امید هستم ۲۹ سالمه پسر خوش قیافه ای هستم خیر سرم تو دانشگاه با یه دختری آشنا شدم به نام روژان که ۳ سال از من بزرگتر بود شر و شیطون بود و خانواده ثروتمندی داشت اوایل آشناییمون خیلی باهاش خوشحال بودم احساس میکردم بهترین زن دنیارو دارم با ماشینش مسافرت میبرد منو برام خرج میکرد بهم عشق میورزید و همیشه همه جوره هوامو داشت من هم مثله کفتر جلدش شده بودم تا اینکه پامون به زندگیه مشترک باز شد اوایل همه چیز خوب بود برام ماشین گرفت و بهم ماهانه کلی پول میداد و بهترین لباس هارو برام میخرید تا اینکه روی واقعیه خودشو نشون داد باهام با بداخلاقی رفتار میکرد و بسیار خودپسند بود میگفت امید من خدای تو هستم من سروره تو هستم اینو یادت نره هیچوقت یادم نمیره یه بار اینو گفت و پوزخند زدم که لیوانو پرت کرد تو صورتم و سرم خون اومد و منو از خونه انداخت بیرون چند وقتی همینجوری باهام رفتار میکرد به شدت خوردم میکرد منم هم از لحاظ بدنی ضعیف بودم ۵۸ کیلو وزنم بود و ۱۷۰ قدم از بچگی یادم نمیاد زورم حتی به یه نفر رسیده باشه فقط خوشکل بودم همین اونم بیشتر به خاطر چشمای درشت و پوست سفیدم وگرنه اعتماد به نفسم صفر حالا اون هم قده من بود و بدن پر و استخون بندی درشتی داشت و اصلا حریفش نبودم ورزشم میکرد خلاصه خودمو بدجوری فروخته بودم واسه یه ماشین و گوشیو لباس و پز جلوی فامیل هرشب به یه بهونه ای منو میزد یا فحشم میداد اونروز از خونه اومده بودم روژان از کلاس اومد و من داشتم چایی میاوردم که استکان افتاد و شکست اومد نگاه کرد یه دونه زد تو سرم و گفت دست و پا چلفتی بدبخت خاک تو سرت حیوون بی مصرف موهامو گرفتو برد منو تو اتاق و با کمربند سیاه و کبودم کرد گریه میکردم و التماس که آخه نامرد چرا میزنی به پاش افتادم مثه سگ کف پاهاشو جورابای سفیدشو میبوسیدم کف پاشو گذاشت تو دهنم و گفت لیس بزن منم مثه سگ لیس میزدم پاشو تا ته کرد تو حلقم به دستورش انقد پاهاشو لیسیدم تا خیس شد جوراباش موهامو گرفت منو خوابوند کف اتاق و گفت دهنتو باز کن امید گفتم چرا با لگد زد تو شکمم خفهههه شو باز کن باز کردم و نشست رو دهنم و آروم تو دهنم شاشید یه مایه زرد بد تلخ و داغ میگفت بخور بخور شاش روژانو بخووور تا قطره آخر شاشو خوردم بعد منو بست به تخت و کونمو انگشت کرد تا خونی شدم اونشب کونی شدم تا یکم آروم تر شد مهربون تر شده بود بیشتر خرجم میکرد یه ماه گذشت تو این یه ماه یه شب کونم میذاشت با دیلدو یه شب شاش میخوردمو یه شب کف پاشو میلیسیدم گاهی هم همرو باهم روم تخلیه میکرد اما بقیه وقتا باهام خوب بود گفتم روژان چرا زجرم میدی میگفت آخه من دوسدارم برده داشته باشم تو درک نمیکنی چه لذت و هیجانی داره یه پسر بردت باشه بعد یه سال کونم به قدری باز بود که با پا میکرد تو کونم یعنی انگشتای پاش و کف پاش تا نصف تو کونم بود شده بودم ۵۰ کیلو بدنم همیشه کبود بود و دهنم بوی شاششو میداد من به خاطر پول حیوون خونگیه یه زن سادیسمی شدم نوشته
0 views
Date: November 17, 2019