواب گفتم باشه رفتم تو بغلش حس عجیبی بود هم خوشم میومد هم میترسیدم از روی شلوار کسمو میمالوند و صورتمو میبوسید سیامک بهم گفت فرشته زن خوشگلم برام لخت میشی گفتم روم نمیشه گفت زن که از شوهرش رو نمیگیره دوس دارم برام لخت شی لباسمو در آوردم بعدم شلوارمو یواش یواش شرتمو کشیدم پایین تا چشمش به کسم افتاد خوابوندم و شروع کرد به کسمو خوردن چون بچه بودم کسمم که بدون مو بود و خوشگل و سفید حال من بدتر از اون بود بعضی وقتا گاز هم میگرفت که من صدای ناله ام بلند شد و اون بیشتر خوشش میومد بعدش خودش لخت شد وقتی کیرشو دیدم ترسیدم چون کیر بزرگ تا حالا ندیده بودم بهم گفت بیا بگیرش یکمی کیر شق شدش رو تو دستم گرفتم ک گفت باید برام بخوری شروع کردم به خوردن ولی آبش تو دهنم اومد و حالم بد شد سرمو بلند کردمو گفتم دگ نمیخورم ولی اون مثه وحشیا موهامو گرفتو کیرشو چپوند تو دهنم مجبورم کرد کیرشو بخورم گریه میکردم نمیدونم از گریه کردنمم خوشش میومد یهو برم گردوند و کیرشو کرد تو کونم خیلی درد داشت ولی کمی بعد با تلمبه زدن زیاد منم خوشم اومد بعدش اون ارضا شد و لباس پوشیدیمو اومدیم بیرون که شوهر خالم توی حیاط وایساده بود من تا اونو دیدم فرار کردمو رفتم خونمون نوشته
0 views
Date: August 23, 2018