هر چند نمیتونم متن ادبی قوی براتون ارایه کنم ولی دلم میخواد هر چند ضعیف این خاطره واقعی خودمو براتون بنویسم15سالم بود با مادرم رفتیم خونه یکی از هم ولایتیهامون وارد خونه که شدیم دیدیم زن خانه تنها تو خونه داره به کارهاش میرس بعد از خوشو بش واحترام با مادرم نشستن سر صحبتو درد دل را باز کردندبعد از دقایقی من حوصلم سر رفت گفتم مادر بریم زن خونه برای اینکه صحبتش با مادرم نا تمام نمونه به من گفت برو اون یکی اطاق پیش جمشید شما هم با هم مشغول بشید من خیلی خوشحال شدم حول حولکی رفتم پیش جمشید دیدم داره مشروب میخوره مقداری هم پسته ومیوه جلوش هست بهم گفت بیا خوب موقع اومدی بیا باهم بخوریم من امتناع کردم چون تا اون موقع مشروب ندیده بودم جمشدم اصرار نکرد گفت تو هم از مزه ها بخور منم مشغول شدم هی به من تعارف میکردو دست به سرو صورتم میکشیدبی حدو اندازه برام محبت میکردتا اینکه بساط مشروبو گذاشت کنار بطوری که کاملا مست بود با من شروع کرد به صحبت کردن از همه چیز با من صحبت میکرد منم داشتم خجالت میکشیدم قلقلکم میداد پاهامو میمالید یواش یواش به باسنام دست میکشیو میمالیدمنم اول خیلی خجالتی بودم بعد چند دقیقه راحت شدم یعنی بدم نمی اومد تا اینه شوخی شوخی خودشو انداخت روم چسبید به من یکی دوتا غلط روم زد بطوری که من زیاد متوجه نبودم منو به اغوشش میکشیدحواسم کاملا پرت بودیه هو متوجه شدم کیرش کاملا شق به باسنم چسبونده ترسیدم زود بلند شدم پیش مادرم رفتم وچیزی بهش نگفتم و اونجا را ترک کردیم حدودا 10 12 روز نگذشته بود جمشید منو تو خط واحد دیدبلیطمو داد گفت کجا میری کاری که نداری گفتم نه بهم پیشنهاد داد بریم خونه ما فیلم نگاه کنیم منم راضی نبودم خیلی فشار به خودم دادم نتونستم ردش کنم ونهایتا باهم رفتیم در خونه را باز کرد دیدم کسی تو خونه نیست خوشحال شدم چون از پدر مادرش خجالت میکشیدم فل فور یه فیلم نیمه برام گذاشت وخودش رفت الکی خودشو اینجاواونجا معطل میکردو منو به محک میزد منم خدا خدا میکردم جمشید نیاد همه فیلمو راحت نگاه کنم چون پیش هم راحت نبودیم وسط فیلم بود که جمشید اومد تو نشست پیش من با صحبتهاش جو خونه را برام راحتو عادی کرد گفت پاشو کاپشنو شلوارتو در بیار کسی نیست راحت باش اصرار کرد در عین حال که راضی نبودم جفتمون لباسامونو در اوردیم کنار هم نشستیم فیلمم به جایی رسیده بود که داشت تلمبه میزدمغزم داغ کرده بود حواسم کاملا به فیلم بود در ضمن دست زدنهای جمشید را هم احساس میکردم ولی زیاد محل نمی دادم تا اینکهجمشید احساس کرد که من نا راحت نیستمو بدم نمیاد دستشو گذاشت رو کیرم باش بازی کرد بازم هیچ عکس العملی نشان ندادم اروم دست منو گرفت گذاشت رو کیر خودش دیدم حسابی شق کرده است خیلی ملایم بدستم گرفتم بطوری که کل بدنم سیخ شده بود قلبم به تپش افتاده بود گفت راحت باش بمال منم چند باد کیر جمشیدو مالیدمو اروم گرفتم وراحت شدم ودیگر خجالت نمی کشیدمداشتم با کیر 15 16 سانتی متریش بازی میکردم و دیگر خوشم می ا ومد و فیلم را فراموش کرده بودم جمشید بلند شد روبروم وایستاد و گفت بخور یه کم اکراه داشتم کرد تو دهنم شروع کردم خیلی ناشیانه به ساک زدن 3 4 دقیقه به کیرش ساک زدم عین عسل برام خوش مزه بود اصلا سیر نمیشدم که گفت پاشو من بلند شدم شورتمو از تنم دراوردو گفت برگر د میخام بکنمت منم سگی وایستادم کونمو در اختیارش گذاشتم یه تف زد به سوراخ کونم یه تفم به کیرش سر کیرشو گذاشت سوراخ کونم یه کم فشار داد من رفتم جلو بعد یکی دو بار این کارو تکرار کردم گفتصب کن یه جور دیگه بکنمت یه متکا اورد گذاشت زیر شکمم کونمو اورد بالا اروم اروم به سر کیرش تو کونم جا باز کردهر بار که نفس میکشیدم احساس میکردم مقداری از کیرش میره تو کونم تا نصفه که کرد بهم تلمبه زد منم با وجود درد زیاد خوشم میاومد جمشید میدونست اولین بار که کون میدم سعی میکرد سریع تمام کنه با سرعت تمام بهم تلمبه ز دو با یه اه بلند ابشو خالی کرد تو کونموکیرشو از کونم در اورد ویه بوس ازم گرفت لباسامو سریع پوشیدمو رفتم نوشته
0 views
Date: September 25, 2018