سلام به شمایی که کیر به دست نشستی تا آخر این خاطره همزمان با اودن آب من بپاشیو صفا کنی این اولین خاطره ایه که از خودم به انتشار میزارم نه واسه اینکه مریض این داستانام واسه اینکه جالب خاطرات یه شخص ناشناص خوندن راستی خاطرات نه داستان من 26 سالمه و شخص دوم این داستان 4سال از من بزرگتر تازه 2ماه بود که منشی شرکت شده بود اما قبلا هم تو این شرکت کار کرده بود رفته بودو بعد 5سال دوباره اومده بود که کار کنه رفتار ساده و همکاری باهم داشتیم پسر بگی نگی شوخیم یهروز تو اینستا بهش دایرکت دادم و شروع کریدم حرف زدن فردای همون روز تو شرکت دمه آبدار خونه دستشو انداخت دور گردنم صورتامون خیلی بهم نزدیک شده بود کلکام ریخته بود که صحنه بعدی قرار چی باشه تا اینکه جفتمون بدون صحبت رفتیم پیکارمون همون روز تو اینستا باهاش دایرکت بازی می کردم که گفت با مادرشو پدرش مشکل داره و با اینکه سنش بالاست هنوز کنترلش میکنن قرار گذاشتیم بعد از کار بریم پارکو حرف بزنیم بعد ساعت کاری اول فکر کردم داره میپیچون منو بر اما رفته بود دورتر از شرکت که کسی نبینه باهم قدم زدیم تا پارک و نشستیمو کلی حرف اینا تا زمان جدایی رسید که بهم گفت میتونم بوست کنم منم گفتم آره بابا راحت باش قند تو دلم داشت آب میشود اما جالب این بود که نه لپ نه لب بیشرف گردنمو بوس کرد اصلا مونده بودم چیکار کنم تا اینکه جدا شدیم فردای همون روز باز دایرکت بازی کردیم اما دیگه قراری درکار نبود من رفتم خونه اونم رفت من خونه تنها بودم مادرو برادر به همراه برادر زن رفته بودن شمال راستی من گیمر هم هستم عصر خواب بودم که تلفنم زنگ خود دیدم خودشه گفتش میتونی بیای من اومدم محل کار داداشم حوصله خونرو نداشتم منم از خدا خواسته سری حاضر شدم رفتم دمبالشو رفتیم یه پارک نشستیم لابلای حرف زدن همش انگار زور میزد ازم لب بگیره تا اینکه اومدم بگم بریم سمت ماشین راستشو بخوای معذب شده بودم پیشه خودم گفتم بریم تو ماشین لب میگیرم ازش تو همین فکرا بودم که تا اومدم بگم لباشو گذاشت رو لبام زمانی که برداشت حرفمو تکمیل کردمو رفتیم سمت ماشین وقتی رسیدیم محل کار داداشش دلو زدم به دریا چسبوندم لبو کلی لب گرفتمو تمام فرداش که 5شنبه بود قرار بود باهم یه تایمی بریم واسه داداشش فشفشو این چیزا بگیره داداشش تو کار مهمونیو اینا بود البته شغل دوم برگشتنی گفتم میای پیشم مگه دوست نداشتی بازی کنی اونم نه نیوردو رفتیم خونه وقتی رفتیم اتاق من سری شروع کرد لب گرفتنو گفت بازیو ولش کن حرف بزنیم منم گفتم پس بریم اون یکی اتاق رو تخت نشستیم چون دیگه مطمعن شد بودم سکس حتما رخ میده راحت لب میگرفتمو با دستام میمالوندمش تا اینکه گفت سکس میخوای جواب منم خوابوندنو خوردن سینه هاش بود سینه کوچکی داشت اما بدن از برف سفید تر یهو گفت من باکرم پشمام ریخت کم نیوردم گفتم ینی از کون گفت آره انگار دنیارو بهم دادن آخه من عشق کون کردنم برش گردوندم شلوارو کشیدم پایین آخ آخ آخ کون سفید گوشتی از اون لختاش یخورده مالیدم یخورده گاز گرفتم برشگردوندم شروع کردم کس خوری داشت اسممو مدام صدا میکرد با یه ولوم پایین تا اینکه گفت نوبت منه آقا شیررو گذاشت تو دهنش من داشتم از حال میرفتم انقدر که حال میداد برشگردوندم اومدم روشو کیرمو لای کونش بالا پایین کردمو سرشو گذاشتم رو سوراخش آروم آروم دادم تو خیلی روراست بگم بهترین حس دنیا اینه واسه من که اولش کلش میره تو کون طرف شروع کردم تلمبه زدن اونم خودشو خیس کرده بود مدام اسم منو صدا میزد نرمی کونش داشت میکشت منو تا اینکه آبم اومدو افتادم روش بی حال کلی کونشو مالیدم دیگه دیرش شده بود به ست دوم نرسید و بردم رسوندمش تا زمانی که تو این شرکت بود یادم نمیاد هفته ای نکرده باشمش راستشو بگم یه بارم ازش فیلم گرفتم خوبه آدم با فیلم خودش جق بزنه نوشته بکنه
0 views
Date: August 26, 2018