من سامان تو یکی از محله ها شیرازم. این داستان مال یه مدت پیشه
یه دختر تو محله داریم اوایل خیلی قیافه ی تخمی و مثبتی داشت معمولا تو پارک میدیمش
یه مدت پاپیچ من شده بود بخاطر قیافه و تیپش خوشم نمیومد. خلاصه یه روز دیدم تیپ عوض کرده و یک تیکه جنده شده که نگو و نپرس. طوری که از تو پارک رد میشد میدیدمش شق میکرم
وقتی دیدم اینجور شده رفتم تو نخش اونم که همه فکر و ذکرش شده بود کیر من هر روز میخاستم برم سر کار میومد سر کوچه ما رو دید میزد تا اینکه شماره دادیم و شماره گرفتیم و زنگ میزد کسشعر میگفت
نا گفته نمونه یه مدت یکی از پسر ها محلمون مهرداد دنبال این کسه افتاده بود. ما هم دیدم خودش اومده طرفمون چیزی که همه ارزوشو دارن از خدا خواسته یه بار تو کوچه داشتم رد میشدم دم در بود صدام زد که برم تو آخه تنها بود. منم زود رفتم تو دست تو دست هم کلی سرپا مالوندمش واییییی نمیدونید چه سینه های داشت سفت اندامش هم نه زیاد چاق نه زیاد لاغر دستم رو که گذاشتم رو شکمش یکم شکم داشت دلم میخاست کیرمو همونجا در بیارم بکشم رو نافش و سینه هاشو گاز بزنم اما نذاشت گفت ممکنه مامانم اینا سر برسن من که داشتم از کیردرد میمردم انگار دیوونه ها چسبیدم بهشو از رو شلوارکی که پاش بود اینقدر کون کوچولوشو مالوندم که اه اه ش در اومد و یدفه از ترس خر شد و نذاشت ادامه بدم کردم بیرون
ما هم مثل کیر سگ افتادیم بیرون و گفتم باشه برا یه وقت دیگه
منم رفتم اونروز همه فکر و ذکرم شده بود کون این جنده خانوم
فرداش شنیدم مهرداد هم ما منو دیده بود رفتم تو و یکم دهن لقی کرده بود همه محل فهمیده بودن
تا اینکه
یه روز داشتم میرفتم سر کار
دیدم باز سر کوچه هست منم که از جریان اونروز دیگه هرروز به فکش جق میزم با اسرار گفتم بیاد داخل.
گفت مگه خونه خالیه
گفتم نه همه خوابن
نمیخاست بیاد اما اینجور که هوس کیر کرده بود با یکم اسرار اومد داخل از بالا سر همه رد شدیم رفتیم تو اتاقم درو قفل کردم و رو تخت کنارش نشستم یکم لاس زدیم و اروم دستمو گذاشتم رو رون پاهاش تو اون شلوار مانتو تنگ همچین چاک کسش و سینه هاش زده بود بیرون که داشتم دیوونه میشدم
در حین حرف زدن همینجور رون و کمرش و شکمشو داشتم میمالیدم
از ایینکه امنیت ناجوره یکم ناراضی بود و میخاست مقاومت کنه که زود بره
خلاصه یواش یواش مانتوشو در اوردموای یه لباس تاپ زیرش بود که سینه سفیدش از گوشش زده بود بیرون بی مقدمه ازش لب گرفتم و سینه هاشو مالیدم
یدفعه خودش رو با صدا لرزون که از حشری شدنش بود کشید کنار و میخاست بره
تازه فهمیده بود عجب گهی خرده اومده دسشتو گرفتم کشیدم رو تخت افتاد رو تخت خوابیدم روش یکم لب گرفتم و گفتم اگه صدا بدی داداشم بیدار شه ابروت تو محل میره اونم که دودل بود هم کیر میخاست هم میترسید ساکت شد
دوباره لب گرفتیم زبونشو که یکم خوردم یواش یواش تاپ رو در اوردم یه سوتین اسپرت قرمز برش بود سینه هاشو جمع کرده بود دست کردم تو کمرش سوتین رو باز کردم و شروع کردم به خوردن سینه ها سفت و خوشمزش
یه خال زیر سینش بود که ادم رو میکشت … خیلی به بدنش جذابیت داده بود
خوب که خوردم دستمو کردم تو شلوار سفیدش شرتش نم بود خواستم شرتش رو در بیارم مقاوت کرد اما باز راضی شد شرتو در اوردم واااای عجب محشری بود کس کوچولو معلوم بود دست نخورده هست سرمو گذاشتم لا پاشو د به خوردن خوب که خوردم
بلند شدم کیرم که تو دست زهرا بود بکنم تو که گفت نه از جلو نه
اشک تو چشاش جمع شده بود دلم براش سوخت
برش گردوندم شروع کردم به سوراخ کونش ور رفتن یکم که عضله هاش باز شد دو انگشتی کردم داخل نزدیک بود جیغ بزنه که با گاز گرفتن بالشت خفه شد. یکم خمش کردم که کونش در دسترس باشه یکم چربش کردم و سر کیرمو با زوووووور وارد کردم
بیچاره سرخ شده بود یکم داخل نگه داشتم کونش گشاد تر شد یواش یواش جلو عقب کردم
خیلی دردش گرفت و داشت خواهش میکرد سامان جون بسه درش بیار اه درش بیار و زد زیر گریه منم دلم سوخت و در اوردم گفتم بزار تو دهنت اونم مجبور گذاشت تو دهنش
نزدیک بود با دندونش کیرم و له کنه کس خل بار اوش بود خوب تو دهنش نگه داشتم بعد شروع کرد لیس زدن دوباره در اوردم و کردم تو کونش چند تا تلمبه زدم دیدم داره ابم میاد در اوردم گذاشتم رو سینه هاش مالوندم صورت مظلوم و اشک الودش داشت حشری ترم میکد انقدر کیرمو دوباره کردم تو دهنش و انقدر جلو عقب شدم و سر اونو جلو عقب کردم که هر دو به نفس نفس افتادیم
دیگه داشت ابم میومد کیرو کشیدم بیرون و ابم اونقدر فشار داشت که همه اندامشو اب کیری کردم
سینه ها و ناف و صورت و تو موها و بازو هاش
بعد بهش گفتم خوش گذشت
زد زیر گریه هیچی نگفت
لباسو پوشید منم پوشیدم با هم رفتیم بیرون اگه خدا بخاد ملت هنوز کپه مرگ گذاشته بودن
رفتیم بیرون اون رفت خونه خودشون منم رفتم شرکت
یکی از دوستام تو شرکت تا منو دید گفت بو اب کیر میدی منم جریانو تعریف کردم و رفتم بالا
فرداش با دخترای رییس شرکت اشنا شدم
اونا که دیگه واااااااااای هم جنده هم پولدار
از قیافشون میخورد مثل این زهرا بار اوشون هم نباشه که …ادامه رو بعد اگه وقت کردم میگم
0 views
Date: February 1, 2018